« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

حادثه کشف حجاب و انتقال مدرسه اسماعیلیه به روستای گیاهدان | مجله شیخان 1 تير 1392
حادثه کشف حجاب و انتقال مدرسه اسماعیلیه به روستای گیاهدان

در اوج شکوفایی و بالندگی و پیشرفتی که بر مدرسه اسماعیلیه در شهر قشم حاکم بود و جویندگان و طالبین علم را رو به تزاید گذاشته و امید پیشرفت و رشد سطح علمی در منطقه را نوید می داد از قضای روزگار اتفاق ناگوار و ناخوشایندی به وقوع پیوست که در نتیجه مدرسه را دچار وقفه نموده و منجر به تعطیلی آن می گردد و بسیاری از مردم قشم علی الخصوص شیخان بزرگوار و رجال و زعمای قشم را محزون و اندوهگین می سازد.

این حادثه همان حادثه ی معروفی است که به کشف حجاب مشهور می باشد.

این واقعه به سال 1313 هـ ش و در عهد سلطنت رضا شاه پهلوی اتفاق افتاده تحت نفوذ و سیطره مسیحیت بر کشور ایران تحمیل شد که در نتیجه ی تقید و پایبندی به ظواهر اسلامی تحت الشعاع خود قرار داد و به تدریج آمرین به معروف و ناهیان از منکر به حاشیه راند و بی بند و باری و سست شدن کانون خانواده را در پی داشت.

جزیره ی قشم نیز از این طوفان مهیب و بنیان کن درامان نماند . فشار بی رویه و مضاعف مأموران دولت به ساکنین جزیره علی الخصوص شهر قشم برای برداشتن حجاب و نقاب از صورت زنان و قیچی کردن پیراهن های بلند مردان سبب گردید که مردم متدین و صاحب منصب و اشراف و نخبگان جزیره به خصوص شهر قشم که در معرض مستقیم دید بیشتر مأموران قلدر رضا شاه بودند ، گروه گروه شبانه با تمام افراد خانواده و اموال خویش بر لنج های خود سوار شده و در حالی که اشک بر چشمانشان جاری و دل کندن از دیار و موطنشان برای آنها صعب و دشوار می نمود خانه و کاشانه خود را ترک گفته راهی دیار غربت شوند.

می گویند تنها در یک شب بیش از پانصد خانوار جزیره را خالی کردند و چندین برابر آن هم به تدریج از قری و قصبات جزیره برای حفظ ناموس و شرف و دین خود دست اهل و عیال خویش گرفته و به دل دریا می زنند تا شاید بتوانند در ساحلی آرام گرچه با مشقت و دشواری طاقت فرسا و تنگنای زندگی بتوانند حافظ دین و ایمان و کرامت انسانی خود باشند.

با این پیشامد شیخان نیز نتوانست به فعالیت خود ادامه دهد لذا برای درامان ماندن طلاب و مدرسین از تعرض مامورین جائر رضاشاه به ناچار مدرسه را تعطیل و خود راهی قریه گیاهدان که فاصله ی زیادی با شهر قشم داشت و در دامنه ی کوهی واقع بود شود جایی که امکان رفت و آمد مأموران کمتر بود.

شیخان هم با توجه به شهرت و شناختی که در شهرهای ساحلی عمان از او داشتند و حتی طلاب زیادی از آن مناطق در مدرسه ی او تحصیل می کردند این امکان برای او فراهم بود که دست اهل و عیال خود گرفته و در معیت مهاجرین جزیره رهسپار بلاد عمان شود. می توانست به جمع کثیری که جلای وطن شده بودند بپیوندد به امید اینکه در ساحل امن و آرام بقیه ی زندگی شان را سپری کنند و از تعرض مأمورین جائر و دغدغه آن خاطر آسوده و راحت بمانند .

اما مسوولیت پذیری شیخان و وفاداری این عالم فاضل این اجازه را به خود نداد که به مردم خویش پشت نموده و آنها را به دست سرنوشت بسپارد بلکه با تدبیر و تعقل پس از مدتی که آب از آسیاب افتاد و تنش و بحران رو به کاهش نهاد بار دیگر با مجاهدت و ایثار مدرسه ی خویش را پس از سالهای 1313 هـ ش در قریه گیاهدان دایر نمود و بار دیگر سیل طلاب و جویندگان علم و دانش را به سوی این مدرسه سرازیر گردانید که آنهمه فارغ التحصیلانی که هر یک از آنها بعدها عالم های بنام و مشهوری گردیدند و توانستند هدایت و ارشاد بخش عظیمی از جامعه را بر عهده بگیرند گواه بر این ادعا می باشد.

شیخان برای اینکه بتواند حداکثر استفاده از عمر گرانبهای خود داشته باشد و هر چه بیشتر برای مردم نافع باشد تدریس را به دو فصل زمستان و تابستان تقسیم کرده بود ، به گونه ای که زمستانها در گیاهدان و در مدرسه ی اسماعیلیه که خود موسس و بانی آن بود به تدریس می پرداخت و در فصل تابستان منطقه ای به نام مخلص که در شرق توریان واقع است و دارای نخیلات و آب شیرین و اراضی حاصل خیز بوده و در گذشته شیخ محمد والد بزرگوار شیخان نیز در فصل تابستان با اهل و عیال به این محل می آمد و به تدریس می پرداخت ، ایشان نیز بالتبع به این محل نقل مکان می کرد و کلاس های تابستانی اش را با شوق و ذوق و شور و شعف خاصی دایر می نمود و سیل طلاب به دور ایشان تا پاسی از شب حلقه می زدند و به تعلیم و تعلم و به محاوره و مناظرات علمی می پرداختند.

حادثه کشف حجاب و انتقال مدرسه اسماعیلیه به روستای گیاهدان

مجلس شیخان (محل تدریس و تعلیم وی در سالهای پایانی حیات)


زندگی نامه شیخان
کسب علم و دوران تعلیم و تعلم شیخان
شاگردان و کرامات شیخان

......................................
گردآورنده : صالح عبدالله رضوانی
بازديد:2527| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت