« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

مهارت های تزکیه نفس | مقالات ديروز, 15:35
مهارت های تزکیه نفس

مقدمه

از آنجا که سخن گفتن تنها حلال مشكلات نیست و ما در کنار علم و آموزش نیازمند عمل و اقدام عملی هستیم ؛ همانگونه که علم و آموزش مهم است ، عمل و اقدام عملی در رفتارهای ما بسیار حائز اهمیت بوده و برای سرنوشت ما هم تعیین کننده است، گاهی احساس می شود حتی در مدارس دینی هم به جنبه ی تعلیم بیشتر از تزکیه اهمیت داده می شود تا آنجا که مقوله ی تزکیه گاهی به فراموشی سپرده می شودو در میان طلاب بسیار کم رنگ می گردد این است که بحث تزکیه یکی ازمباحث اساسی و در عین حال کاربردی و حیاتی برای همه ی ماست، از من حقیرگرفته تا همه ی شما نیازمند این اصل مهم تزکیه برای سعادت اخروی و فلاح و رستگاری. هستیم.

موضوع تزکیه

موضوع تزکیه قبل از اینکه یک مهارت باشد یک موهبت است در عین حال که ما باید مهارت های لازم را برای تزکیه کسب کنیم و اسباب و موانع آنرا بشناسیم باید اعتقاد ما این باشد که تزکیه یک موهبت الهی است که به هر کس داده نمی شود بلکه لیاقت میخواهد که انسان مشمول تزکیه شود و همچنین تزکیه بخشی از هدایت است هدایت الهی که ما از خداوند می خواهیم یک بخشی از آن توفیق عمل است که همان تزکیه محسوب می شود.

بنابراین ما این مقوله تزکیه را باید از دو جنبه مورد توجه قرار دهیم یک جنبه با عنوان موهبت الهی و با اعتقاد به اصل «لاحول ولا قوة الا بالله - كنَزٌ مِنَ الكنُوز الجَنة» گنجینه ای از گنجهای بهشت است، اعتقاد به مضمون این ذکر که هیچ تحولی و چرخشی از گناه و معصیت ، و هیچ قوت و نیرویی در توفیق عبادت ممکن نیست مگر با توفیق و امداد الهی . این اصل را خوب درگوشمان فرو کنیم ،
هرکس می خواهد خود را از گناه و معصیت باز دارد و به طاعت و عبادت خود را آراسته و مزین کند باید بداند که باید دست در دست خدا دهد و خودش را به پروردگار وصل کند ، اتصال معنوی با ذات اقدس الهی پیدا کند و از پروردگار استمداد بجوید و در عبودیت و بندگی استعانت بطلبد تا بتواند در این مسیر راه به جایی ببرد این یک قضیه ی مهم است گاه شخص در عدم توجه به این اصل و با اتکای به خود به تنهایی وارد این مسیر می شود اما راه به جایی نمی برد. البته اعتماد به نفس شخص باید داشته باشد ولی نه اینکه ما خدا را در نظر نگیریم و اتکای به خودمان باعث شود که نتوانیم کاری از پیش ببریم.اینجاست که این قضیه بسیار مهم است.

و جنبه ی دوم تزکیه یعنی همان بحث شناخت ریشه ای و لغوی تزکیه و کسب مهارت لازم برای دست یابی به تزکیه با آشنایی اسباب و موانع تزکیه است که بحث مهم و خیلی ریشه دار است و جلسات متعددی لازم است که ما بتوانیم به شناخت تزکیه و اسباب و موانع آن پی ببریم.

تزکیه چیست؟

تزكيه بمعنای آراسته شدن به فضایل و پاک شدن از رذایل است. و این مقصد دین است که ما از رذایل اخلاقی و رفتارهای ناروا و ناشایست پاک شویم و به فضایل آراسته گردیم ،خودمان را آراسته بگردانیم به آن فضایلی که ما را در جهان آخرت سعادتمند می کند و پاک بگردانیم از رذایل اخلاقی و از گناهان و معاصی که بسی ما را گرفتار و سرنگون خواهد کرد، این یک مسأله ی مهم است که قرآن با تاکید فراوان برای ما بیان کرده است و رسالت پیامبر(ص) هم همین مضمون را در بردارد ، آنچه که خداوند پیامبر را بدان مأمور کرده است نیزهمین بوده است، چنانکه در قرآن آمده است :« لقَد مَن اللهُ عَلىَ الْمُؤْمِنِينَ اذْ بَعَثَ فِيهِم رسولاً مِنْ انفُسِهِمْ يَتْلُوا عليهم آياتِهِ وَيُزَكيهِمْ وَيُعَلمُهُمُ الكِتَابَ وَالْحِكمَةَ وَان كاَنُوا مِن قَبْلُ لفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ » [ آیه ۱۶۴ سوره آل عمران ] - ترجمه : خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان بر انگیخت که بر آنها آیات او را تلاوت می کند و آنان را پاک می گرداند و به آنها علم کتاب و حقایق حکمت می آموزد و همانا پیش از آن در گمراهی آشکار بودند. در قرآن ۴ بار مشابه این آیه آمده است دوبار در سوره مبارکه البقره و یک بار در سوره آل عمران و یک بار در سوره جمعه ، پس پیامبر مبعوث شده است و رسالتش و مأموریتش همین بوده است که آیات خدا را بر بندگانش تلاوت کند، پیام الهی را به آنها برساند آنها را تزکیه و پاک بگرداند و به آنها کتاب و حکمت یاد بدهد ، قرآن و تطبیق قرآن آموزش دهد ، که سنت پیامبر همان تطبیق عملی قرآن است ، سنت پیامبر در کنار قرآن همان حکمت محسوب می شود که در این آیه آمده است، این است که تزکیه هدف است و علم و آموزش وسیله هستند برای رسیدن به مقصد اصلی که همان تزکیه نفس است .

ریشه ی لغوی تزکیه

تزکیه از دو ریشه ی « زَکِیَ - يَزْكى» و « زَكى– يَزْكوُا » می باشد که از هر دو ریشه قابل قبول است . واژه ی « زَكِيَ - يَزْکَی » بر وزن « فَعِلَ يَفْعَلُ» است ، زَکِیَ در لغت بمعنای پاک شدن است، از یک سری رفتارها ما باید پاک شویم و به یک سری رفتارها آراسته شویم .و واژه ی « زَکی - يَزْكُوا » بروزن « فَعَلَ - يَفْعُلُ » است ، زَكى در لغت بمعنای رشد کردن است .

پس هم مفهوم پاک شدن دارد و هم مفهوم رشد ونمو ، بنابراین ما برای رسیدن به تزکیه باید از یک سری رفتارهای ناروا و رذایل اخلاقی پاک بشویم و به یک سری فضایل خودمان را آراسته بگردانیم ،مشابه و مثالش درخت است، درخت برای رشد نیاز دارد به پاک شدن از علف های هرز و آفت ها و تغذیه شدن با آب و نور کافی و کود دهی مناسب وبموقع ، تا بتواند رشد کند ، پس به هر دو برای رشد نیاز دارد ، بنا بر این اگر ما علف های هرز و آفت ها را از بین بردیم اما آبیاری و کود دهی به موقع نباشد یا بالعکس آبیاری و کوددهی مناسب باشد اما علف های هرز و آفت ها به درخت اصابت کند ، درخت رشد نخواهد کرد. ماهم برای رشد نیازمند این هستیم که آسیب ها و آفت ها را از خود دور کنیم که گناهان ومعاصی بزرگترین آفت برای ما هستند رفتارهای ناروا و اخلاق ناشایست اینها آفت هستند وجلوی رشد انسان را می گیرند و همچنین در کنار آن نیازمند آن هستیم که به فضایل که همان طاعت ها و عبادت ها (نماز ، ذکر، دعا و....) و توبه از گناهان و معاصی است خود را آراسته بگردانیم هر طاعت و عبادتی و کار خیر و مثبتی که انجام می دهیم ظرفیتی برای رشد ما فراهم میکند .

مهارت های تزکیه نفس

اساس مبحث تزكيه

آنچه اساس مبحث تزکیه است اگر بخواهیم معرفی کنیم بحث ایمان است ولی اگر بخواهیم اهمیت تاکید آن را در قرآن سراغ بگیریم بسیار شگفت انگیز است آن تاکیدی که در قرآن صورت گرفته در رابطه با تزکیه این را می رساند که این موضوع بسیار مهم است، چرا که خداوند در سوره ی « شمس» ۱۱ قسم پی در پی بیان نموده است، که این در قرآن بی سابقه است در آغاز این سوره ۱۱ قسم پی در پی آمده و سپس بیان نموده : «قد أفلح مَنْ زَكهَا وَقَدْخَابَ مَنْ دَسهَا » : برای فلاح و رستگاری انسان هیچ راهی ندارد جز اینکه خود را ترکیه کند ،یقیناً که رستگار شد کسی که خود را تزکیه کرد، و گرفتار و سرنگون شد کسی که خود را آلوده کرد ، تزکیه با این همه تأکید در این سوره بیان شده است .

تاکید دیگر در آیات ۱۴ تا ۱۹ سوره اعلی است : « قَدْ افْلحَ مَنْ تَزَكى وذكرَ اسْمَ رَبهِ فَصَلى بَلْ تُوثِرُونَ الحَيَاةَ الدنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَابْقَى اِنَّ هَذَا لفِي الصُّحُفِ الأولىَ صُحُفِ ابْرَاهِيمَ و مُوسَى » این هم تأکید با صورت و شکلی دیگر مؤکد شده است ،تأکیدش بدین صورت است که این تزکیه موضوع مشترک همه ی پیامبران الهی و کتب آسمانی گذشته بوده است یعنی فقط اینگونه نیست که تزکیه در اسلام آمده باشد ، بلکه آیین پیامبران و کتابهای آسمانی گذشته هم همین مضمون را در بر داشته است که هر کس فلاح و رستگاری می خواهد باید تزکیه شود باید خود را از رذایل اخلاقی پاک بگرداند و به فضایل آراسته بگرداند؛ بنابراین می توان اینگونه بیان کرد که تزکیه یک عملیاتی است هم برای تخلیّه و هم برای تحلیّه ، تخليه یعنی همان خالی شدن و پاک شدن از رذایل اخلاقی و گناهان و معاصی و تحلیه یعنی همان آراسته شدن به فضایل اخلاقی و رفتاری .

موانع سد راه تزکیه

در قرآن دو مانع تزکیه بصورت برجسته بیان شده است : مانع اول طغیان نفس اماره است – که در سوره شمس در آیات ۹ الی ۱۲ بیان شده است: «قد افلح مَنْ زَكهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَهَاكذَبَتْ ثَمُود بِطَغْوٰها اذْ انْبَعَثَ أشْقٰها» خداوند مثال قوم ثمود را می زند قوم ثمود بر اثر طغیان نفسشان پیامبر الهی را تکذیب کردند، یکی از موانع تزکیه نفس ویکی از ریشه های گناه و معصیت همین طغیان نفس اماره است ، طغیان نفس اماره وسرکشی نفس که باعث می شود انسان دچار استغنی شود، یعنی خود را از پند و اندرز وموعظه بی نیاز بداند همانگونه که خداوند در سوره علق بدان اشاره فرموده است : «إنَّ الإنسانَ ليَطْغَى اَن رءَاهُ اسْتَغْنى » طغیان نتیجه ی استغنی است ، وقتی که انسان به درجه ای برسد که خود را بی نیاز بداند به دنبال اینکه مغرور شود حالا چه مغرور شود به علمش یامالش یا به قدرت و مقام و منصب خودش و یا به هر چیز دیگری که مغرور شود این غرور استغنی می آورد انسان به درجه ای می رسد که خود را بی نیاز می داند و سر به طغیان می نهد. مانند طغیان فرعون که در قرآن آمده است ، آنجا که خداوند به حضرت موسی امر کرده است: «اذْهَبْ إلىٰ فِرْعَونَ انهُ طَغَى فَقُلْ هَلْ لكَ اِلی ان تَزَكى »( آیات ۱۷ الی ۱۸ سوره نازعات ): بسوی فرعون برو که طغیان کرده است بگو آیا دلت می خواهد که تزکیه شوی ....؛ پس طغیان مانع تزکیه است .
و مانع دوم ترجیح دنیا بر آخرت است -که در سوره ی اعلی آیات ۱۶ و ۱۷ بیان شده است: «بَل تُوثِرُونَ الحَيَاةَ الدنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرُ و أبقى » : بلکه شما زندگی دنیا را ترجیح می دهید در حالی که آخرت بهتر و پایدار تر است ، پس دنیاپرستی یعنی طلب دنیا در حد پرستش ، اینکه دنیا را بر خدا و دین و آخرت ترجیح دهد، این ترجیح دنیا بر آخرت و چسپیدن به دنیا یکی از موانع تزکیه است.

مهارت های تزکیه نفس

اسباب تزکیه

اسباب تزکیه نقطه مقابل این دو مانع است ،
نخست کنترل هواهای نفس و جلوگیری ازطغیان نفس اماره -
کسی که می خواهد تزکیه شود باید دست از طغیان بکشد و از طغیان برگردد ، همان خواهشات نفسانی ما ، که گاهی تضاد پیدا می کند با آنچه خداوند می خواهد ،آنچه دلمان می خواهد با دستورات خداوند تضاد پیدا می کند پس در اینصورت از آنجا که تعالیم دین و قرآن خلاصه می شود در اینکه ما خواسته های نفسانی مان را تطبیق دهیم باخواسته های شرع با آنچه خدا می خواهد اگر سازگار بود که فبها ، اما اگر سازگار نبود ازشرع و دین نزنیم بلکه از هوای نفسمان بزنیم خواسته های نفسمان را فدای خواسته های دین کنیم ، خلاصه و اصل دینداری هم همین است ، که آنچه را که سخت است بر ما و دوست نداریم ولی شرع از ما می خواهد برای رضای خدا انجام دهیم و آنچه که نفس از ما تقاضا می کند و دلمان می خواهد اگر اشکال دارد و مخالف است با دستورات خداوند آنرا برای رضای خدا ترک و از آن چشم پوشی کنیم .

و سبب دوم ترجیح آخرت بر دنیا -
اینکه انسان از آخرت و از حاضر شدن در پیشگاه خداوند درجهان آخرت بترسد ، از مقام پروردگار در روز حساب بترسد ، دنیا زودگذر است ارزش ندارد که این دنیای فانی را به آخرت جاویدان و همیشگی ترجیح دهیم، زندگی جاودان اخروی خود را به خطر بیندازیم بخاطر چند صباح دنیا ، کدام ترجیح دارد؟ خوب انسان معمولاً زندگی دنیا را ترجیح می دهد ، همانگونه که خداوند در قرآن اشاره فرموده است :« بَلْ تُوثِرُونَ الحَیَاةَ الدُنْیَا » بلکه شما دنیا را ترجیح می دهید و آخرت را رها می کنید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است و دنیا در برابر آخرت ، قطره در مقابل دریا بیش نیست. بنابراین این دو سبب عامل اساسی است برای تزکیه نفس ، در سوره ی نازعات به هر دو مانع و هر دو سبب تزکیه اشاره شده است : در آیات ۳۷ الی ۳۹ این سوره به هر دو مانع تزکیه اشاره شده است: « فَاما مَنْ طَغَى وَاثر الحَيَاةَ الدنْيَا فَان الجَحِيمَ هِيَ المأوى » هر کسی که طغیان کرد ، هوای نفس بر او چیره شد و زندگانی دنیا را بر آخرت پایدار ترجیح دهد، جهنم مأوی و پناهگاه او است و وای به حال کسی که مأوی او جهنم باشد. و در آیات ۴۰ الی ۴۱ این سوره به هر دو سبب تزکیه اشاره شده است : « وَ اما مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبهِ وَنَهَى النفْسَ عَنِ الْهَوَى فَان الْجَنةهي المأوى »: کسی که از ایستادن در محضر الهی در روز حساب ترسید و آخرت را بر دنیا ترجیح داد و از طرفی هوای نفسش را کنترل کرد ، جلوی افسار گسیختگی نفسش را گرفت ، بهشت مأوی و جایگاه اوست .

راهکار عملی برای تزکیه نفس

تزکیه نفس بر اساس مهارت نیست ، بلکه موهبت الهی است بر اساس ایمان و به فراخور ایمان است که انسان می تواند در راه تزکیه نفسش قدم بردارد. آنجایی که ایمان قوی است ، خوب رفتار می کند و آنجایی که ایمان ضعیف است بد رفتار می کند ، ایمان با طاعت و عبادت تقویت می شود و با گناهان و معاصی ضعیف می شود و بر همین اساس انسان در رفتارهای خود گاهی خوب رفتار می کند و گاهی بد رفتار می کند ، پس نخست ایمان مان را باید تقویت کنیم تا حفاظت الهی شامل حالمان شود ما باید این فرمول فرمایش پیامبر (ص) را همیشه در نظر بگیریم ، آنجا که در حدیث فرموده اند : «إحفَظِ اللهَ يَحفظْكَ » : خدا را حفظ کن تا خدا هم تو را حفظ کند ، احفَظِ اللهَ یعنی دستورات و فرامین خدا را اطاعت کنیم ، تعالیم دینی را آویزه گوشمان کنیم تا خداوند هم ما را حفظ کند ، نه فقط در جان بلکه در دین هم ما را حفاظت کند ،گاهی انسان دچار لغزش می شود، اینجاست که نیازمند حفاظت الهی است ، حفاظت الهی بر اساس ایمان رقم می خورد، اساسش ایمان است ، ایمانمان را با امتثال و فرمانبرداری تقویت کنیم ؛ راهکار دیگر برای تقویت ایمان تلاوت و استماع قرآن است ، آنچه که خداوند پیامبر را نیز بدان مأمور کرده بود : « اِذ بَعثَ فِيهم رَسولاً مِنْ انْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَليْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكيهِمْ ...» این تلاوت آیات هم بمعنی ابلاغ پیام الهی به بندگان است و هم بحث ایمان در آن است بر اساس سوره انفال مومنان کسانی هستند که : «اِنَّما الْمُؤْمِنُونَ الذِينَ اذَا ذُكِرَ اللهُ وَجِلتْ قُلُوبُهُمْ وَاذَا تُلِيَتْ عَليْهِم ايْتُهُ زَادَتْهُمْ ايمَانًا وَعَلىَ رَبهِمْ يَتَوَكلُونَ » : مومنان کسانی هستند که وقتی قرآن بر آنها تلاوت شود بر ایمانشان افزوده می شود ، با استماع و شنیدن نوای دلنشین قرآن ، ایمان انسان تقویت می شود و هر چه ایمان قوی تر باشد انسان بهتر رفتار می کند ،

و حفاظت الهی هم به فراخور ایمان شامل حال انسان می شود، حضرت یوسف با وجود اینکه پیامبر خدا بود اما در مواجهه با توطئه و مکری که متوجه او شده بود دعا میکند : « وَ الا تَصْرِف عَنى كيْدَهُنَّ اَصْبُ اليْهِن وَ اَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ » : خدایا اگر کید و مکر این زنان را از من دور نکنی من گرایش پیدا می کنم به این زنان و از جاهلان می شوم .... «فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كيْدَهُنَّ» : خداوند دعایش را اجابت کرد و کید و مکر آنان را از او دور کرد و در جایی دیگر نیز فرموده است : «كذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السوءَ وَالفَحْشَاءَ اِنهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلصِينَ » :اینگونه فحشا و بدی را از او دور کردیم، از گناه و معصیت او را حفظ کردیم ، مسیر انحراف و بی عفتی را از او چرخ دادیم که به او اصابت نکند چون او از بندگان خالص ما بود ، انسان باید خلوص به درگاه خدا داشته باشد اینگونه عنایت خداوند شامل حال او خواهد شد.

درمورد زنان نیز نصی در قرآن آمده است، زنانی که اهل صلاح و تقوا باشند : «فَالصَّالِحَاتُ قَانِتاتٌ حَافِظَاتٌ للْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ الله » : زنان صالح زنانی هستند که در خانواده فرمانبردار هستند، سرکشی و گردنکشی نمی کنند تا کیان خانواده حفظ شود و در غیاب مرد خود را از انحرافات اخلاقی و از خیانت های زناشوئی حفظ می کنند نه به هنرمندی خودشان ، بلکه باحفاظت الهی حفظ می شوند ، زنانی که اهل صلاح و تقوا باشند ، صلاح و تقوا یکی از جلوه های ایمان است و در فراخور این ایمانشان ، حفاظلت الهی شامل حال آنها می شود تقوا وخوف الهی نیز اساسش ایمان است، با ایمان است که انسان می تواند خوف و ترس داشته باشد در جایی که انسان تنهاست و هیچ انظاری متوجه او نیست ، خیلی راحت انسان می تواند هر کار ناشایستی انجام دهد ،آنجا ایمانش او را حفظ می کند ، با ایمان است که انسان می تواند خوف و خشیت الهی داشته باشد و این خوف است که انسان را وادار می کند که هر رفتار شایسته ای را به فرمان پروردگار انجام دهد ، فرشتگان هم از خداوند خوف دارند و نافرمانی سرشان نمی شود ، نافرمانی نمی شناسند در نص قرآن خداوند می فرماید: « يخافُونَ رَبَّهُم مِنْ فَوْقِهِمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُون » : فرشتگان از پروردگارشان ترس دارند و هر دستور و مأموریتی را انجام می دهند ؛

انسان در معرض گناهان و لغزشها و رفتارهای ناشایستی قرار می گیرد که شاید نتواند جان سالم در ببرد، آنقدر انسان ضعیف است که نمی تواند در بعضی صحنه ها جان سالم در ببرد در صحنه ای که در حدیث بیان شده است در ارتباط با ۷ نفری که در جهان آخرت در زیر سایه عرش الهی هستند ، آمده درباره مردی که زن صاحب جمالی او را به کارزشت وادار می کند در جایی که هیچ مانعی وجود ندارد ، اما میگوید :« إنِّي اخَافُ الله »:من از خدا می ترسم. این خوف و خشیت اینجا به داد انسان می رسد ، حفاظت الهی در چنین صحنه هایی به داد انسان می رسد . پس تزکیه را بدین معنا بفهمیم که ما سعی کنیم با امداد الهی زندگی کنیم ، با طلب استعانت از پروردگار ، که طلب استعانت همان «ایاک نَعْبُدُ وَاياكَ نَسْتَعِين » است، عبودیت و بندگی که تنها نماز نیست، اطاعت و فرمانبری هم در اوامر و هم در نواهی است ، هم واجبات را انجام دهیم و هم از منهیات پرهیز کنیم، اما استعانت می خواهد پس از خداوند استعانت بطلبیم تا با ایمان قوی بتوانیم امداد الهی را جذب کنیم ، تا در صحنه های مختلف ، رفتار درخور تزکیه از ما صادر شود که جز با ایمان قوی نمی شود و باید قبل از اینکه در معرض فتنه و آسیب قرار گیریم ایمانمان را تقویت کنیم با تلاوت و استماع قرآن ، با خوف و خشیت الهی و با طلب استعانت و امداد از خداوند بوسیله ی دعا کردن ، از جمله دعای تزکیه نفس که در حدیث آمده است: «اللهُم آتِ نَفْسِي تَقوَاها ، وَ زَكَّها أنتَ خَيْرُ مَنْ زَكَّها ، أنتَ وَلِيهَا وَ مَوْلَاهَا » خدایا به نفس من تقوایش راعنایت کن و نفس مرا تزکیه کن ، که تو بهترین کسی هستی که نفس ما را تزکیه می کند و ما را در مسیر تزکیه موفق بگردان . هیچ کس غیر از خداوند نمی تواند نفس ما را تزکیه کند وما خودمان باید بتوانیم ظرفیت امداد الهی را برای خودمان فراهم کنیم ، این یک اصل مهم است که بخش اساسی کار است ، بتوانیم ظرفیت الهی و توفیق الهی را در خود ایجاد کنیم. پس راهکار اول برای تزکیه نفس تقویت ایمان است.

راهکار دوم - علم است ،

علم خود یکی از مبانی تزکیه است ، رابطه علم و آگاهی با تزکیه در نص قرآن به دو صورت آمده است: « يُعَلمُهُمُ الكِتابَ وَ الحِكمة و يُزَكيهِم » يا « يُزَكيكمُ وَ يُعَلمُكمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ» ، گاهی تزکیه بر علم مقدم است و یکبار هم علم برتزکیه مقدم شده است چون وسیله مقدم بر هدف است ، معمولا در ترکیب منطقی وسیله مقدم بر هدف است، اول نردبان است بعد پشت بام ... در قرآن ۳ بار تزکیه بر علم مقدم شده است و یک بار هم علم بر تزکیه مقدم شده است ، چون علم وسیله است و مقدم بر تزکیه است ، و خیلی وقتها انسان براثر علم هم امکان دارد رو دست بخورد بر اثرطغیان علم هم اگر آن دو مانع در آن ایجاد شود امکان دارد از تزکیه محروم بماند ، مانند آنچه در نص قرآن آمده است در مورد یکی از علمای بنی اسرائیل بنام بلعم باعورا در سوره اعراف : « وَ اتْلُ عَليْهِمْ نبأ الذِي آتيناه آيَاتِنَا فَانْسَلخَ مِنْهَا فَاتْبَعَهُ الشَّيْطَانِ فَكاَنَ مِنَ الْغَاوِينِ » بلعم باعوراء علم زیادی داشت ، علم کتاب آسمانی داشت ، اما او ناسپاسانه از آن خارج شد ، پس شیطان او را به دنبال خود کشاند و از جمله گمراهان گشت...«وَلوْ شَئنَا لرَفَعْنَهُ بها » :اگر می خواستیم او را با علم بالا می بردیم پس یعنی در علم این ظرفیت وجود دارد که انسان را به درجات والا برساند ، انسان را تزکیه کند و با تزکیه انسان را به درجات والا برساند ، اما : « وَ لکِنَّهُ اَخلدَ اِلی الارَضِ وَ اتبَعَ هَوَاهُ » : اما او به دنیا دل بست و از هوای نفسش تبعیت کرد ، دچار طغیان نفس شد...« فَمَثلُهُ کمَثَلِ الْکلَب ...» پس به سگ تشبیه شد....

پس علم اساس است ولی ما باید کاربردی علم را فرا گیریم ، همچنین بر اساس آنچه که خداوند در سوره ی مجادله بیان کرده : « یا ايهَا الذِينَ آمَنُوا اذَا قِيلَ لكَمْ تَفَسَّحُوا فِي المَجْلِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللهُ لکُم وَ اِذَا قِيلَ انْشُرُوا فَانْشُزُوا يَرْفَع اللهُ الذِينَ ءَامَنُوا منکمُ » بیانگر اینست که توفیق علم با امتثال و فرمانبرداری نصیب انسان می شود ، «وَالذِينَ أوتُواالعِلْمَ دَرَجاتٍ ...» : آنهایی که اهل علم و ایمان هستند خداوند آنها را به درجات علم بالا می برد....« وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ » : و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است. پس عمل و رفتار های ما مهم است ، علم خشک و خالی بدرد نمی خورد علم اساس است ، منتهی انسان باید کاربردی علم را فرا گیرد . علم نافع که در میدان عمل به کار ما بیاید عملاً آنچه را که یاد می گیریم پیاده کنیم تا این علم بر ما برکت داشته باشد. در کنار علم باز آنچه که حائز اهمیت است ، اینست که دچار غفلت و فراموشی نشویم ،آفت علم، نسیان است ، انسان گاهی دچار غفلت می شود تذکر و یاد آوری مهم است ، نسیان و فراموشی کار دست انسان می دهد ، همدیگر را یادآوری و گوشزد کنیم ،همانطور که در مورد حضرت آدم (ع) در نص قرآن آمده است:« وَلقَدْ عَهِدِنَا اِلىَ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِي » ، آدم (ع) ابو البشر فراموش کرد دچار غفلتی شد و نافرمانی از او صادر شد که این فراموشی کار دستش داد و او را از بهشت بیرون راند ،« وَلمْ نَجِدْ لهُ عَظما » : قصد نافرمانی نداشت ، پس نسیان و فراموشی کار دست انسان می دهد همدیگر را با پند و موعظه و اندرز گوشزد کنیم ، در مجالس پند و اندرز شرکت کنیم تا بتوانیم با اقدام عملی و بدون فراموشی و غفلت اهدافمان را پیش ببریم،

مسأله ی دیگر که باز حائز اهمیت است مباشرت و کاربرد عملی علم و اقدام عملی در مسیر تزکیه ، بر اساس دو اصل قرآنی تدرّج و تکلّف صورت می گیرد ، تزکیه در قرآن هم از باب «تَفعِیل» و هم از باب «تَفَعُّل» آمده ، «زَکَی » باب تفعیل است و «تزکّی » باب تفعّل است ، باب تفعیل برای کارهای تدریجی و زمانبر است ، یعنی تزکیه کار زمان بر است و یک کار زمان بر ، هم نیازمند برنامه ریزی و هم نیازمند صبر و حوصله است. پس ما باید برای تزکیه برنامه ریزی و صبر و حوصله داشته باشیم ، دلسرد نشویم تا به یک درجه ی قابل قبول از تزکیه دست یابیم؛ باب تفعّل هم برای کارهای تکلّف آمیز است ، نیازمند زحمت و مشقت است یعنی تزکیه کار آسانی نیست، نیازمند زحمت و مشقت است، اگر کار آسانی بود هیچ کس بی تزکیه نبود ، انسانهای وارسته محدود و انگشت شمارند، به این دلیل است که تزکیه کار دشواری است، تزکیه مشقت و زحمت می خواهد و انسان در مسیر تزکیه باید این زحمت و مشقت را بپذیرد. چنانچه که پیامبر نیز در حدیث بیان فرموده است : «انِّما الْعِلْمُ بِالتَعلُّم وَ انَّمَا الْحِلْمُ بِالتحَلُّم » علم با مشقت بدست می آید و حلم و بردباری هم با تحلم بدست می آید. یعنی کسی که می خواهد حلم و بردباری پیشه کند در لحظه ای که عصبانی است، خیلی سخت است که خونسردی خود را حفظ کند و از کوره در نرود، ولی باید با زحمت و مشقت خود را کنترل کند تا یک رفتار ناهنجار از او صادرنشود ، پس حلم و بردباری هم نیازمند تعلم و تکلف است . پس علم از مبانی تزکیه است وما با علم می توانیم به درجات والا و تزکیه دست یابیم ولی باید در مسیر آن هوشیار باشیم که اولاً دچار غفلت و نسیان نشویم که آفت علم نسیان است و دوماً برای کار برد عملی علم دو امر تکلف و تدرج را پذیرا باشیم و به کار گیریم .

راهکار سوم - توجه به طاعات و عبادات است

اصولا برنامه های دین برای تربیت نفس انسان است، از جمله نماز :«ان الصَّلاة تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكرَ» : نماز نفس انسان را از کارهای فحشا و منکرات اخلاقی باز می دارد اما نمازی که انسان را از رذایل اخلاقی باز ندارد این نماز مشکل دارد ، انسان باید نماز خود را اصلاح کند ، نمازی بخواند که در شأن انسان مؤمن و آنگونه که شایسته و حق بندگی و عبودیت در مقابل پروردگارش است باشد ، در حد توانایی واستطاعت خود با خشوع و خضوع و با حضور قلب نماز بخواند ، اولین صفت مومن در سوره ی مومنون هم در رابطه با نماز بیان شده است :« الَّذِينَ هُمْ في صَلاتِهم خَاشِعُون » : کسانی که نماز را با خشوع و خضوع می خوانند ، پس اینچنین نمازی است که بسیار جواب می دهد وانسان را حفظ می کند ، نماز اساس تربیت نفس انسان است .

راهکار چهارم - پرهیز از گناهان و معاصی است ،

سعی کنیم خودمان را از مسیر افتادن در گناهان و معاصی دور کنیم ، از ارتکاب گناهان کبیره و حتى صغيره اجتناب کنیم.

راهکار پنجم - توبه و کثرت استغغفار است ،

در جایی که انسان دچار گناه و لغزش می شود ،توبه و استغفار موجب جبران آن گناهان و لغزشها می شود، پیامبر (ص) با آن جایگاه ومنزلتش روزانه ۷۰ تا ۱۰۰ بار استغفار می کرد ، زبان ما باید همیشه با ذکر و توبه و استغفار باشد و مداومت بر استغفار، در تزکیه نفس بسیار موثر است .

مهارت های تزکیه نفس

راهکار ششم - باید همنشینی خود را اصلاح کرد،

همنشینان را شاید نتوان اصلاح کرد ما باید همنشینی خودمان را اصلاح کنیم ، سعی کنیم با همنشین بد همنشینی نکنیم ، دوست ورفیق گاهی خیلی برای انسان مضر است ، به قول سعدی : « همنشین تو از تو به باید / تا تو را عقل و دین بیفزاید» ، در انتخاب دوست باید گزینش کرد گاهی در دوستان خودمان باید تجدید نظر کنیم، در حدیث آمده است: « المَرءُ عَلی دینِ خَليلِهِ ، فَليَنظُر أحدُكمُ مَنْ يُخالِل» انسان بر آیین (روش) دوست خودش است، پس دقت کند که با چه کسی رابطه ی دوستی برقرار می کند و در نص قرآن نیز آمده است : « الأخلاء يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُو الَّا الْمُتَّقِينَ » در روز قیامت دوستان صمیمی دست به یقه هم می شوند ، دشمنان خونی هم می شوند بغیر دوستان خوب، دوستان بی تقوا از هم آسیب می بینند ، به هم ضربه می زنند و در روز قیامت طلبکار هم می شوند ، یقه هم را می گیرند که تو بودی مرا گمراه کردی، همنشین بد هم در رفتارها و اخلاق و هم در مسائل اعتقادی و دینی ممکن است انسان را به گمراهی وتباهی بکشاند ، در ایمان و عقیده او تزلزل ایجاد کند و در نتیجه او را وارد کفر و در آخرت وارد جهنم کند، اِلَّا مَنْ حَفظه الله ، مگر کسی که خداوند او را توفیق بدهد و حفاظت الهی شامل حالش شود ، همانگونه که قرآن داستان رویارویی شخص مومن و همنشین کافرش را در جهان آخرت برای ما به تصویر می کشد :« فَأقبلَ بَعْضُهُم عَلىَ بَعْضَ يَتَسَاءَلُونَ » : بهشتیان رویاروی هم نشسته اند بعضی رو به بعضی دیگر کرده از هم می پرسند:« قَالَ قائلٌ مِنْهُم انِّى كاَنَ لِى قَرين » : یکی می گوید من در دنیا همنشینی داشتم ...« يَقُولُ اَ اِنَّكَ لمِنَ المُصَدِّ قِينَ » : به من همیشه می گفت تو این حرفها را باور می کنی؟ این ها همه خرافات است ... « أ إذا مِتْنَا وَكُنَّا تُراباً وَ عِظَاماً اَ اِنَّا لمَدِينُون » : وقتی که مردیم و به استخوان و خاک مبدل شدیم ، دوباره زنده می شویم و پاداش می بینیم؟.. و این طور مبانی اعتقادی را خرافات جلوه می داد، چنین دوستی من در دنیا داشتم شما خبر دارید کجاست؟ ... «قَالَ هَل اَنتُم مُطَّلعُون » کنجکاو بود بداند دوستش که می خواست او را از مبانی اعتقادی و ایمان خارج کند کجاست ... «فَاطَّلَعَ فَراهُ فِى سواءِ الجحيم» : خداوند او را از حال دوستش در جهنم از راه دور با سیستم پیشرفته ی بهشت با خبر ساخت ، صحنه ی جهنم را برای او مجسم کرد ، ارتباط مستقیم با دوستش برایش فراهم کرد حتی او را مورد خطاب قرار می دهد، آن دوست گمراهش را در وسط جهنم دید...« تَاللهِ إن كِدتَ لتُردين »: به خدا سوگند نزدیک بود من را هم گمراه و سرنگون جهنم کنی...« وَ لوْ لَا نِعْمَةَ رَبي لكَنُتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ » : اگر لطف خدا شامل حال من نشده بود من هم همراه تو در جهنم بودم، این خطر سهمگین دوست ناباب از بیخ گوشش گذشته بود خطر دوست ناباب بسیار جدی است آنقدر که می تواند انسان را در مسیر گمراهی و ضد ایمان قرار دهد ، اما جان سالم به در برده بود ، به خاطر صلاح و تقوایش و براساس ایمان و حفاظت الهی، پس این شخص مومن هم اینگونه محفوظ مانده بود از انحراف و لغزشی که می توانست او را سرنگون جهنم کند ، خطر همنشینی با دوستان ناباب بسیار جدی است و ما باید هم نشینی خودمان را اصلاح کنیم.

بنابراین ما برای رسیدن به تزکیه نفس ، باید مهارت های لازم از جمله شناخت اسباب و موانع سد راه تزکیه و راهکارهای عملی آن را کسب کنیم و در عین حال باید معتقد باشیم که تزکیه یک موهبت الهی است و واقعاً اگر فضل و مرحمت خدای متعال نباشد این تزکیه حاصل نمی شود ، در نص قرآن نیز آمده است: « وَ لوْلا فَضْلُ اللهِ عَلَيكُم وَ رَحمَتُهُ مَا زَكىَ مِنكمُ مِنْ احَدٍ أبداً » : اگر فضل و مرحمت الهی شامل شما نمی شد، هرگز فردی از شما از گناه و زشتی پاک و تزکیه نمی شد .

------------------------------------------------------------------------------------
برگرفته از سخنان استاد شیخ عبدالرحیم خطیبی حفظه الله
در نشست بصیرتی اخلاقی با طلاب خواهر و برادر مدرسه اسماعیلیه
تهیه و تنظیم مطالب: سیده عالیه تیمار (مدرس مدرسه علوم دینی اسماعیلیه)
بازديد:52| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت