« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

عبدالله بن عباس رضی الله عنهما | صحابه و صحابیات رسول 19 اسفند 1392
سه سال قبل از هجرت پیامبر صلی الله علیه و سلم لبابه دختر حارث بن حزن هلالی فرزندش عبد الله بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف قرشی هاشمی را در شعب بنی هاشم به دنیا آورد .
لبابه خواهر ام المؤمنین میمونه بنت حارث هلالی بود ، هنگامیكه پیامبر صلی الله علیه و سلم این نوزاد زیبا را دیدند، برایش دعای مباركی كردند كه به این مضمون است « اللهم علمه الكتاب » « اللهم فقّه فی الدین »و...
پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم با تولد عبد الله خیلی خوشحال شدند و در شادی عمویشان عباس با او شریك شدند ؛ روز تولد این جوان از ایام سختی و تنگنای تاریخ دعوت بود .
پیامبر اكرم صلی الله علیه و سلم همراه با همسرشان خدیجه و اهل بیت خود و دیگر مسلمانانِ ضعیف و فقیر همگی به دره های بیرون از مكه رفته بودند، زیرا اهل مكه با آنان قطع رابطه كرده و با دعوت به اسلام دشمنی می كردند.
عبد الله بن عباس رضی الله عنهما دوران كودكی اش را در كنار پیامبر می گذراند و هنوز بیش از سه سال از تولدش نگذشته بود كه پدرش پس از غزوه ی بدر مشرف به اسلام شد و حامی بزرگی برای اسلام گردید. عباس بن عبدالمطلب در غزوه ی بدر شركت كرد و اسیر شد و در حالت اسارت نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آورده شد، در حالیكه رسول خدا – كه درود وسلام خداوند بر او باد – به لطف الهی در میان پیروان خویش دارای منزلت و مقام والایی بودند كه همه گوش به فرمان و مطیع امرشان بودند .
غم و درد اسارت فرزند، شریف ترین عرب یعنی عباس را كه جدش هاشم بود، پریشان و گرفتار خود كرده بود ، هاشم كسی بود كه نان را در آبگوشت خورد كرده و به زائران گرسنه ی بیت الله تقدیم می نمود و مشرّف به سقایه ( آب دادن به حجاج ) و رفادة ( غذا دادن به حجاج ) گردید و به مردم غذا می داد و گرچه از قبل در قریش عزت داشت در میان آنان عزیزتر شد. آیا عاقلانه است كه فرزند بزرگواران اسیر و خوار باشد؟
در حالیكه با خود این فضائل را ذكر می كرد، مردی از مسلمانان كه درد و رنج ابن عباس او را ناراحت كرده بود آمد و دست دراز كرده بندهایی را كه او با آن بسته شده بود، كمی سست تر كرد . اما پیامبر اكرم صلی الله علیه و سلم رضایت ندادند كه عمویشان فرقی با دیگر اسراء داشته باشد و دستور دادند كه همه ی اسراء باید با هم برابر باشند، بنا بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم الگویی برای مردم شدند تا به آنان چگونگی عدالت در اسلام را نشان دهند و هیچ كس را بر هیچ كس دیگر ترجیح نمی دادند و هیچ مردی بر دیگری ترجیح نداشت مگر به تقوا .
عباس مدتی طولانی منتظر نماند و عنان نفسش را به تعصب جاهلی نسپرد، بلكه شروع به اظهار دین جدید كرد و اسلامش را اعلان نمود . با این كار، خدمتی را كه در روز عقبه (در مكه هنگام بیعت اهل مدینه با پیامبر صلی الله علیه و سلم ) در همراهی و نصرت برادر زاده اش انجام داده بود، كامل كرد . علاوه بر آن امروز مشرف به نعمت ایمان و ملبس به لباس تقوا گردید .
خداوند هم در نسلش بركت داد و در كهنسالی بر او منت گذاشت و فرزندش عبد الله را به وی عنایت كرد . عمرش طولانی شده بود، در حالیكه فرزند كوچكش عبد الله بزرگ می شد و رشد می كرد و پیامبر صلی الله علیه و سلم در حالی وفات كردند كه سنّ عبد الله بن عباس به 13 سال یا كمی بیشتر رسیده بود .

ملاقاتش با پیامبر صلی الله علیه و سلم
ابن عباس رضی الله عنهما از ملاقاتش با رسول الله صلی الله علیه و سلم سخن می گوید : آن حضرت صلی الله علیه و سلم دستی بر سرم كشیدند و برای من دعا كردند كه خداوند به من حكمت عنایت كند .
همچنین می گوید : سوار بر الاغی بودم و نزدیك به سن بلوغ رسیده بودم، رسول الله صلی الله علیه و سلم در "منا" مشغول امامت نماز بودند، من از جلوی صف نماز گزاران گذر كردم و از الاغ پیاده شده و آن را رها كردم كه بچرد و خودم وارد صف نماز گزاران شدم، كسی هم بر من خرده نگرفت این جریان در حجة الوداع قبل از وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم بود .
ابن عباس به شرافت خواندن نماز پشت سر آن حضرت صلی الله علیه و سلم نائل شد و آب وضوی ایشان را آماده می كرد . یك روز كه آب وضوی پیامبر صلی الله علیه و سلم را آماده كرده بود ، پیامبر صلی الله علیه و سلم برایش این طور دعا كردند : اللهم فقه فی الدین و علمه التأویل.
به این دانشمند امت و عالم بزرگ غبطه می خوریم، وقتی این واقعه ی شریف را از زبان پاكش می شنویم كه می فرماید : روزی همراه با پدرم به خدمت رسول الله صلی الله علیه و سلم حاضر شدیم ، به نظر می رسید كه پیامبر صلی الله علیه و سلم از پدرم روی برگرداندند . هنگامیكه از نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم خارج شدیم پدرم گفت : می بینی! گویا پسر عمویت از من روی می گرداند؟ گفتم : پیامبر صلی الله علیه و سلم با مردی كه كنارشان بود در گوشی صحبت می كردند ، پدرم گفت : مگر كسی پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم بود ؟ گفتم : بله ، پدرم نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم برگشت و عرض كرد: یا رسول الله آیا كسی نزد شما بود ؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم خطاب به من فرمودند : « عبدالله! شما كسی را دیدی ؟» پدرم عرض كرد بله یا رسول الله صلی الله علیه و سلم ، دیده است ، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند : او جبرئیل علیه السلام بود و مرا مشغول به خود كرد و از شما باز داشت.

منزلتش در نزد عمر بن خطاب رضی الله عنه
ابن عباس رضی الله عنهما محرّمات الهی را خیلی بزرگ می شمرد و به سبب علم زیادش ملقب به حبر و بحر بود . در اجتهاد صاحب درجه ی بزرگی بود . معانی و تفسیر كتاب خدا را به خوبی می دانست . بنا بر این ریاست فتوی به او واگذار شد، تا جائی كه عمر بن خطاب رضی الله عنه او را در مجلس بزرگان صحابه رضی الله عنهم می نشاند و به خود نزدیك می كرد و همواره از او یاد می كرد و از علم و فقهش تعریف و توصیف می كرد، تا جایی كه یك بار به عبدالله بن عباس فرمودند : ای عبد الله تو از همه ی جوانان ما چهره ای روشنتر و اخلاق بهتری داری و داناتر از همه ی آنان به كتاب خدا هستی . سپس علاوه بر این، نگاهی به اطرافیانش انداخت و فرمود : این ( عبد الله ) جوانمرد است ، زبانی سؤال كننده و قلبی متفكر دارد .
این فرموده ی حضرت عمر رضی الله عنه بزرگ نمایی نبود، و بنا بر بصیرت نافذ و فراستی بود كه امیر المؤمنین عمر رضی الله عنه به آن مشهور بود . چرا كه ابن عباس خیلی با ادب بود. نمونه ای از شدت ادب و حیایش این است كه یك بار حضرت عمر رضی الله عنه در مجلس صحابه رضی الله عنهم از وی سؤالی پرسید: در جواب عرض كرد: تا بزرگان صحابه اظهار نظر نفرمایند، من به خودم اجازه ی صحبت نمی دهم .
با وجود خرد سالی ابن عباس ، حضرت عمر رضی الله عنه به رأی و فتوی او عمل می كرد و هر گاه مسائل سخت و مشكلی پیش می آمد به ابن عباس می فرمود : مسائل مشكلی پیش آمده كه تو میتوانی این مسائل و امثال آن را حل كنی
بعضی از بزرگان مهاجرین از این كه حضرت عمر رضی الله عنه ابن عباس را از آنان به خود نزدیكتر می كرد ناراحت شدند، تا جائیكه حضرت عمر رضی الله عنه این را در چهره ی آنان مشاهده كرد و فرمود : امروز از ابن عباس چیزی را به شما نشان می دهم كه فضل و برتری او را بدانید. از آنان پرسید : در مورد تفسیر این قول الله تعالی ( اذا جاء نصرالله و الفتح ) چه نظری دارید ؟ یكی از آنان گفت : خداوند پیامبرش را امر كرده هنگامیكه می بیند مردم گروه گروه و فوج فوج در دین الهی داخل می شوند ، حمد و ستایش او را بجا آورده و از او طلب مغفرت نماید .
حضرت عمر رضی الله عنه فرمود : ابن عباس شما بگو . ابن عباس رضی الله عنهما فرمود : خداوند به پیامبر صلی الله علیه و سلم می فهماند كه چه موقع و چه زمانی وفات می كند ، این آیه هنگام وفات آن حضرت صلی الله علیه و سلم را بیان می كند كه خداوند به ایشان فهمانده است .سپس افزود ( اذا جاء نصرالله و الفتح ) این نشانه ی وفات توست، پس حمد و تسبیح پروردگارت را بیان كن و از او طلب مغفرت كن كه او بسیار توبه پذیر است .
حضرت عمر رضی الله عنه فرمود : از این آیه جزء آن چه كه تو گفتی نمی دانم ( یعنی من هم همین برداشت را دارم ).این گونه ابن عباس در حالیكه جوانی بود در حضور حضرت عمر رضی الله عنه تفسیر می كرد و فتوی می داد ، خلیفه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم عمر فاروق رضی الله عنه كه مشهور به عدالت و اجتهاد بود او را به خود نزدیك می كرد و او را بخاطر خدا و رسولش وهمه ی مسلمانان دوست می داشت .

نظر صحابه و فقها ی كرام در مورد ابن عباس رضی الله عنهما
فقهای صحابه و تابعین از نبوغ این جوان هاشمی تعریف و تمجید كرده اند:
ابن مسعود رضی الله عنه می فرمایند: ابن عباس رضی الله عنهما چه مفسر خوبی است برای قرآن.
شاگردش عطاء بن ابی رباح از مجلسش این طور توصیف كرده است: مجلسی شریف تر از مجلس ابن عباس نیافتم چرا كه فقهاء ، مفسران ، شاعران و ... همه نزدش جمع می شدند و هر گروه را از دره ای وسیع سیراب می كرد ( یصدرهم كلهم من واد واسع ) .
مرد دیگری از قول عطاء روایت می كند كه می گفت: ابن عباس به مراجعه كنندگان مرحله به مرحله اجازه ی ورود می داد ، ابتدا از گروهی شروع می كرد كه از قرآن و حروفش سؤال داشتند، سپس به كسانی كه از تفسیر و تأویل قرآن می پرسیدند اجازه می داد؛ آنگاه به كسانی كه از حلال و حرام و احكام فقه سؤال داشتند اجازه می داد، پس از آن، به كسانیكه از فرائض ( میراث ) سؤال داشتند اجازه می داد و پس از آنان به كسانیكه از لغت و شعر و نكات عجیب و بدیع كلام سؤال داشتند اجازه ی ورود می داد و در پایان جلسه به كسانیكه از چیزهای متفرقه سؤال داشتند، اجازه ی ورود می داد . گروه گروه و یكی یكی وارد می شدند، تا جائی كه خانه كاملا پر از می شد و بقدری عجیب بود كه مثل آن برای هیچ صحابی یا فقیهی در زمانه ای كه زندگی می كرد دیده نشده بود .
عبیدالله بن عبد الله بن عتبه بن مسعود، یكی از فقهای هفتگانه ی مدینه در مورد عبد الله بن عباس رضی الله عنهما می گوید: ابن عباس رضی الله عنهما به چند صفت از مردم برتری یافته بود:
1: علم كسانی كه پیش از او بودند را به خوبی حفظ كرده بود و در وجودش عجین شده بود.
2: در فقه ،با رأی و اجتهادش به آنچه به آن نیازمند بود رسیده بود.
3: در برد باری بر دیگران برتری داشت.
4: نسبش از دیگران برتر بود.
5: علم تأویل را به خوبی می دانست
هیچ كس را ندیدم از ابن عباس به علم پیشینیان از قبیل حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم و قضاوت و حكم ابوبكر و عمر و عثمان رضی الله عنهم داناتر باشد ، هیچ كس فقیه تر از او در اجتهاد نبود و رأی و نظر نافذتری از او در آن چه به آن نیاز بود ، نداشت . یك روز را فقط به فقه اختصاص می داد و بجزء فقه از علم دیگری بحث و گفتگو نمی كرد و روزی دیگر را به تأویل كتاب الله اختصاص داده بود و روزی از مغازی (جنگها) و روزی از شعر و روزی از ایام عرب ( جنگهای اعراب جاهلیت ) سخن می گفت.
هیچ عالمی را ندیدم كه در مجلسش بنشیند، مگر این كه در مقابلش خاشع و متواضع می شد و هیچ سؤال كننده ای را ندیدم مگر این كه علمی نزد ابن عباس رضی الله عنهما می یافت.
روزی شخصی به طاوس بن كیسان كه یكی از شاگردان ابن عباس و فارغ التحصیلان مدرسه اش بود ، گفت : دنبال این بچه ( ابن عباس ) را گرفته ای و صحابه ی بزرگ رسول الله صلی الله علیه و سلم را رها كرده ای ؟ طاوس در جوابش گفت : هفتاد نفر از یاران رسول الله صلی الله علیه و سلم را دیدم كه وقتی در مسأله ای اختلاف می كردند، به قول ابن عباس رجوع می كردند. این نظر (طاوس) بر مبنای علم وسیع ابن عباس بود ؛ خودشان می فرمایند : گاهی اتفاق می افتاد كه یك مسأله را از سی نفر از یاران رسول الله صلی الله علیه و سلم می پرسیدم.
حضرت حسن بن علی رضی الله عنهما در باره ی ابن عباس رضی الله عنهما می فرمایند: ابن عباس مقام و منزلتی خاص در اسلام داشت، بر همین منبرِ ما می نشست و سوره های بقره و آل عمران را می خواند و آیه آیه آن را تفسیر می كرد او دارای زبانی گشاده و قلبی عاقل و پرهیزگار بود.
مفسران اسباب نبوغ و شهرت علمی ابن عباس رضی الله عنهما را در چند چیز خلاصه كرده اند كه از آن جمله است :
1 – این دعای پیامبر صلی الله علیه و سلم « اللهم علمه الكتاب و الحكمة » و با توجه به علم ابن عباس رضی الله عنهما در تفسیر قرآن مجید، قطعا این دعا اجابت شده است ،
2 – پس از رحلت پیامبر اكرم صلی الله علیه و سلم با بسیاری از صحابه ی بزرگ رضی الله عنهم همراهی كرد و از آنان علم حاصل كرده و روایت كرد و محلهای نزول قرآن و اسباب نزول قرآن را فهمیده و یاد گرفت .
3 – ابن عباس رضی الله عنهما در بیت نبوت رشد یافت و همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم بود و بسیاری از مسائل را از آن حضرت صلی الله علیه و سلم می شنید و آن چه را می شنید، درك می كرد و می فهمید و در بسیاری از مكانهایی كه بعضی از آیات قرآن نازل شد حضور داشت .
4 – خود ابن عباس در مورد خود و اسباب نبوغش می گوید: و از جمله ی آنها ، ارتباطش با انصار و احادیث زیادی است كه آنان حفظ داشتند؛ می فرماید : بیشتر احادیث پیامبر صلی الله علیه و سلم را در نزد آنها یافتم چه بسا نزد یكی از آنان می رفتم و می دیدم خوابیده است، اگر می خواستم حتما برایم بیدارش می كردند، ولی من بخاطر علم و علماء این كار را نمی كردم و همانجا جلوی درب منزلش می نشستم، و باد گرد و خاك را بر سر و صورتم می زد تا هر وقتی كه خودش از خواب بیدار می شد، سؤالم را می پرسیدم و بر می گشتم .
5 – یكی دیگر از اسباب نبوغ ابن عباس رضی الله عنهما حفظ و فهم قواعد زبان عرب و شناخت آداب و خصوصیتها و چهار چوب های زبان عرب بود ، بسیاری اوقات برای اثبات معنا و مفهومی از الفاظ قرآن مجید، از ابیات اشعار عرب استشهاد می كرد .
6 – ابن عباس رضی الله عنهما به منزلت و مقام بزرگی از اجتهاد رسیده بود و در جرأت و شجاعت رأی و اجتهاد ممتاز بود بطوری كه این جرأتش سبب مناقشاتی بین او و دوستانش و یاران رسول الله صلی الله علیه و سلم می شد و همواره با اعتراف آنان به كمال علمی اش ختم می شد. در این مورد گواهی دوستش عبدالله بن عمر رضی الله عنهما مثالی است كه بیان می كنیم :
روایت شده كه مردی نزد عبد الله بن عمر رضی الله عنهما آمد و از معنای این آیه «أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا»سؤال كرد. ابن عمر در جوابش فرمود : نزد ابن عباس رضی الله عنهما برو و مسأله را بپرس و جوابش را برایم بیاور ، آن مرد رفت و سؤالش را از دانشمند و فقیه امت پرسید : ابن عباس فرمود : آسمانها رتق بودند ( باران نمی بارید ) و زمین هم رتق بود ( گیاهی نمی روئید ) پس آسمان با باران شكافت و زمین با روئیدن .آن مرد به خدمت ابن عمر رضی الله عنهما برگشت و جواب ابن عباس را به او رساند، ابن عمر فرمود : با خود می گفتم از جرأت ابن عباس بر تفسیر تعجب می كنم ، حالا دانستم كه به ایشان علمی داده شده است .

وفات عبدالله
هنگامیکه سن حضرت عبدالله بالا رفت و دید که شعله اختلاف میان مسلمانان زبانه می کشد از آنها کناره گیری نمود و در شهر طائف سکونت گزید تا بقیه حیات خود را در آن شهر خوش آب و هوا بگذارند. باز هم در آنجا مردم و شاگردان و دوستداران علم، از گوشه و کنار نزد او می آمدند. اوضاع به همین منوال می گذشت تا اینکه نابینا شد و در سن هفتاد سالگی روحش به ملکوت اعلی پیوست. رضی الله عنه و ارضاه.

............................
ترجمه: نوراحمد پاك نیت
نقل از سایت کلوپ عقیده
............................
منابع: اسدالغابه – البدایه والنهایه – ابن کثیر – سیر اعلام النبلاءـ طبقات ابن سعد
بازديد:1891| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت