« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

پاسخ مسابقه پیامکی شماره (6) و معرفی برنده | مسابقه پیامکی 28 دي 1392
پاسخ مسابقه پیامکی شماره (6) و معرفی برنده


زینب دختر خزیمه هلالیّه مشهور به مادر مساكین و محل رجوع فقراء و دردمندان بود ایشان قبل از ازدواج با پیامبر، دو همسر دیگر برگزیده بود كه همسر دوم او در جنگ احد در سپاه اسلام بود و زخمی گردید بعد از مدتی شهید شد در این موقع كه زینب جزء اندك مهاجرین قبل از بدر به مدینه است پیامبر از او خواستگاری می كند، در جواب عرض می كند هر آن چه را پیامبر برگزیدند قبول دارم، البته بعد از ازدواج فقط مدت كوتاهی (گویند بین سه یا 8 ماه) زنده ماند و او همچون خدیجه جزء دو همسری بودند كه در حال حیات پیامبر، رحلت كردند.

مدیریت سایت مدرسه علوم دینی اسماعیلیه با تشکر از شرکت عزیزان در این مسابقه اعلام می نماید که از مجموع 53 شرکت کننده 50 نفر از عزیزان پاسخ صحیح را انتخاب کرده بودند که به قید قرعه شماره همراه 3805***0917 برنده مسابقه پیامکی شماره شش گردید و جایزه ایشان برایشان ارسال شد.

.................................................................................


تعدد زوجات پیامبر(ص) دارای حکمت های متعددی می باشد که عبارتند از :
1-حکمت تعلیمی (آموزشی)
2-حکمت تشریعی(قانون گذاری)
3-حکمت اجتماعی
4-حکمت سیاسی

حکمت تعلیمی (آموزشی)
هدف اساسی از تعدد همسران پیامبر(ص) تربیت تعدادی معلم (مربی) برای زنان بود، تا احکام ین را آموزش دهند. زیرا زنان نیمی از جمعیت جامعه هستند ، و احکام چنان که بر مردان فرض شده بر زنان نیز فرض شده است.و بسیاری از زنان از سؤال کردن از پیامبر(ص) درباره ی امور دینی ، بویژه احکامی که متعلق به آنان بود، مثل حیض و نفاس، جنابت و امور زناشوئی و احکام دیگر ، شرم داشتند . زنان بسیاری بودند هنگامی که می خواستند درباره ی مسائل از پیامبر(ص) سوال نمایند شرم و حیاء مانع شان می گردید، چنان که از صفات بارز اخلاقی پیامبر(ص) نیز حیاء کامل بود به نحوی که در کتابهای سیره ذکر شده از دوشیزه ها پرده نشین با حیاتر بود...و آن حضرت (ص)نمی توانست با صراحت به سؤالاتی که از طرف زنان مطرح می شد پاسخ دهد، بلکه با کنایه جواب می دادند، و چه بسا زنان منظور ایشان را با کنایه متوجه نمی شدند. از قول عایشه (رضی الله عنها) روایت شده زنی از انصار درباره ی غسل بعد از حیض سوال نمود پیامبر(ص) به او آموخت چگونه غسل کند ، سپس به او گفت تکه ای پارچه ای تمیز یا پنبه ای معطر بردار و خود را پاک کن .آن زن گفت چگونه خود را پاک سازم؟ پیامبر(ص) فرمود:« سبحان الله با آن خود را پاک کن..!» عایشه می گوید: آن را پنبه را از دستش کشیدم، گفتم آن را در کجا و کجا بگذار و به وسیله ی آن آثار خون را پاک کن و به صراحت گفتم در جایی که باید بگذارد. پس آن حضرت شرم می نمود و با این صراحت پاسخ دهد هم چنین زنان بسیار کمی وجود داشتند بر شرم خویش مسلط گردند و درباره ی آنان پیش آمده از پیامبر(ص) سوال نمایند. در این باره مثال دیگری می زنیم که در کتب صحیحین نیز روایت شده است. در آن گفته می شود: ام سلیم (زن ابی طلحه) به نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: ای پیامبر(ص) خدا ، قطعاً خدا از بیان حق شرم نمی کند. آیا در خواب احتلام شود باید غسل کند؟ پیامبر(ص) به او فرمود :« چنان چه آب ببیند آری.»
امّ سلمه گفت: در این صورت زنان رسوا می شوند. ای وای آیا زن احتلام می شود؟ پیامبر(ص) در جواب فرمود:« چرا فرزند شبیه پدر و مادرش می شود؟» منظور آن حضرت این است که جنین از نطفه ی زن و مرد بوجود می آید و به این علت شبیه پدر و مادر خود می شود . چنان که خداوند می فرماید:« ‏ إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعاً بَصِيراً» انسان/2
معنی:« ‏ما انسان را از نطفه آميخته ( از اسپرماتوزوئيد و اوول ) آفريده‌ايم ، و چون او را ( با وظائف و تكاليفي ، بعدها ) مي‌آزمائيم ، وي را شنوا و بينا ، ( به عبارت ديگر عاقل و دانا ) كرده‌ايم»
ابن کثیر (رح)می فرماید:« امشاج یعنی آمیخته یا مخلوط و ترکیب نمودن یک چیز با چیز دیگر است».
ابن عباس می گوید: اینکه نطفه ی مرد و نطفه ی زن با هم جمع و ترکیب می گردند. این گونه مسائل بود که پیامبر(ص) را به تنگنا قرار می داد و همسران پاک پیامبر(ص) ناچار به پاسخگویی به آن ها بودند.» از این روی است که عایشه (رضی الله عنها) می فرماید:« (خدا زنان انصار را رحمت کند که حیاء مانع عالم شدن آنها در دین نشد) و در میان آن ها زنانی بودند که در تاریکی شب نزد عایشه می آمدند و درباره ی بعضی از امور دین مثل احکام حیض و نفاس و جنابت و سایر احکام سوال می نمودند، بنابر این زنان پیامبر(ص) بهترین معلم و راهنما و بهترین منبع جهت آموزش امور دین به زنان و تعلیم آنها بودند.لذا مشخص است که سنت مطهر پیامبر(ص) منحصر به گفتار آن حضرت نیست بلکه شامل گفتار و رفتار و تعلیمات ایشان است...و همه ی اینها شریعتی است که پیروی آن بر امتش واجب شده است . به راستی چه کسانی غیر از آنان آن حضرت که در منزل بودن و خداوند آنان را به امهات المؤمنین و به همسری برای پیامبرش در دنیا و آخرت برگزید و می توانستند گفتار و رفتارشان را از منزل به ما منتقل نمایند؟ تردیدی نیست که همسران پاک آن حضرت بهترین وسیله جهت بیان حالات مختلف، احوال و اعمال شان در منزل به ما بودند . از بین همین زنان مربیان و محدثانی تربیت شدند که به نیروی حافظه و استعداد و هوشیاری معروف بودند و سیره ی پیامبر(ص) را به ما منتقل نمودند.

حکمت تشریعی (قانون گذاری)
اکنون درباره ی حکمت تشریعی که یکی از حکمت های تعدد همسران پیامبر(ص) است و آشکارا و به سادگی قابل درک است بحث را ادامه می دهیم. هدف باطل کردن بعضی از عقائد بی اساس دوران جاهلیت بود.مثل بدعت پسر خواندگی که اعراب پیش از اسلام ، در آیین موروثی خویش انجام می دادند. یکی از آنها فرزندی را که از پشت وی نبود ، مثل فرزند صلبی خود قرار می داد ، او را فرزند واقعی خود قرار می دانست و در تمام امور مانند ارث، طلاق، ازدواج، محرمات خویشاوندی، محرمات ازدواج و سایر اموری که نزد آنان و آیین تقلیدی و ساختگی در جاهلیت رواج داشت برای وی حکم فرزند نسبی را در نظر می گرفتند . یکی از آنها فرزند دیگری را به فرزندی می پذیرفت و می گفت(تو فرزندم هستی ، از تو ارث می برم و تو از من ارث می بری).و دین اسلام نخواست آنان را بر باطل بگذارد، و آنها را در تاریکی های فرو رفته ی جاهلیت رها کند، پس مقدمه ی آن را آماده کرد، مبنی بر این که پیامبر الهام شد فردی به نام زید بن حارثه را به فرزندی بپذیرد و او را فرزندش بخواند و در سبب این فرزند خواندگی یکی از زیباترین قصه ها و یکی از زیباترین حکمت ها نهفته است که مفسرین و سیره نویسان به آن پرداخته اند،و اکنون به علت وقت کم یادآوری آن امکان پذیر نیست و این چنین پیامبر اکرم(ص) زید بن حارثه را به فرزندی پذیرفت. از آن روز به بعد مردم او را زید بن محمد صدا می زدند امام بخاری و مسلم از عبد الله بن عمر (رض) روایت کرده ناد (زید بن حارثه غلام رسول خدا را به نامی غیر از زید بن محمد صدا نمی کردیم، تا این که آیات قرآن نازل شد(ادعوهم لآ بائهم هو اقسط عندالله) پس ای پیامبر(ص) فرمود :«تو زید پسر حارثه پسر شراحیل هستی» و آن حضرت دختر عمه اش زینب دختر جحش اسدی را به ازدواج وی در آورد. و مدت زمان کمی با او زندگی کرد، ولی بعد از مدتی روابط بین آنها تیره شد، زینب به او سخنان تندی می گفت، و خودش را از او برتر می دانست ، زیرا زید پیش از فرزند خواندگی وی توسط پیامبر(ص) برده بود، و زینب توانگر و از خانواده ای بزرگ بود.
حکمت خدا این شد که زید او را طلاق دهد، و خدا به پیامبرش امر نمود با زینب ازدواج کند تا بدعت فرزند خواندگی را باطل نماید و اساس اسلام را بر پا دارد و شیوه های جاهلیت را از بین ببرد.ولی آن حضرت (ص) از طعنه ی منافقان و تبهکاران می ترسید که در مورد او بگویند محمد(ص) با زن فرزندش ازدواج نموده است ، لذا آن را به تأخیر انداخت تا این که خدا به خاطر تأخیر پیامبرش را مورد بازخواست قرار داد و فرمود:« وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً ‏» احزاب/37
.‏ (و از مردم مي‌ترسيدي ، در حالي كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسي . هنگامي كه زيد نياز خود را بدو به پايان برد ( و بر اثر سنگدلي و ناسازگاري زينب ، مجبور به طلاق شد و وي را رها كرد ) ما او را به همسري تو درآورديم . تا مشكلي براي مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخواندگان خود نباشد ، بدان گاه كه نياز خود را بدانان به پايان ببرند ( و طلاقشان دهند ) . فرمان خدا بايد انجام بشود .‏) و بدین ترتیب حکم فرزند خواندگی پایان یافت. و آن عاداتی که ساخته شده ی آئین تقلیدی و بی اساس جاهلیت بود باطل گردید، و خداوند متعال با بیانش این قانون الهی جدید را مورد تأکید قرار می دهد:« مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً » احزاب/40
(‏محمّد پدر ( نسبي ) هيچ يك از مردان شما ( نه زيد و نه ديگري ) نبوده ( تا ازدواج با زينب براي او حرام باشد ) و بلكه فرستاده خدا و آخرين پيغمبران است ( و رابطه او با شما رابطه نبوّت و رهبري است ) . و خدا از همه چيز آگاه بوده و هست .) این ازدواج به فرمان خداوند بلند مرتبه اتفاق افتاد، نه برای هوا و هوس، چنان که بعضی دروغگویان بز دل و دشمنان خدا معتقدند. بلکه برای منظوری والا و هدفی عالی که همان باطل ساختن عادت های جاهلیت بود اتفاق افتاد. خداوند به روشنی هدف این ازدواج را بیان می کند. می فرماید:« زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً ‏» احزاب/37
بخاری با اسنادش روایت کرده زینب بر همسران پیامبر(ص) مباهات می کرد و می گفت:«شما را خانواده هایتان به نکاح پیامبر(ص) در آوردند ولی خدا مرا از فراز هفت آسمان به نکاح ایشان در آورده است. »و جنبه ی تشریعی این ازدواج، این چنین به دستور خداوند حکیم و علیم بود. شگفتا از دقیق بودن این حکمت که در هیچ عقل و درکی نمی گنجد. چه زیبا می فرماید خدا(و ما اوتیتم من العلم ال قلیلا). جز بهره ی اندکی از علم به شما داده نشده است.

حکمت اجتماعی
سومین حکمت ، حکمت اجتماعی است که به روشنی در ازدواج پیامبر(ص) با دختر ابوبکر صدیق(رض) نخستین مشاور ایشان، سپس در ازدواج با دختر عمر فاروق(رض) دومین مشاور ایشان مشهود است.
وانگهی جهت ارتباط خویشاوندی و نسبی با قریش و این قبایل و طوایف روابط مستحکم تر گردد و دل ها پیرامون ایمان، عظمت، بزرگی و دعوتش گرد آیند.
پیامبر(ص) با عایشه که دختر عزیز ترین و با عظمت ترین مردم در نظرش بود ازدواج نمود. آری ابوبکر صدیق (رض)پیشگام ترین انسان ها در ایمان آوردن به اسلام بود. کسی که مال و جانش را در راه یاری دین و دفاع از پیامبر(ص) فدا نمود و آزار و اذیت های فراوانی در مسیر اسلام تحمل کرد. چنان که ترمذی در تأیید فضیلت ابوبکر صدیق(رض) آورده است که پیامبر(ص) فرمودند:« هیچ کس حقی به گردن ما نداشت مگر حق او را ادا کردیم به جز حق ابوبکر صدیق که خدای متعال در قیامت او را پاداش خواهد داد....هیچ مال و ثروتی به اندازه ی مال ابوبکر برای من مفید نبود،اسلام را بر هر کسی عرضه کردم دچار تردید شد به جز ابوبکر فقط او بود که بی معطلی ایمان آورد، اگر میخواستم دوستی انتخاب کنم ابوبکر را به دوستی بر می گزیدم، آگاه باشید صاحب شما دوست خدا ست .» پیامبر(ص) در دنیا برای ابوبکر در دنیا پاداشی بزرگتر از ازدواج دخترش را ندید تا با این ازدواج چشمانش روشن گردد تا بر ارتباط خویشاوندی آنها افزوده شود و دوستی و ارتباط آن دو مستحکم تر شود.
همچنین پیامبر(ص) با حفصه دختر عمر(رض) ازدواج کرد و او به جهت اسلام، صداقت، اخلاص فعالیتش در راه این دین نور چشمان پدرش بود، و عمر همان قهرمان اسلام است که خدا به وسیله ی او اسلام و مسلمین را عزت بخشید، پرچم دین به وسیله ی او برافراشته شد پس ارتباط خویشاوندی ایشان با عمر(رض) بهترین پاداش او به خاطر سابقه و فعالیتی است که در اسلام داشت. با این پیوند در خویشاوندی بین وزیر اول و دومش مساوات را رعایت نمود..ازدواج با دختران آن دو نه تنها بزرگترین افتخار برای ایشان، بلکه ارزشمندترین پاداش و بخشش بود.و در دنیا امکان پاداشی بهتر از این وجود نداشت. چه قدر تدبیر پیامبر(ص) والا و مقدس است؟و چه قدر به دوستان مخلص خود وفادار بودند. چنان که در مقابل دخترانش را به همسری عثمان و علی در آورد و بدینسان آن دو را گرامی داشت این چهار نفر از بزرگترین یاران او بودند که پس از ایشان به عنوان جانشینان پیامبر(ص) در نشر آیین و برپایی دعوت او نقش اساسی داشتند. براستی چه حکمتی بزرگ و بینشی عمیق در این کار او نهفته است!!

حکمت سیاسی
پیامبر(ص) با بعضی از همسران خود به خاطر تألیف دل ها و جمع کردن قبایل پیرامونش ازدواج نمود..مسلم است زمانی که انسان با فردی از یک قبیله یا طایفه ازدواج کند نسبت خویشاوندی با همه پیدا میکند و طبیعی است که آنها هم به حمایتش اقدام می نمایند، با بیان چند نمونه ، حکمت و اهدافی که پیامبر(ص)در فراسوی این پیوند ها داشتند برای ما روشن تر شود.نخست: ایشان با جویریه دختر حارث رئیس بنی مصطلق، که با بستگان و طایفه اش اسیر شده بود ازدواج نمد ، پس از این که اسیر شد، خواست با فدیه خود را آزاد کند، لذا به نزد رسول خدا آمد تا به او کمک نماید آن حضرت فرمود که فدیه اش را بپردازد و با او ازدواج میکند او هم پذیرفت و با پیامبر(ص) ازدواج کرد . مسلمانان گفتند:آیا خویشاوندان پیامبر(ص) اسیر ما باشند؟ لذا تمام کسانی را که اسیر کرده بودند آزاد کردند، هنگامی که بنی مصطلق این نجابت و بزرگواری ، این شهامت و جوانمردی را مشاهده کردند همگی مسلمان شدند، و وارد دین خدا گردیده و ایمان آوردند. ازدواج جویریه با پیامبر(ص) مایه ی برکت برای او و طایفه اش شد، زیرا او باعث اسلام آوردن و آزادی آنان گردی، و جویریه مبارک ترین زن برای قومش بود. در صحیح بخاری از عایشه(رضی الله عنها) روایت شده است که گفت:« پیامبر(ص) تعدادی از زنان بنی مصطلق را به غنیمت گرفت ، یک پنجم آن را بین مردم تقسیم نمود، به هر سواره دو سهم و به هر پیاده یک سهم بخشید، جویریه دختر حارث در سهم ثابت بن قیس شد، او به نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: یا رسول الله من جویریه دختر رئیس این قوم هستم ، شما بر آن چه بر من گذشته آگاه هستید. ثابت برای آزادی من 9 اوقیه تعیین نموده برای آزادی مرا کمک کن ، آن حضرت فرمود:«آیا کاری بهتر از آن نکنم؟ »گفت: آن چیست؟ فرمود:«تعهد تو را پرداخت می کنیم، و با تو ازدواج مینمایم.».او موافقت کرد پیامبر(ص) گفت:« آن را انجام می دهم..» این خبر به مردم رسید و گفتند:آیا سزاوار است بستگان پیامبر(ص) اسیر ما باشند؟ همه ی اسیران بنی مصطلق را که اسیر بودند به خاطر او آزاد کردند.تعداد آزاد شده گان به خاطر ازدواج پیامبر(ص) با دختر رئیس قبیله به یکصد خانواده رسید.»
پیامبر(ص) با صفیه دختر حی بن اخطب که بعد از کشته شدن همسرش در غزوه ی خیبر اسیر شد ازدواج کرد او در سهم یکی از مسلمانان قرار گرفته بود، صاحب نظران و اهل مشورت گفتند:« او دختر رئیس بنی قریظه است، و فقط شایسته ی پیامبر(ص) است .» موضوع را به اطلاع پیامبر(ص) رسانیدند ایشان او را فرا خواند و میان دو کار آزاد گذاشت:
1- اینکه پیامبر(ص) او را آزاد و با وی ازدواج نماید.
2- این که آزاد شود و به خانواده اش ملحق شود. ولی او آزادی و ازدواج با پیامبر(ص) را برگزید، وقتی عظمت ، مقام و حسن معاشرت پیامبر(ص) را دید مسلمان شد و با اسلام آوردن وی تعدادی از قومش مسلمان شدند. روایت شده هنگامی که پیامبر(ص) به نزد صفیه آمد به او گفت:« در بین یهود کسی دشمن تر از پدرت به من نبود تا این که خدا او را کشت..» صفیه گفت: یا رسول الله، خدا در کتابش میفرماید:« و لا تزر وازرة اخری».(هیچ کسی گناه دیگری را بر دوش نمیگیرد.» پیامبر(ص) گفت:« انتخاب کن ، اگر اسلام را برگزینی ترا برای خودم نگه می دارم، اگر دین یهود را انتخاب کنی به زودی تو را آزاد می کنم تا به خانواده ات ملحق شوی؛» صفیه گفت:ای پیامبر خدا ! من، به اسلام علاقه مندم،پیش از این که مرا دعوت دهی تو را تصدیق کرده ام، به یهودی نیازی ندارم و در میان آنان پدر یا برادری ندارم، مرا در انتخاب اسلام و کفر آزاد گذاشتی، در حالی که خدا و پیامبرش نزد من از آزادی و برگشتن به خانواده ام ، عزیز ترند» پس پیامبر(ص) او را برای خود نگه داشت.
3- پیامبر(ص) با ام حبیبه (رملة دختر ابوسفیان ) ازدواج نمود در آن زمان ابوسفیان پرچمدار کفر و سر سخت ترین دشمن نسبت به پیامبر(ص) بود. دخترش در مکه مسلمان شد سپس برای حفظ ایمانش با همسرش به حبشه مهاجرت کرد و در آن جا شوهرش فوت نمود و او بدون یار و مونس ماند، زمانی که پیامبر(ص از وضعیتش آگاه شد به نجاشی پیغام فرستاد از او برای ایشان خواستگاری کند . وقتی نجاشی آن پیام را به ام حبیبه رساند به حدی خوشحال شد که فقط خدا خوشحالی او را میداند و بس.
زیرا اگر وی به نزد پدر و مادرش بر می گشت او را وادار به کفر و برگشتن از دین می کردند، یا او را سخت مجازات می نمودند، پیامبر(ص) چهارصد دینار و هدایای ارزشمند را مهریه اش نمود، زمانی که به مدینه برگشت پیامبر(ص) با او ازدواج نمود و هنگامی گه ابوسفیان از این ازدواج مطلع شد گفت:«او _محمد_ مردی توانا است که هرگز خسته و خوار نمی گردد » به پیامبر افتخار کرد و شایستگی ایشان را منکر نشد، تا این که خدا او را به سوی اسلام هدایت نمود. از این جا حکمت بزرگ ازدواج پیامبر(ص) با دختر ابوسفیان برای ما آشکار می شود، این ازدواج یکی از انگیزه های کاهش آزار و اذیت پیامبر(ص) و یارانش بوده است. بعد از آن بین آنها رابطه ی خویشاوندی برقرار شد، با وجود این که آن زمان ابوسفیان در میان بنی امیه بدترین کینه را نسبت به پیامبر(ص) داشت، و از سرسخت ترین دشمنان پیامبر(ص) و مسلمانان بود، بنابر این ازدواج آن حضرت با دختر ابوسفیان عامل تمایل قلبی او و خانواده و طایفه اش به پیامبر(ص) شد. چنان که انتخاب وی برای خودش نوعی تجلیل از ( ام حبیبه) به دلیل ایمانش بود. زیرا او جهت حفظ ایمان خود هجرت کرده بود. به راستی چقدر سیاستش پاک و چه قدر حکمت آن واضح است!

..........................................
نویسنده: محمد علی صابونی
ترجمه:جان محمد خداپرست سنگانی
بازديد:1060| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت