« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

ام ایمن رضی الله عنها | صحابه و صحابیات رسول 25 دي 1392
ام ایمن رضی الله عنها


ام‌ایمن (رضی الله عنها)، بَرَکه دختر ثعلبه ، اصالتا اهل حبشه بود و نزد رسول‌خدا از احترام خاصی برخوردار بود. بعد از این که رسول‌خدا از نعمت مادر محروم گردید او حضانت و نگهداری ایشان را بر عهده گرفت و به همین خاطر آن حضرت(ص) او را مادر خطاب می‌کرد و می‌فرمود : «ام ایمن، امی بعد امی»؛ یعنی، «ام ایمن، مادر دومم است».

گاهی نیز، می‌فرمود : «هذه بقیة اهل بیتی»؛ یعنی، «او باقیمانده از خانواده‌ی من است».
ام ایمن (رضی الله عنها) قبل از ظهور اسلام، همسرش «عبید بن زید» را از دست داد و با پسرش «ایمن» تنها ماند.او نیز، در جنگ خیبر همسنگر رسول‌خدا(ص) شد و در همین غزوه جام شهادت را نوشید. از آن به بعد ام ایمن (رضی الله عنها) جز رسول‌خدا(ص) هیچ سرپرستی نداشت.
آن حضرت(ص) درباره‌ی او فرمود : «هر کس دوست دارد با یک زن بهشتی ازدواج کند، پس با ام‌ایمن ازدواج کند.» بدین گونه، آن بزرگ بانو سعادت یافت از زبان مبارک رسول‌خدا(ص) به بهشت خداوندی بشارت داده شود.زید بن حارثه با شنیدن سخن آن حضرت(ص) فرصت را غنیمت شمرد و پیوند زناشویی را با ام‌ایمن برقرار نمود که حاصل این ازدواج مبارک فرزندی بود به نام اسامه.
رسول‌(ص) علاقه‌ی شدیدی به زید و پسرش اسامه داشت و با لیاقتی که در آن دو می‌دید آن دو را معمولاً فرمانده و امیر سپاه اسلام قرار می‌داد.
مردم، زید بن حارثه(رض) را «حبّ» رسول‌الله(ص) و اسامه(رض) را «حِبّ ابن حِبّ» خطاب می‌کردند. («حِبّ» در زبان عرب، معشوق و دلبر را گویند و این عبارت، بیانگر این بود که رسول‌خدا(ص) به شدت دوستدار آن دو بود و صمیمانه به آنها عشق می‌ورزید.
خانوادۀ زید(رض) همواره در جهاد و میدان‌های نبرد حضور داشتند تا جایی که حتی ام‌ ایمن (رضی الله عنها) که به کهولت رسیده و دچار ضعف و ناتوانی جسمی شده بود نیز، در غزوه‌ی احد شرکت کرد و در جنگ خیبر هم رسول‌خدا را همراهی نمود. او همچون دیگر زنان مجاهد به کمک مجروحان می‌شتافت و خدمات پشت خط مقدم جبهه، شامل آب دادن به مجاهدان خسته و... را انجام می‌داد. ناگفته نماند که او از جمله مادرانی است که به همراه فرزندش در غزوه‌ای همراه رسول‌خدا(ص)شرکت کرد و از نزدیک شاهد شهادت و جان نثاری جگرگوشه‌اش بود.
***
ام ایمن (رضی الله عنها) در حالی که روزه‌دار بود، بدون این که ظرف آبی بردارد عازم سفر (هجرت) شد. در بین راه تشنگی بر او غالب آمد و توان رفتن را از او گرفت. آنقدر عطش بر او غالب آمده بود که نزدیک بود از تشنگی هلاک گردد. ناگهان مقداری آب «شیرمانند» از آسمان بر او فرود آمد و او از آن آب میل فرمود. نقل شده که او گفته است : بعد از نوشیدن آن آب گوارا هیچگاه دچار عطش نشدم و در مسافرت‌های تابستانه در حالی که گرما طاقت‌فرسا بود، روزه می‌گرفتم اما به هیچ وجه، احساس تشنگی به من دست نمی‌داد. درباره‌ی کرامات و فضائلی اینچنین، میان علما اختلاف است و هر چند عده‌ی زیادی آن را می‌پذیرند اما گروهی از اندیشمندان یا در این باره سکوت می‌کنند یا به کلی آن را رد می‌کنند. (مترجم)
***
تا زمانی که رسول‌خدا(ص) در قید حیات بود همواره مراقب ام ایمن (رضی الله عنها) بود و هر چند وقت به خانه‌ی او می‌رفت و احوال او را جویا می‌شد.
بعد از رحلت آن حضرت، ابوبکر(رض) به تبعیت از ایشان و برای همدردی با ام ایمن (رضی الله عنها) به همراه عمر(رض) به خانه‌ی ام ایمن (رضی الله عنها) می رفتند.
با وارد شدن آن دو بزرگوار به خانه‌ی ام ایمن (رضی الله عنها) خاطرات رسول‌خدا(ص) و عنایت‌های ویژه‌ی آن حضرت برای او تداعی شد و اشک از چشمان آن بزرگ بانو جاری گردید. یاران رسول‌خدا(ص) پرسیدند : چرا گریه می‌کنی؟ او پاسخ داد : می‌دانم رسول‌خدا(ص) به جایی رفته که به مراتب از این دنیا بهتر است و در آن جا مورد اکرام و رحمت رب‌العالمین قرار گرفته است. اما من مطمئنم از این به بعد وحی منقطع شده و دیگر وحی در کار نخواهد بود.
سخنان ام ایمن (رضی الله عنها)، آن دو بزرگوار را تحت تأثیر قرار داد و اشک از چشمان مبارک آنها نیز، جاری شد.
ام ایمن (رضی الله عنها) می‌دانست که مرگ حق است و حتی رسول‌خدا(ص) هم از آن در امان نبود. او می‌‌دانست که دار بقا بر دار فنا برتری دارد اما او گریه می‌کرد که وحی قطع شده است. وحی مشکلات دینی و حتی دنیوی مسلمانان را حل می‌نمود و آنها را راهنمایی می‌کرد.
با وحی، رب‌العالمین تکالیف انسان مسلمان را مشخص می‌نمود. ( و درواقع این کانال ارتباطی مستقیمی میان خداوند و بندگان او بود.)
به هر حال، جای گریه داشت که ابوبکر و عمر هم با ام ایمن(رضی الله عنهم) گریه کنند. هر مسلمانی که مقداری در این باره تدبر کند، متأثر و ناراحت خواهد شد. اما امروزه بعد از انقطاع وحی تکلیف مسلمان چیست؟ او مکلف است به همان میزان از وحی که بدو رسیده است (و کامل هم است و هیچ‌گونه نقصی در آن وجود ندارد)، پایبند باشد و با تمام وجود در قول و عمل تابع مقررات و دستورات وحی الهی باشد. راه سعادت و پیروزی هر انسانی در دنیا و آخرت جز این نخواهد بود.
خداوند ام ایمن را رحمت کناد! او دایه‌ی رسول‌خدا(ص) بود (و در همین دنیا جایزه‌ی خویش را از آن حضرت دریافت کرد) رسول‌خدا(ص) در همین دنیا اعلام کرد که ام ایمن (رضی الله عنها)، بهشتی است.

............................
نویسنده: احمد الجدع
ترجمه : عبدالصمد مرتضوی
بازديد:1344| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت