« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

چشم ها را باید شست ... جور دیگر باید دید | مقالات 16 دي 1392
چشم ها را باید شست ... جور دیگر باید دید


چشمانش را باز کرد ، سقف اتاقش را دید . چشمانش را به هم زد و کمی با دست فشارشان داد . از جایش بلند شد و خمیازه ی طولانی کشید . به دور و برش نگاه کرد و کتابخانه ی کوچکش ، میز تحریرش ، دفترچه خاطراتش و ... را دید . پاهایش را از تخت آویزان کرد ، چشمش به پادری اتاقش افتاد . بلند شد و در آیینه خودش را مرتب کرد و پس از چند دقیقه به سمت دستشویی رفت و صورتش را شست و با حوله خشک کرد .وارد هال شد و مادرش را آن گوشه از هال پشت اوپن آشپزخانه و پدرش را درحالی که تلویزیون نگاه می کرد دید .

تمام روز گذشت و چیز های کوچک و بزرگ بسیاری دید و کارهای زیادی انجام داد ولی چند چیز را فراموش کرد انجام دهد و ببیند ...

صبح که بیدار شد فراموش کرد خدا را برای اینکه یک روز دیگر زنده است و نفس می کشد ، برای اینکه یک روز دیگر می تواند بندگی کند و یا جبران خطاهای گذشته را بکند شکر کند . فراموش کرد از خستگی و خمیازه ای که از طرف شیطان است به خدا پناه ببرد .

جلو آیینه فقط قیافه اش را نگاه کرد و نفس خودش را ندید ، آیت خدا را ندید و باز هم شکر نکرد .

صورتش را شست ولی کاش گناهانش را نیز همراه با صورتش می شست و وضویی می گرفت و روزش را با یاد خدا آغاز می کرد .

مادر و پدرش را دید ولی برایشان دعا نکرد و باز هم برای اینکه یک بار دیگر آن ها را می بیند و سالم هستند شاکر نشد .

و خداوند یک روز دیگر به او فرصت داد و باز هم همان شد و همان ...

آری ! به درستی که حقیقت اکثر انسان ها اینگونه شده ، نا شکر هستند و با توجه به نعمت های زیادی که خداوند به آنان ارزانی داشته اگر از آنان بپرسی آیا خوشبخت هستید ؟ می گویند : نه

راستی دوست عزیز شما چی ؟ آیا خوشبخت هستی ؟ در طول روز چند بار خدا را شکر میکنی ؟ آیا در آیینه اتاقت زندگی را میبینی ؟

ای انسان ! صبح شده ، چشمانت را باز کن و به هم بزن و این بار با چشم دلت به زندگی نگاه کن ... فرصت دیگری یافته ای ...

«الحمدلله الذی احیانا بعد ما اماتنا و الیه النشور »

............................................

نویسنده : م . پوازی «اول متوسطه مدرسه اسماعیلیه»
بازديد:3247| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت