« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

راستى و درستى عقيده به آخرت | مقالات 15 شهريور 1392
راستى و درستى عقيده به آخرت

عقيده‌ی مربوط به آخرت را طوريكه رسول اكرم صلى الله عليه وسلم بيان فرموده، به حكم عقل نيز حق است و درست، و اين عقيده هر چند ناشى از ايمانى است كه به پيغمبر خدا صلى الله عليه وسلم داريم و آنچه را آورده است درست مي‌دانيم و در اين باره مدار بر عقل نيست، ليكن اگر قدرى فكرمان را بكار اندازيم، تشخيص مي‌دهيم كه در باب آخرت اين عقيده از هر جهت نزديك به عقل است...

، به دليل اينكه:

در دنيا راجع به آخرت و زندگانى در آن جهان سه عقيده وجود دارد:

1- گروهى مي‌گويند: زندگانى جز همين حيات دنيا نيست، زنده مى‌شويم و مي‌ميريم و ديگر بعد از مرگ حياتى در كار نيست، البته اين عقيده‌ی ملحدان است يعنى كساني كه به نام علماى علوم طبيعى (SCIENTIST ) شناخته مي‌شوند.

2- جمعى ديگر مي‌گويند: براى اينكه انسان به سزاى اعمالش برسد، در همين دنيا چند بار مى‌ميرد، به اين معنى كه اگر كارهايش در دوره‌ی زندگانى اول زشت باشد، در دوره‌ی دوم به شكل يكى از حيوانات در خواهد آمد، مانند سگ يا گربه. يا اينكه به صورت درختى در خواهد آمد يا به شكل يكى از نازلترين و پست‌ترين افراد بشر، ولى اگر كارهائى خوب انجام داده باشد، ترقى خواهد كرد و درجه‌ی بالاترى را عروج خواهد كرد. بديهى است كسانى طرفدار چنين عقيده اى هستند كه فكر دينى شان نارساست و خام.

3- جمعيت سوم كسانى هستند كه به روز آخرت و حشر و به حاضر شدن در پيشگاه خداوند متعال و مجازات و مكافات انسان براى كارهائى كه كرده، ايمان دارند. اين عقيده‌اى است كه پيغمبران (عليهم السلام) همه آن‌را تبليغ كرده‌اند.

اينك نگاهى كوتاه به اين عقايد سه‌گانه مى‌اندازيم و می‌گوییم:

حرفى را كه گروه اول بر زبان مي‌رانند و در اثبات عقيده شان بر آن اعتماد مي‌كنند اين است كه مي‌گويند:

تا كنون انسانى را نديده‌ايم كه پس از مردن دوباره زنده شده باشد، بلكه خاك همه را مى‌خورد و بعد از وفات همه را نابود مى‌كند. و از همين جا مي‌دانيم كه زندگانى بعد از مرگ نيست.

بايد پرسيد: آيا چنين دليلى حجت انگاشته مي‌شود؟

اگر هيچكس را نديده‌ايد كه پس از مرگ زنده شود، آخرين حرفى كه در اين زمينه مي‌توان گفت جز اين نيست كه بعد از مرگ نمي‌دانيم چه پيش خواهد آمد ولى ادعاى شما داير بر اينكه مي‌دانيد پس از مرگ حياتى نيست، حرفى است كه دليلى براى آن نداريد.

فلان مرد دهاتى كه هواپيما را نديده ممكن است بگويد: من نمي‌دانم هواپيما چيست؟

ولى اگر بگويد: من مى‌دانم كه در اين جهان چيزى كه بنام هواپيما معروف شده باشد وجود ندارد، همه مردم او را احمق خواهند دانست؛ زيرا معناى نديدن شيء معينى آن نيست كه اصلاً چنان چيزى وجود ندارد، بلكه اگر مردم سراسر جهان بگويند كه چنان چيزى را با آن نام و نشان نديده‌اند، با اينحال جايز نيست ادعا كنند كه چنان چيزى اصلاً وجود ندارد.

يا بگويند: امكان ندارد كه چنان چيزى وجود داشته باشد!

اما عقيده‌ی دوم كه مى‌گويد:

بشرى كه در زندگى فعلى انسان ديده مى‌شود به جهت آنست كه در دوره‌ی زندگى سابق كه حيوان بوده كارهاى خوبى را انجام داده است و حيوان از آن جهت در زندگى فعلى حيوان است كه در دوره‌ی زندگى سابق كه انسان بوده كارهاى بدى را انجام داده و به عبارت ديگر اينكه اگر انسان، انسان است و حيوان، حيوان است و درخت، درخت است، نتيجه كارهاى خوب يا كارهاى بد دوران زندگى گذشته‌ی اوست، و بدينطريق مرگ و زندگى در اين دنيا پشت سرهم در جريان است.

پرسشى كه در اين باره پيش مى‌آيد اينست كه:

(در آغاز امر چه چيزى وجود داشته است؟)
اگر بگويند: (انسان).

باید بپذیریم که قبل از این باید حیوان و یا درخت بوده باشد، ورنه سوال می‌شود که قالب انسان در پاداش کدام عمل خوب به او داده شده است؟
و اگر بگويند: پيش از آنكه به صورت انسان در آيد (حيوان يا درخت بوده).

باز ناگزير بايدگفت: قبل از این باید انسان بوده باشد، ورنه سوال می‌شود به پاس چه عمل زشتى قالب حیوان و یا درخت به او داده شده است.

حقيقت امر اين است كه طرف‌داران اين عقيده نمى‌توانند آغاز آفرينش را از يك طبقه معينى شروع كنند؛ زيرا هر طبقه‌اى بايد مسبوق به طبقه ديگرى باشد تا اينكه طبقة ديگر نتيجة اعمال طبقه‌ی سابق شناخته شود.

و اين وضع مخالف عقل است و به هيچ وجه با عقل سازگار نيست.

حالا عقيده‌ی سوم را در نظر بگيريد:

اولين مطلبى كه در اين عقيده بيان شده اين است كه:

خداى متعال روز معينى را مقرر داشته كه اين جهان در آن روز به پايان برسد و خداوند متعال اين كارخانه‌ی خود را در هم و بر هم كرده يك كارخانة ديگر كه اعلى‌تر از اول باشد تخليق كند، و زمين و آسمان هر يك بصورت ديگرى در آيد. هيچ عاقلى در اين موضوع شكى ندارد و هر چه انسان درباره‌ی دستگاه اين جهان بيشتر فكر كند، بيشتر بر معرفتش خواهد افزود و ادواتى كه در اين دستگاه وجود دارد محدود است و به ناچار هر محدودى روزى بايد نابود شود، به همين جهت است كه همه علماى علوم طبيعى اجماع دارند كه اين خورشيد روزى سرد خواهد شد و نورش با يكديگر برخورد خواهند داشت و آن وقت اين دنيا منقرض خواهد شد.

سپس در ضمن همين عقيده چنين آمده است كه: به انسان حيات ديگرى داده خواهد شد.

آيا چنين امرى محال است؟

اگر گفته شود: بلى! محال است.

می‌گوییم:
اين زندگى دنيا كه اكنون انسان ازآن بهره مي‌گيرد چگونه براى انسان آماده شده است؟.

بدون ترديد آن خدایی كه انسان را در اين جهان آفريده است البته می‌تواند پس از مرگ دوباره او را خلق كند.

مطلب ديگرى كه در خلال اين عقيده به چشم مى‌خورد، اين است كه كارهاى خوب يا بدى كه از انسان صادر شده بصورت سند محفوظ است و به روز حشر عرضه خواهد شد.

اين است مطلبى كه امروز در دنيا هم به مشاهده مى‌آيد.

قبلاً تصور مى‌شد، آوازي كه از دهان بيرون آيد بعد از چندى تموّج در فضا فنا مى‌شود. ولى حالا معلوم شده كه هر آواز و حركتى اثرى بر گرد و پيش خود وارد مى‌كند و آن اثر وارد شده در فضا محفوظ است و امکان دارد دوباره جمع شود. و روى همين اصول نوار ثبت ايجاد شده، و ازين جا معلوم می‌شود كه سند هر آواز و حركتى كه از ما صادر شود در فضا منقوش مى‌شود. و اگر صورت حال چنين است اين امر متحقق مى‌شود كه نامه‌ی اعمال ما به تمام و كمال محفوظ است و مى‌تواند كه دوباره عرضه داشته شود.

درضمن اين عقيده مطلب چهارم چنين است كه (خداوند متعال به روز حشر محكمه‌ی انصاف قائم خواهد كرد و هر عمل نيك را مكافات و بد را مجازات خواهد داد) چه كسى مي‌تواند كه از امكان اين مطلب انكار كند؟.

بايد پرسيد: چه چيزى درآن خلاف عقل است؟

عقل خود تقاضا مي‌كندكه روزى محكمه‌اى براى انصاف قائم شود و به درستى و راستى كامل، همه امور فيصله شوند. چه ما مى‌بينم كه گاهى در اين دنيا شخصى كار نيك مى‌كند ولى هيچ فائده‌اى ازآن به او نمي‌رسد و شخصى ديگرى كار بد مى‌كند ولى به هيچ ضررى دچار نمي‌شود و حتى گاهى هم مى‌بينيم كه شخصى كار نيك كرد و دچار ضرر و خسارت شد و شخصى ديگر كار بد را ارتكاب كرد مگر هيچ ضررى به او نرسيد.

پس هر عقلى در چنين شرائطى حكم مى‌كند كه لازما، جهانى باشد كه آنجا برای نيكوكاران جزاى كار نيك داده مى‌شود و بدكاران سزاى كار بد خود را مى‌چشند. آخرين موضوع مربوط به اين عقيده وجود بهشت و جهنم است. در اين باره نيز بايد گفت: وجود اين دو محال نيست؛ زيرا خداى متعال كه مي‌تواند خورشيد و ماه و مريخ و زمين را خلق كند، چگونه از آفريدن بهشت و جهنم عاجز است؟

و خداى متعال وقتي كه مردم را در محكمه‌ی عدلش جمع مى‌كند و آن‌ها را مكافات به اعمال نيك و مجازات به اعمال بد مى‌دهد، شايسته و سزاوار اين است كه به كساني كه پاداش نيك مي‌دهد، مقام عزت و كرامت و نعمت و مسرت عطا كند، و براى كساني كه سزاوار عذاب و شكنجه اند مقام خوارى ذلت و شكنجه و اندوه و درد مقرر دارد.

اگر در اين زمينه‌ها فكر كنيد بدون ترديد خواهيد دانست كه از ميان همه عقائدي كه امروز در دنيا وجود دارند، اين عقيده كه انسان بعد از مرگ زنده مي‌شود، از هر جهت به عقل نزديك‌تر است و در اين عقيده نكته‌اى كه مخالف عقل باشد و يا وجود جنت و دوزخ در آن محال به نظر برسد، وجود ندارد.
به علاوه وقتي كه چنين امرى به زبان محمد صلى الله عليه وسلم كه راستگويى و امانت و عفافش را تصديق داريم، بما رسيده و اين امر از هر جهت به خير و اصلاح ماست عقل ما حكم مي‌كند كه بايد بدان ايمان داشته باشيم.
از چه جهت در صحت آن ترديد كنيم، در حاليكه دليل و حجتى بر خلاف آن نداريم؟.

...............................
سیّد ابوالأعلى مودودي
بازديد:2008| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت