« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

حقیقت دنیا و انتظار خدا از انسان | مقالات 9 شهريور 1392
حقیقت دنیا و انتظار خدا از انسان

الحمدلله وحده والصلاة والسلام علی من لا نبی بعده وعلی آله و اصحابه ومن اهتدی بهدیه واستن بسنته الی یوم الدین.

قبل از هر چیز حمد خدا و شکرگزاری او را سرلوحه سخن قرار می دهیم و الله متعال را بخاطر نعمتهای بی کرانش شکر و سپاس می گوییم .

ما هر قدر با اعمال صالحه و طاعات و عبادات شکرگذار نعمتهای الله متعال باشیم نمی توانیم ذره ای از نعمتهای او را جبران کنیم. معامله ی خداوند با ما براساس اعمال ما نیست بلکه خداوند براساس حکمت و فضل و کرم و رحمتش در دنیا و آخرت با ما معامله می کند. خداوند متعال می فرماید: « وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ»

یعنی: هر گاه خداوند مردمان را در برابر كارهائي كه مي كنند به كيفر برساند ، انساني را بر روي زمين باقي نخواهد گذاشت.

در روایات آمده در میان بنی اسرائیل عابدی بود که تمام عمر طولانی خود را در طاعت و عبادت گذرانده بود، شب و روز پیوسته خدا را عبادت می کرد و از نماز و رکوع و سجود و تسبیح و ذکر خداوند غافل نمی شد تا آنجا که حتی در لحظه ی مرگ در حالت سجود از دنیا رفت در روز قیامت وقتی که به حساب و کتاب او رسیدگی شد به او گفته می شود با فضل و رحمت خدا وارد بهشت شو اما آن عابد گفت: من در دنیا تمام عمرم را در طاعت و عبادت خداوند عزوجل گذرانده ام و می خواهم به سبب اعمالم وارد بهشت شوم . نعمت بینایی او در یک کفه ی ترازو قرار داده می شود و تمام اعمال یک عمر او در کفه ی دیگر، کفه ای که نعمت بینایی در آن قرار داشت بر کفه ی اعمالش سنگینی کرد .

پس معامله الله متعال با ما در روز آخرت با فضل و رحمتش است که سیئات ما را محو و حسنات ما را مضاعف می گرداند و ما را وارد بهشت برین خود می نماید رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: (سَدِّدُوا وَقَارِبُوا وَأَبْشِرُوا فَإِنَّهُ لَا يُدْخِلُ أَحَدًا الْجَنَّةَ عَمَلُهُ قَالُوا وَلَا أَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَلَا أَنَا إِلَّا أَنْ يَتَغَمَّدَنِي اللَّهُ بِمَغْفِرَةٍ وَرَحْمَةٍ)

یعنی بر اعمال صالحه استقامت کنید و به خداوند تقرب جویید و (به رحمت خداوند) بشارت دهنده باشید چرا که عمل هیچ کس او را به بهشت داخل نمی کند صحابه گفتند حتی تو ای رسول خدا عملت تو را وارد بهشت نمی کند؟ پیامبر فرمود: همچنین من، وارد بهشت نمی شوم مگر اینکه مغفرت و رحمت خداوند مرا فرا بگیرد.

در این حدیث رسول الله با وجود اینکه اعمال را سبب ورود به بهشت نمی داند اما در ابتدای سخن صحابه را ترغیب به انجام اعمال صالحه می کند و می فرماید: (سَدِّدُوا وَقَارِبُوا وَأَبْشِرُوا) .

نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که اعمال صالح انسان در مقابل نعمتهای بی کران الهی بسیار ناچیز است لذا اعمال نمی تواند نعمتهایی که خدا در طول حیات به انسان داده را جبران کند و خداوند با فضل و کرمش بندگان را به بهشت وارد می کند.

اما انسان در دنیایی زندگی می کند که در آن شهوات و آمال و آرزوهای دور و دراز وجود دارد و این شهوات و لذائذ و آرزوها انسان را از ذکر خدا و آخرت غافل می کند و باعث بوجود آمدن حب دنیا و رقابت بر سر نعمتهای دنیایی و توهم خلود در دنیا می شود.

تنها در پرتو اعمال است که انسان پیوسته خدا و آخرت را به خود متذکر می شود و معنای حقیقی حیات را درک می کند و آمال و آرزوهای دنیایی را کم و محدود می نماید و آرزوهای خود را در حیات اخروی قرار می دهد . لذا کسی که عمل ندارد نیز نمی تواند توقع بهشت داشته باشد .

آنچه که الله متعال از ما انتظار دارد این است که در دنیا براساس منهج و برنامه ی او عمل کنیم و شهوات و لذائذ و آمال خود را براساس شریعت خدا قرار دهیم خدا از ما انتظار ندارد که شهوات و غرایز خود را سرکوب کنیم. وقتی که سه گروه به در خانه های زنان پیامبر آمدند و از عبادت پیامبر سوال کردند گویا عبادات و اعمال پیامبر را کم شمردند یکی از آنها گفت من تمام سال را روزه می گیرم و هرگز بی روزه نمی مانم دیگری گفت من همیشه شب بیداری می کنم ونماز می خوانم ونمی خوابم شخص سوم گفت من از تمام زنان کناره گیری می کنم و هرگز ازدواج نخواهم کرد.

وقتی رسول الله صلی الله علیه و سلم رسید و به او از سخنان آنها خبر داده شد فرمود: (أَنْتُمْ الَّذِينَ قُلْتُمْ كَذَا وَكَذَا أَمَا وَاللَّهِ إِنِّي لَأَخْشَاكُمْ لِلَّهِ وَأَتْقَاكُمْ لَهُ لَكِنِّي أَصُومُ وَأُفْطِرُ وَأُصَلِّي وَأَرْقُدُ وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي) یعنی شما کسانی هستید که چنین و چنان گفتید اما بخدا سوگند ترس و تقوای من از خدا بسیار بیشتر از شماست اما من روزه می گیرم ومفطر و بی روزه هم هستم و در شب نماز می خوانم و خواب هم دارم و با زنان ازدواج می کنم وهمبستر می شوم پس کسی که از روش و سنت من متمایل شد از من نیست .

انتظار خدا از ما اداره ی شهوات و غرائز براساس منهج و شریعت اوست خدا از ما انتظار ندارد که بسان فرشتگان بدون شهوت و لذائذ زندگی کنیم لذا وقتی که عثمان بن مظعون رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم اجازه خواست تا خود را خصی کند و شهوت جنسی را از بین ببرد پیامبر به او اجازه نداد و فرمود: (إِنَّ اللَّه قَدْ أَبْدَلَنَا بِالرَّهْبَانِيَّةِ الْحَنِيفِيَّة السَّمْحَة) یعنی خداوند بجای رهبانیت دین فطری آسان را برای ما قرار داده است.

ابوهریره رضی الله عنه می گوید روزی به رسول خدا گفتیم (إنا إذا رأیناک رقت قلوبنا و کنا من أهل الآخرة و إذا فارقناک أعجبتنا الدنیا و شممنا النساء والاولاد) یعنی ای رسول خدا ما وقتی تو را می بینیم و در محضر تو هستیم قلبهایمان نرم است و از اهل آخرت هستیم اما وقتی که از تو جدا می شویم و مشغول دنیا و زندگی می گردیم شیفته دنیا می شویم وبا زنان معاشرت و با فرزندان بازی می کنیم و آن رقت قلب ما از بین می رود.

رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: ( لو أنکم تکونون علی کل حال علی الحال التی أنتم علیها عندی لصافحتکم الملائکة بأکفهم و لزارتکم فی بیوتکم ) یعنی اگر شما پیوسته در هر حالتی بر همان حالتی باشید که نزد من هستید فرشتگان با دستهایشان به شما دست می دهند و مصافحه می کنند و در خانه هایتان با شما دیدار می کنند .
خدا از ما انتظار ندارد که فرشته باشیم پس انتظار خدا از ما چیست؟

انتظار خدا از ما این است که انسان باشیم یعنی بر همان فطرت و سرشت پاکی باشیم که ما را بر آن خلقت کرده است. خداوند از ما انتظار دارد که این سرشت پاک خود را با شهوات و آمال فانی دنیایی آلوده نکنیم و تحت تأثیر افکار شیطانی از فطرت پاک منحرف نشویم .

خدایی که ما را خلقت کرده و خود متکفل رزق و روزی ما شده از ما انتظار دارد که در دنیا به وظیفه ای که بر ما گذاشته شده عمل کنیم و مأموریت خود را به نحو احسن انجام دهیم. ماموریت ما عبادت خدا و تبعیت کامل از اوامر و نواهی اوست خداوند متعال می فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ * مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ * إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ»

یعنی من جنیها و انسانها را جز براي پرستش خود نيافريده ام* من از آنان نه درخواست هيچ گونه رزق و روزي مي كنم ، و نه مي خواهم كه مرا خوراك دهند * تنها خدا روزي رسان و صاحب قدرت و نيرومند است و بس .

خداوند ما را از میان تمام مخلوقات دنیایی اش برگزیده بیاییم قدر خود را بدانیم .

آمال و آرزوهای دنیایی باعث رقابت بر سر نعمتهای دنیایی می شود که به تبع آن عداوت و بغض و کینه و حسادت را به دنبال دارد هر کس می خواهد بیشتر داشته باشد و در هر مسأله ای جلوتر از دیگری باشد .

اگر انسان آنچنانکه می بیند و تجربه کرده است حقیقت دنیا را متذکر شود هرگز رقابت خود را بر سر دنیا قرار نمی دهد . عمر محدود است و اگر هزار سال هم انسان عمر کند در آخر باید این دنیا و تمام متعلقاتش را ترک نماید پس شایسته ی انسان نیست که خود را به دنیا مشغول کند و از حیات ابدی اخروی خود را محروم نماید .

رقابت انسانها با هم باید بر سر بدست آوردن نعمتهای اخروی و ابدی باشد چنین رقابتی پیامدهای نکوهیده ی رقابتهای دنیایی را بدنبال ندارد. خداوند متعال در مورد اهل بهشت می فرماید: «وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ»

یعنی و كينه توزي و دشمنانگي را از سينه هايشان بيرون مي كشيم ، و برادرانه بر تختها روياروي هم مي نشينند.

این حاصل رقابت بر سر آخرت است از بین رفتن کینه و بغض و حسد و عداوت که همگی بیماریهای قلبی بسیار خطرناکی هستند که فساد و خسران دنیا و آخرت را بدنبال دارند.

انس بن مالک رضی الله عنه می گوید روزی در مجلس رسول الله صلی الله علیه و سلم در کنار او نشسته بودیم که پیامبر فرمود: (یطلع علیکم رجل من اهل الجنة) یعنی مردی از اهل بهشت بر شما وارد می شود. بسیار مشتاق بودیم که بدانیم این شخص کیست که پیامبر او را بهشتی معرفی می کند دیدیم که پیرمردی وارد شد در حالی که دمپایی هایش را بدست داشت و آب وضوء از ریشش می چکید. فردای آنروز باز پیامبر فرمود: (یطلع علیکم رجل من اهل الجنة) یعنی مردی از اهل بهشت بر شما وارد می شود .

دیدیم باز همان پیرمرد با همان هیئت وارد شد روز سوم باز پیامبر فرمود: (یطلع علیکم رجل من اهل الجنة) یعنی مردی از اهل بهشت بر شما وارد می شود. باز همان شخص با همان هیئت بود . صحابه که بسیار مشتاق بودند و می خواستند بدانند که سبب بهشتی بودن او چیست چون رقابت آنها برای آخرت بود لذا عبدالله بن عمرو بن العاص رضی الله عنه با بهانه ای سه شب در منزل او اقامت گزید تا اعمال او را رصد کند و علت بهشتی بودنش را بفهمد. عبدالله می گوید: در این سه شب من اعمال بزرگی از او ندیدم نماز شب نداشت فقط وقتی در فراشش جابجا می شد خدا را یاد می کرد و الله اکبر می گفت و تا صبح می خوابید ووقتی که موذن اذان صبح می گفت برای نماز بر می خواست و وضوء می گرفت و به مسجد می رفت نزدیک بود اعمال او را حقیر شمارم.

روز چهارم که می خواستم او را ترک کنم به او گفتم من بخاطر رصد اعمال تو میهمانت بودم چون رسول الله صلی الله علیه وسلم در سه مجلس مختلف در مورد تو فرمود: (یطلع علیکم رجل من اهل الجنة) یعنی مردی از اهل بهشت بر شما وارد می شود. ومن اعمال زیادی از تو ندیدم! آن شخص گفت: اعمال من همین است که دیدی. عبدالله بن عمرو می گوید: وقتی خداحافظی کردم ومی خواستم او را ترک کنم او مرا فرا خواند وگفت: اعمال من همین بود که مشاهده کردی اما نکته ای که هست این است که من وقتی که می خواهم بخوابم هرگونه غل و بغض و حسد و کینه و عداوت نسبت به مسلمانان را از قلبم بیرون می کنم. عبدالله گفت: این همان چیزی است که باعث این بشارت بهشت شده که ما توانایی آنرا نداریم.

برای ورود به بهشت باید در دنیا خود را به صفات اهل بهشت مزین کرد . حقیقت دنیا چیزی جز شهوات و آمال و آرزوها نیست. انسان باید قبل از هر چیز به این حقیقت پی ببرد و خط مشی خود را براساس شناختش نسبت به دنیا ترسیم کند.

وقتی شخصی نزد بشر بن حارث الحوفی که یکی از زهاد بغداد بود رفت و از او طلب نصیحت کرد بشر حقیقت دنیا و آمال و آرزوهای انسان در دنیا را با ذکر مثال بسیار زیبایی برای آن شخص بیان کرد. بشر گفت: در خانه ی ما مورچه ای زندگی می کرد که هر روز از لانه اش خارج می شد و دانه هایی را در دهان داشت و به لانه می برد تا برای زمستان خود ذخیره کند و در زمستان آسوده باشد.

یک روز که دانه ای در دهان داشت و به لانه می برد پرنده ای او و دانه اش را در منقار گرفت و خورد (فلا ما جمعت أکلت و لا ما أملت نالت) یعنه نه آنچه را که جمع کرده بود را خورد و نه به آنچه که آرزو داشت از آسودگی در زمستان رسید.

حقیقت دنیا چیزی جز این نیست انسان در دنیا تلاش می کند، مال و ثروت زیاد به دست می آورد، حسابهای بانکی خود را مدام چک می کند و با آمال و آرزوهای دور و دراز زندگی می کند که به ناگاه مرگ به سراغ او می آید و تمام تلاشها و آمال و آرزوهای دنیایی او را نابود می کند. آمال و آرزوهای دنیایی نامحدود است ولی انسان محدود و مرگ از هر طرف او را احاطه کرده است .

در حدیثی که امام بخاری روایت کرده عبدالله بن مسعود رضی الله عنه می گوید یک روز ما همراه رسول الله صلی الله علیه وسلم در تشییع جنازه ای شرکت کردیم پیامبر در قبرستان بقیع نشست و صحابه دور او حلقه زدند پیامبر با چوبی که در دست داشت بر روی زمین مربعی را کشید سپس داخل مربع خطی را ترسیم کرد که تا خارج از مربع ادامه پیدا می کرد سپس از چپ و راست خطِ داخل مربع خطوط کوچکی را کشید و فرمود: این خطی که داخل مربع است انسان است و این مربع اجل و مرگ اوست که از هر طرف او را احاطه کرده است و این خط که خارج از مربع قرار دارد آمال و آرزوهای انسان است و این خط های کوچک اعراض هستند (مثل بیماری ، سرطان ،تصادف، مسمومیت، غرق شدن،آتش گرفتن که منجر به مرگ انسان می شوند) که هر کدام از این آفات و اعراض مترصد ورود بر انسان است و اگر یکی به خطا رفت دیگری وارد می شود تا انسان را به سرنوشتش برساند.

اگر به حال و وضعیت سلف صالح نگاه کنیم ترس از قبول نشدن اعمال و رسیدن پاداش عاجله در دنیا و محروم شدن از ثواب اخروی مهمترین هم و غم آنها بود. وقتی که نعمتی به آنها می رسید ترس از این داشتند که پاداش اعمال نیک آنها در دنیا داده می شود و در آخرت بهره ای از نعمتهای اخروی نخواهند داشت.

در روایتی که در صحیح بخاری آمده روزی عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه که یکی از عشره مبشره است (ده نفری که رسول الله صلی الله علیه وسلم وعده ورود به بهشت به آنها داده بود) گریه می کرد و می گفت مصعب بن عمیر رضی الله عنه که بهتر از من بود کشته شد و در پارچه ای کفن شد که اگر سر او را می پوشاندیم پاهای او نمایان می گشت و اگر پاهای او را می پوشاندیم سرش نمایان می شد (یعنی پارچه ی کفن کفاف تمام بدن او را نمی کرد) سپس دنیا بر ما فراخ گشت و نعمتها سرازیر شد و ترس ما از این است که این نعمتها پاداش حسنات و اعمال ماست که به صورت معجل در دنیا به ما داده می شود .

وقتی که ام المومنین عایشه رضی الله عنها در مورد تفسیر آیه ی 60 سوره ی مومنون «وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ» یعنی: اشخاصي كه عطاء مي كنند و مي بخشند آنچه را كه در توان دارند ، در حالي كه دلهايشان ترسان و هراسان است اين كه به سوي پروردگارشان برمي گردند .

از پیامبر سوال کرد و گفت: (يا رسول الله، «وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ » ، هو الذي يسرق ويزني ويشرب الخمر، وهو يخاف الله عز وجل؟ ) ای رسول خدا آیا منظور خداوند در این آیه کسانی است که سرقت و زنا می کنند و شرب خمر دارند (یعنی در کنار گناهان و معاصی اعمال صالحه انجام می دهند و انفاق می کنند) و ترس از خداوند عزوجل دارند؟

رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: (لا يا بنت أبي بكر، يا بنت الصديق، ولكنه الذي يصلي ويصوم ويتصدق، وهو يخاف الله عز وجل ) نه ای دختر ابی بکر، ای دختر صدیق منظور این نیست، منظور کسانی است که نماز می خوانند و روزه می گیرند و صدقه می دهند و ترس از خداوند عزوجل دارند از اين كه نكند صدقات و حسنات آنان پذيرفته نشود.

...............................................................................
نویسنده: شیخ محمد تشیخ (مدرس مدرسه علوم دینی اسماعیلیه)
بازديد:3443| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت