« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

علمانيت ( سکولاریزم) | آشنایی با ادیان و فرقه ها 26 مرداد 1392
علمانيت ( سکولاریزم) علمانيت به انگليسي ( SECULARISM) گفته ميشود كه ترجمهء درست آن: لاديني و يا دنيويه ميباشد، و آن دعوتي است به سوي استوار ساختن زندگي به اساس بي ديبي و جدا از دين و مقصود آن در جانب سياسي عدم دخالت دين در حكومت ميباشد، اين يك اصطلاحي است كه به واژهء علم ( SCIENCE) و مذهب علمي (SCIENTISM) تعلقي ندارد.
تأسيس و افراد برازنده :
-اين دعوت در اروپا شروع شد و توسط تأثير استعمار، تبشير ، و كمونستي به تمام اطراف جهان رسيد، عوامل زيادي قبل از انقلاب فرانسه سال 1789م و بعد از آن، در گسترش وتوسيع آن و در ظهور منهج و افكارش وجود داشته است، كه آن عوامل و واقعات به ترتيب آتي رونما گرديد:
1-رجال دين [يعني دين مسيحي]،زير پردهء اكليروس، رهبانيت و عشاء رباني به طواغيت حرفوي سياسي و مستبدين تبديل گرديده شروع به فروش چك هاي مغفرت نمودند.
2-قيام نمودن كليسا ضد علم و تبليغات آن بر ضد فكر و تشكيل دادن محاكم تفتيش و متهم ساختن دانشمندان به ارتداد.

* كوبر نيكوس: سال 1543 كتاب ( حركات الأجرام السماوية) را به نشر رسانيد، و كليسا اين كتاب را تحريم نمود.
* جردانو : تلسكوب درست نمود، وي در حاليكه عمرش به هفتاد رسيده بود شديدا عذاب كرده شد و سال 1642م وفات نمود.
* ديكارت: به سوي تطبيق منهج عقلي، در فكر و زندگي دعوت نمود.
* بيكون: وي اصول تجربوي را به ميان آورد و خواست كه آن را در همه چيز تطبيق نمايد.
* سبينوزا: صاحب مكتب نقد تاريخي، و انجامش اين بود كه سوختانده شد.
* جون لوك- : وي ميخواست كه در وقت تعارض ميان وحي و عقل بايد وحي تابع عقل باشد.
3- ظهور اساس (عقل و طبيعة ): علماني ها به سوي آزادي عقل دعوت را شروع نموده صفات خدائي را به طبيعت ثابت نمودند.
4-انقلاب فرانسه : در نتيجهء همين مقابله كه كليسا در يك جانب بود و حركت جديد جانب ديگر، سال 1789م حكومت فرانسه تولد گرديد، و آن اولين حكومت بي ديني بود كه بنام مردم حكومت ميكرد، بعضي ها معتقد اند كه ماسوني ها از خطاهاي كليسا و حكومت فرانسه استفاده نموده توسط موج انقلاب در راه برآورده ساختن اهداف خويش فعاليت نمودند.
5-عصر روشن سازي و مقدمه گذاري براي انقلاب:
* جان جاك روسو سال 1778م : وي كتابي دارد بنام ( العقد الاجتماعي) كه حيثيت انجيل انقلاب را دارد مونتسكيو كتابي دارد بنام ( روح القوانين) - سبينوزا يهودي كه رهبر علمانيت بود، آنرا منهج زندگي و سلوك ميداند، وي رساله اي دارد در لاهوت و سياست- فولتير صاحب ( القانون الطبيعي)- كانت: وي كتابي دارد بنام ( الدين في حدود العقل وحده) سال 1804م- وليم جودين 1793م، كتابي دارد بنام ( العدالة السياسية) دعوت وي در اين كتاب صريحا دعوت علماني است.
6-ميرابو: كه سخنران، رهبر، و فيلسوف انقلاب فرانسه شمرده ميشود.
7-گروه هاي غوغا گر رفتند تا ( باستيل) را منهدم سازند، و شعار شان (نان) بود، بعدا شعار شان به ( آزادي، مساوات و برادري) تبديل شد، كه آن شعار ماسوني ها بود، و نيز از جملهء شعار هاي شان اين بود (بايد ارتجاعيت سقوط كند) و آن يك واژهء پيچيده ايست كه مراد شان از آن دين ميباشد، و گاهي يهود اين شعار را بخاطر شكستن موانع و دست يافتن به دستگاه حكومت، و از بين بردن مميزات ديني سرميدهند و انقلاب كه برضد مظالم رجال دين بود تغيير نموده بر ضد خود دين شد.
8-نظريهء تطور و ترقي: كتاب تشارلز داروين بنام ( اصل الانواع) سال 1859م به نشر رسيد، وي به قانون تصفيهء طبيعي و بقاء شئ مناسبتر تركيز مينمايد، و جد حقيقي انسان را مكروبك خردي ميداند كه قبل از مليونها سال در آب ايستاده زندگي ميكرده، بوزينه نيز در يكي از مراحل ترقي آن قرار دارد كه در آخر به انسان تبديل شده. اين نظريه بود كه مفضي بر از بين رفتن عقيدهء ديني و انتشار الحاد و بيديني گرديد و يهود از اين عقيده استفادهء بدي نمود.
9-ظهور نيتشه و فلسفه اش كه چنين مي پندارد: پروردگار مرده است[ العياذ باالله] و مناسب است كه انسان عالي (سوبرمان) مقامش را اشغال نمايد.
10-دور كايم (يهودي) : وي بين حيوانيت انسان و ماديتش توسط نظريهء جمع عقلي جمع نموده است [يعني قول به حيوان بودن و مادي بودنش نموده است].
11-فرويد ( يهودي) وي غريزهءء جنسي را مفسر تمام پديده ها پنداشته ، و انسان در نظر وي يك حيوان جنسي ميباشد.
12-كارل ماركس ( يهودي) صاحب تفسير مادي از براي تاريخ و كسيكه به تطور و ترقي حتمي عقيده دارد، وي دعوتگر و مؤسس اول كمونيزم بوده دين را ترياك ملتها ميداند.
13-جان بول سارتر در ( الوجوديه) و كولن و لسون در ( لامنتمي) : كه هر دو به سوي مذهب وجوديه و الحاد دعوت مينمايند.
14-نمونه هائي از علمانيت در جهان عرب و اسلام:
* مصر: خديوي اسماعيل كه مفتون و شيفته به غرب بود و ميخواست كه مصر را قطعه اي از اروپا بسازد، سال 1883م قانون فرانسوي را داخل مصر نمود.
* هند: تا سال 1791م احكام وفق شريعت اسلامي اجراء ميشد، بعد از اين تاريخ، به تدبير انگليس، حركت به سوي الغاء و دور ساختن شريعت شروع گرديده و در اواسط قرن نوزدهم به صورت كلي به پايان رسيد.
* الجزائر: عقب اشغال فرانسه سال 1830م شريعت لغو گرديد.
* تونس: سال 1906م قانون فرانسوي آنجا داخل گرديد.
* المغرب: سال 1913م قانون فرانسوي آنجا داخل گرديد.
* تركيه :بعد از الغاء خلافت و افتادن امور به دست مصطفى كمال اتاتورك، تركيه لباس علماني را به تن كرد، اگر چه پيش از آن هم اموري به طور مقدمه براي آن وجود داشت.
* عراق و شام : در ايام الغاء و از بين رفتن خلافت و رسيدن پاي انگليسي ها و فرانسوي ها در اين دو كشور، شريعت لغو شد.
* بخش بزرگ افريقا : در اين مناطق حكومت هاي نصراني وجود دارد كه بعد از كوچ كردن استعمار قدرت را به دست آورده اند.
* اندونوزيا و اكثر بلاد جنوب شرقي آسيا كشورهاي علماني اند.
* انتشار احزاب علماني و گروه هاي قومي: حزب بعث - حزب قومي سوريه- گروه فرعونيه- گروه طورانيه- قوميت عربي.
15-از داعيان علماني در كشورهاي عربي و اسلامي: احمد لطفي سيد- اسماعيل مظهر- قاسم امين - طه حسين- عبدالعزيز فهمي- ميشيل عفلق- انطون سعادة- سوكارنو- سوهارتو-نهرو- مصطفى كمال اتاتورك- جمال عبدالناصر- انور السادات، صاحب شعار (دين در سياست نيست و سياست در دين نيست).
افكار و معتقدات:
-بعضي علماني ها اصلا از وجود خدا منكر اند، و بعض ديگر شان وجود خدا را قبول دارند ولي معتقد اند كه ميان خدا و زندگي انسان هيچ نوع علاقه وجود ندارد.
-زندگي بايد به اساس علم مطلق و تحت سلطهء عقل و تجربه استوار باشد.
-برپا كردن سد محكمي ميان جهان روح وجهان ماده، ارزشهاي روحي نزد آنان امور سلبيه به شمار ميرود.
-جدائي دين از سياست و برپا كردن زندگي بر اساس ماديت.
-تطبيق مبدأ نفع (براكماتيزم) بر هر چيز در زندگي.
-اعتماد بر مبدأ و قانون (ميكيافيليه) در فلسفهء حكومت و در سياست و اخلاق.
-نشر وگسترش اختلاط اخلاقي وازبين بردن اساس خانوادگي به اين اعتبارش كه حيثيت خشت اول قلعه اجتماعي را داشته باشد0
-معتقدات علماني درجهان اسلام وعرب كه توسط استعمار وتبشير به نشر رسيده اينست:
* طعنه وارد كردن درحقانيت اسلام، قرآن، ونبوت0
* اين پندار كه اسلام اغراض ومقاصد خود را، كه عبارت از چند روش وشعائر روحي ميباشد، پوره نموده است0
* اين پندار كه فقه اسلامي از قانون روماني گرفته شده0
* اين پندار كه اسلام باتمدن وپيشرفت شازگار نبوده وبه عقب روي دعوت مينمايد0
* دعوت به سوي آزادي زن مطابق اسلوب وروش غرب0
* بدجلوه دادن تمدن اسلامي و بزرگ جلوه دادن حجم حركات ويرانگر در تاريخ اسلامي و اين پندار كه آنها حركات اصلاح بودند.
* زنده ساختن تمدن هاي قديمي.
* اقتباس نظم و منهج لاديني از غرب و جاري كردن آن در اينجا.
* تربيهء جوانان واطفال به تربيهء بي ديني.
* اگر براي وجود علماني در غرب غذري هم موجود باشد، براي وجود آن در شرق هيچ غذري وجود ندارد.
ريشه هاي فكري واعتقادي :
-دشمني مطلق با كليسا در قدم اول و با دين در قدم دوم، هر ديني كه باشد، برابر است كه در پهلوي علم ايستاده شود، و يا با آن دشمني نمايد.
-يهود بخاطر سلطهء خودش نقش بارزي در استحكام علمانيت داشت، زيرا توسط علمانيت موانع ديني را كه پيش روي يهود قرار داشت و بين وي و ديگر اقوام زمين مانع واقع ميشد، دور مي نمايد.
-فرد هوايت هيو ميگويد: " در هر مسأله اي كه ميان دين و علم تناقض واقع شود حق جانب علم است و خطا جانب دين".
-عام ساختن مفكورهء (دشمني ميان علم از يكطرف و دين از جانب ديگر) تا كه دين اسلام را نيز شامل شود، در حاليكه دين اسلامي هيچگاه به ضد زندگي و علم برنخاسته و كليسا بوده كه آنطور نموده است، بلكه اسلام در تطبيق منهج تجربوي و نشر علوم پيشقدم بوده و است.
-انكار از آخرت و عدم عمل براي آن، و يقين نمودن به اينكه تنها زندگي دنيا جاي نفع گرفتن و لذت بردن است.
انتشار و جاهاي نفوذ :
-علمانيت در اروپا شروع شد، وبعد از به ميان آمدن انقلاب فرانسه سال 1789م وجود سياسي پيدا كرد و در قرن نوزدهم در تمام اروپا به نشر رسيد، و در قرن بيستم توسط استعمار و تبشير ، اكثر دولت هاي جهان را به اعتبار حكومت و سياست، شامل گرديد.

..........................................................
نویسنده: مدير عمومي مركز عالمي جوانان مسلمان د. مانع ابن حماد الجهني
مترجم : محمد طاهر (عطائي)
..........................................................
مراجع:
1-جاهلية القرن العشرين محمد قطب.
2-المستقبل لهذا الدين سيد قطب.
3-تهافت العلمانية عماد الدين خليل.
4-الإسلام والحضارة الغربية محمد محمد حسين.
5-العلمانية سفر بن عبدالرحمن حوالي.
6-تاريخ الجمعيات السرية و الحركات الهدامة محمد عبدالله عنان.
7-الإسلام ومشكلات الحضارة سيد قطب.
8-الغارة على العالم الإسلامي ترجمه محب الدين خطيب.
9-الفكر اٌلإسلامي في مواجهة الافكار الغربية محمد مبارك.
10-الفكر الإسلامي الحديث محمد البهي.
بازديد:2628| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت