« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

عقیده به آخرت و تکیه روی عناصر زمان | مقالات 8 ارديبهشت 1392
عقیده به آخرت و تکیه روی عناصر زمان

اعتقاد به آخرت یا بهشت و جهنم در غالب ادیان مخصوصا"در مذاهب توحیدی وجود دارد. ولی توجه قرآن به آن در مقایسه با تورات و انجیل، اختلاف فوق العاده ای نشان میدهد. در حدود یک سوم قرآن اعلام یا تشریع و تذکر قیامت قیامت و آخرت است و از اینده ای خبر می دهد که ابعاد بینهایت در جلوی انسان است. در حالیکه در تورات و انجیل ندرتا" به ان بر می خوریم.

در کتب مقدسه یهود توجه به گذشته و تاریخ قوم بنی اسرائیل زیاد دیده می شود و از جلال و جبروتها و یا از سختی ها و برکت های حاضر صحبت بعمل می آید. انجیل توجه به حال و اخلاقیات و محبت دارد و گاهگاه وعده ملکوت خدا را می دهد. از داستانهای پیغمبران گذشته که قرآن نقل می نماید، بحث بر سر عذاب و لذتهای آخرت کمتر مطرح شده است، تا تهدید به هلاکتها و عذابهای نزدیک این دنیا

اما قرآن و رسالت پیغمبر آخر الزمان همانطور که منطقش بر محور فکر وعلم دور می زند، با مردمی بیشتر سر و کار پیدا خواهد کرد که نه تنها از صدف شخصی و قومی پا فراتر گذاشته اند، بلکه ودور اندیش حساس نسبت به زمان نیز باشند.به عبارت دیگر شخصیتشان دارای ابعاد مکانی و زمانی وسیع، که لازمه تکامل انسان است شده باشد.

اصولا" تکامل که چیزی جز تغییر در جهت بهتر شدن نیست، یک سلسله پیوسته از تغییر و تولید است که طی زمان صورت می گیرد مانند حرکت است که تحقق و بیان آن بدون مفهوم زمان و افزوده شدن زمان بر مکان قابل تصور نمی باشد. زمان یک پایه تکامل است و تکامل تابعی است از زمان.

اما تکامل به دو نحو صورت می گیرد. یا به دست طبیعت که این از راه غریزه بر وفق قوانین تطابق با محیط و تنازع بقاو …..که حالت عمومی حیوانات می باشد و انسان نیز تا حدود زیادی مشمول آن بوده و اطلاع و دخالتی در تکامل خود ندارد، و یا همراه با اشعار شخص و احیانا" با اراده و عمل او انجام انجام می گیرد، که شاید غیر از انسان مختار،سایر موجودات فاقد آن باشند. این همان تکامل از طریق تربیت و تمرین و تشخیص است.

بدیهی است که سرعت تکامل با توأم شدن اراده و عمل شخص بر جریان طبیعی،خیلی بیشتر و جهت آن مشخص تر می گردد. ولی اگر این دو نیرو مخالف یکدیگر عمل نمایند، ممکن است به جای تکامل تنزل حاصل شود.

از طرف دیگر می دانیم تکامل سیر در جهت انتظام تفصیل و توسعه تشکیلات و ضد اضمحلال و مرگ است؛یک حرکت ضد آنتروپی و خلاف عوامل تخریبی طبیعت محسوب می شود. حرکت خلاف آنتروپی(آنتروپی منفی)نیز بدون تزریق انرژی از خارج، یا توسعه کار از داخل و تبدیل انرژی های خفته و بی حاصل به انرژی مفید مؤثر صورت نگرفته و مستلزم مایه گذاری و زحمت و اشکال برای شخص می باشد.بعبارت دیگر تکامل ارادی و مکتسبات ارزنده انسان، بودن کار و کوشش و مخالفت با تمایلات غریزی یا هوای نفس امکان پذیر نیست

کسانی که توجه به آینده نداشته و در حال زندگی می کنند، نمی توانند تکامل یا خیری را که در طی زمان انجام می شود،درک نمایند. با کسی می شود صحبت از تکامل و بهبود و ترقی کرد،که در زندگی و احساساتش بعد زمانی پیدا کرده و حاضر شود راحت موجود و لذت حاضر را صرف سلامت و بهره های آینده کند.

انسان متمدن کم و بیش به خصلت دور اندیشی و ادراک زمان زسیده است و اعمالش قرن به قرن بیشتر بر محور اراده و حسابگری می گردد. اگر آینده دور و سرنوشت زندگی به او ارائه نشود و عقیده وامیدی بر آن نداشته باشد، قدم در راه تکامل ارادی نخواهدگذاشت.حدأکثر آن است که آینده های نزدیک زندگی شخصی و حاضر را در نظر بگیرد. به حکم قانون آنتروپی،محرک طبیعی شخص در جهت به آنچه آسانتر و محتمل الوقوعتر است رفته و به جای قبول رنج و ایجاد کردن(انرژی)مصرف کننده انرژی های موجود و به باد دهنده ذخایر موجودی خود میشود و میل به فساد و فنا، یعنی یکنواختی و همگونی با طبیعت در او غلبه می نماید.

بنابراین هر قدر رشد جلو می رود، احتیاج او به ازلاع و طرح آینده و دخالت دادن عناصر زمان در افکار و اعمالش بیشتر می شود.

می بینیم که در قرآن خیلی زیادتر از دوران ماقبل، روی عناصر زمان تکیه شده،از قیامت یعنی منتهی الیه مسیر دنیای فعلی و از آخرت که حدوث دنیای جدید با مشخصات و ابعاد بینهایت است، بحث می شود. همچنین از گذشته های خیلی دور انسان و جهان،نه به عنوان داستان سرایی، بلکه برای موضع شناسی و تصمیم گیری انسان صحبت به عمل می آید. به هیچ وجه من الوجوه از انسان به عنوان یک فرد مجزای محدود که مخصوص به خود و زمان حال باشد،یاد نمیشود،بلکه او را در ظرف مکانی و زمانی بسیار وسیعی در پیوند با کسان دیگر و جهان وارث گذشتگان و ساکن و موثر در آینده می گذارد.

دینی که باید بر قالب فطرت استوار بوده و پیشاپیش جوابگوی ضرورتهای تکامل پیشرفت و توجیه کننده آن باشد، غیر از این نمی تواند باشد، اگر چه این دین از میان مردمی که به مصداق:

« وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ» (جمعه-۲)

گمراهان دور از علم و کمال بوده اند،جوشیده باشد و آنها که باید مسؤول ان گردند، هنوز نیامده باشند‏

«‏ وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ »(جمعه-۳)

—————————————————-

نویسنده :مهندس مهدی بازرگان
بازديد:2127| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت