« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

درمان ضعف ايمان «بخش سوم» | مقالات 5 شهريور 1391
6- گوناگوني عبادات؛ اين، از رحمت و حکمت باري تعالي است که عبادت ها را متنوّع و گوناگون فرموده است. برخي از عبادت ها مانند نماز بدني است و بعضي ديگر مانند زکات مالي؛ برخي نيز مانند حج، آميزه اي از دو نوع مالي و بدني مي باشد. بعضي از عبادت ها مانند ذکر و دعا با زبان صورت مي گيرد و تنوّع عبادات، به گونه اي است که حتي يک نوع و گونه ي عبادت به چند بخش و قسم از قبيل فرض و سنّت تقسيم بندي مي شود. فرائض و سنّت ها نيز متنوّع و گوناگون است. به طور مثال، همين نمازهاي سنّت که دوازده رکعت آن در روز مؤکّده مي باشد و برخي ديگر مانند چهار رکعت پيش از عصر يا نماز ضحي منزلت کمتري دارد و برخي نيز چون نماز تهجّد از جايگاه ويژه اي برخوردار است که به اشکال گوناگون مي توان انجامش داد؛ دو رکعت دو رکعت يا چهار رکعت چهار رکعت و سپس وتر. و حتي نمازهاي پنج، هفت و نه رکعتي با يک تشهّد نيز وجود دارد. به هر حال کسي که همواره در پي عبادات است، گوناگوني بزرگ و گسترده اي در عدد، وقت، شکل، ويژگي ها و احکام عبادات سراغ دارد که شايد حکمت و دليل اين همه تنوّع و گوناگوني اين باشد که نفس، دچار خستگي و سستي نشود و تنوّع و تازگي تحقّق يابد و دليل ديگر اين گوناگوني شايد اين باشد که شخصيت ها و نفوس در کشش به عبادات و يا حتّي امکان انجام آنها، يکسان و يک گونه نيستند و ممکن است برخي، از قيام شب نسبت به ديگر عبادات لذّت و بهره ي بيشتري ببرند. آري پاک و منزّه است آن خداي مهرباني که دروازه هاي بهشت را بر انواع و اقسام عبادت ها قرار داده و هر عملي را سبب گشايش دري از دروازه هاي بهشت فرموده است. در حديث ابوهريره چنين آمده که رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - فرموده اند : «...هر کس، اهل نماز باشد، از دروازه ي نماز (به بهشت) فرا خوانده مي شود و هر کس اهل جهاد باشد، از دروازه ي جهاد؛ هر کس، اهل روزه باشد از دروازه ي ريان و کسي که اهل صدقه باشد از درِ صدقه، (به بهشت) دعوت و فرا خوانده مي شود». البته منظور از تنوّع عبادات و گستردگي انتخاب نوع عبادت و همچنين وعده هاي ترتيب يافته بر آن، پرداختن به عبادات نفلي است وگرنه فرائض به گونه اي است که بايد همه ي آن، ادا و انجام شود. رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - فرموده اند : «نيکي به پدر و مادر، ميانه ترين دروازه ي بهشت است». بنابراين از اين تنوّع و گستردگي مي توان براي علاج ضعف ايمان استفاده کرد و با وجود اين همه گوناگوني، به کثرت عباداتي انجام داد که نفس به آن ميل و اشتياق دارد که البته بايد با پايبندي بر فرائض و واجبات همراه باشد. براي مسلمان اين امکان وجود دارد که باتوجّه به نصوص وارد شده درباره ي عبادات، انواع و اقسام خاصّي از عبادات بيابد که پيامدها و نتايج جالب و ظريفي بر نفس دارد که در برخي از گونه هاي ديگر عبادت يافت نمي شود؛ براي مثال به دو نمونه اشاره مي کنيم :
* از ابوذر - رضي الله عنه - روايت است که رسول خدا - رضي الله عنه - فرموده اند : «خداوند، سه نفر (گروه) را دوست دارد و از سه نفر (گروه) بيزار است؛ اما سه دسته اي که خداوند، دوستشان دارد:
شخصي که همراه جماعتي با دشمن روبرو مي شود و (براي دفاع از همراهانش) سينه سپر مي کند تا اينکه کشته مي شود يا يارانش پيروز مي گردند؛ * گروهي که مسيرپيمايي آنان در سفر به درازا مي کشد و در جايي براي استراحت اردو مي زنند و (خداوند، دوست دارد) شخصي از آنان را که نمي خوابد و نماز مي خواند تا همراهانش را براي حرکت بيدار کند؛ * و شخصي که همسايه اش او را مي آازارد و او بر اذيت همسايه اش صبر و شکيبايي مي ورزد تا اينکه مُردن يا کوچ کردن از آنجا، ميان آن شخص و همسايه ي پرآزار جدايي مي افکند».
* شخصي به نزد رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - رفت و از قساوت قلب و سنگدليش، به حضور آن حضرت عرض شکايت و اندوه نمود؛ رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - به او فرمودند : «آيا دوست داري قلبت نرم شود و نيازت را دريابي؟ به يتيم مهر و شفقت ورز، سرش را نوازش کن و از غذايت، او را بخوران که در نتيجه قلبت نرم مي شود و به خواسته ات، دست مي يابي» بله، اين دليل و گواهي زنده و واضح براي علاج ضعف ايمان است.
7- ترس از سوء خاتمه و فرجام بد، يکي از نسخه هاي درمان ضعف ايمان است که مسلمان را به اطاعت سوق مي دهد و ايمانش را تازه مي کند؛ البته زمينه ها و اسباب سوء خاتمه بسيار است که مي توان ضعف ايمان و کثرت گناهان را از عوامل اصلي آن دانست. رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - برخي از اشکال سوءخاتمه را بيان کرده اند؛ چنانچه فرموده اند : «کسي که با آهن پاره ي بُرنده اي خودکشي کند، در آتش جهنّم، هميشه و جاويد به آن آهن پاره به شکمش زده مي شود و هر کس سم بنوشد و خودکشي کند، پيوسته از آن سم در آتش جهنّم، هميشه و جاويد مي نوشد (و عذاب مي شود). و هر کس خودش را از کوهي به پايين افکند و خودکشي نمايد، هميشه و جاويد در آتش جهنّم، (به پايين و قهقرا) افکنده مي شود». نمونه هاي زيادي در دوران رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - روي داده که بيانگر سوءخاتمه مي باشد. از آن جمله مردي است که همواره در رکاب و همراهي مسلمانان با کفّار جنگ بي نظيري مي کرد که ديگران همسان و همانند او نمي جنگيدند؛ اما رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - درباره اش فرمودند که : «او از جهنّميان است». يکي از مسلمانان در پي آن شخص رفت (تا حکمت اين فرموده ي پيامبر را دريابد)؛ آن شخص به شدّت زخمي شده بود و دوست داشت هر چه زودتر بميرد تا از درد رهايي يابد؛ بنابراين شمشير را به ميان دو سينه اش زد و خودکشي کرد.
فرجام بد و سوء خاتمه ي برخي را با وجود فراواني آن، برخي از علما به تأليف در آورده اند که از آن جمله نوشتارهاي ابن قيّم در کتاب «الداء و الدواء» مي باشد؛ وي چنين نگاشته است : بسيار اتّفاق افتاده که به برخي در لحظه ي مرگ، کلمه تلقين کرده اند و گفته اند : لا اله الا الله بگو؛ ولي شخص از گفتن آن اظهار ناتواني کرده است؛ حتي شده که به کسي کلمه تلقين کنند و او شروع به ترانه خواني کرده باشد. به تاجري که بازرگاني و تجارت، خدايش شده بود، کلمه تلقين کردند و به او گفتند : لا اله الا الله بگو؛ اما او بي آنکه کلمه بگويد، همواره از کالاهاي تجاري خود تبليغ مي کرد و مي گفت : اين، کالاي خوبي است؛ اين کالا در شأن شما است و خريدار اين کالا، هميشه راحت خواهد بود؛ بر زبان آن بيچاره تا لحظه ي مرگ نيز همين کلمات جاري بود. گفته شده که به يکي از درباريان در حال مرگ يک پادشاه کلمه تلقين مي کردند و هر بار که فرزندش به او مي گفت: لا اله اله الله بگو، او مي گفت : پادشاها در خدمتم؛ و با همين کلمات از دنيا رفت. به شخصي کلمه تلقين مي کردند و او همواره مي گفت : فلان خانه را چنين کنيد و فلان باغ را چنان. به شخص رباخواري که در حال مرگ بود، کلمه تلقين مي کردند و او چون عادت زندگيش، در حال مرگ نيز مي گفت: هر ده تومان در قبال يازده تومان يا چنين چيزهايي بر زبان مي آورد.
برخي هم در لحظه ي مرگ سيه چهره شده اند و عده اي نيز چهره شان از قبله برگشته است.
ابن جوزي رحمه الله مي گويد : شخصي که از او نيکي هاي زيادي سراغ داشتم، در آخرين شب هاي حياتش و به هنگام مرگش مي گفت : «خدايم به من ظلم کرده است»؛ (قطعاً خداوند، پاک و منزّه است و برتر از اينکه به بنده اش، ستم روا دارد). آن بيچاره در بستر مرگ، خدا را به ظلم و ستم، متّهم کرد. ابن جوزي(رح) مي افزايد : پس از آن همواره مضطرب و بي قرار بودم که براي چنان روزي، آمادگي و توشه اي فراهم آورم». سبحان الله! چقدر مردم از اين دسته، ماجراها عبرت گرفته اند؟ و قطعاً حالاتي که به وقت مرگ بسياري پوشيده و مخفي مانده، بسي بيشتر است.
8- ياد مرگ؛ رسول گرامي - صلى الله عليه وسلم - فرموده اند: «به کثرت ياد کنيد آنچه لذت ها را مي بُرد. يعني مرگ را». ياد مرگ، انسان را از معصيت باز مي دارد و قلب سخت را نرم مي کند و زندگاني را بر کسي که در تنگناي زندگي، مرگ را به ياد آورد، فراخ مي گرداند و هر کس که در فراخ و گشادگي زندگاني، مرگ را به ياد نياورد، به تنگناي زندگي و سختي مبتلا مي گردد. زيارت قبور و رفتن به قبرستان، بيشترين يادآور مرگ است. به همين خاطر رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - فرموده اند : «شما را از زيارت قبرها باز مي داشتم (و اکنون به شما اجازه مي دهم)؛ پس از قبرها (و قبرستان) ديدن کنيد که ديدن قبرها، دل را نرم و رقيق مي کند و اشک چشم را جاري مي سازد و آخرت را يادآور مي شود و البته (به هنگام زيارت قبور) سخنان نادرست و ناروا مگوييد». البته براي مسلمان جايز است که از گورستان هاي کفّار نيز به قصد عبرت و پندپذيري ديدن کند. دليل اين کار همان است که در حديث صحيح آمده : «رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - قبر مادرش را زيارت کرد و گريست و اطرافيانش را هم به گريه انداخت و فرمود : از پروردگارم اجازه خواستم که براي مادرم طلب مغفرت کنم؛ اما به من اجازه نداد. از خداوند اجازه خواستم که قبرش را زيارت کنم و به من اجازه داد. پس از قبرها ديدن کنيد که مرگ را به ياد انسان مي اندازد».
زيارت قبر از بزرگ ترين عوامل نرم شدن دل ها است که شخص را به ياد مرگ مي اندازد و با دعايي که در حق مردگان مي شود، براي آنان نيز مفيد است. البته زيارت قبرها و دعا براي آنان بايد مطابق سنّت باشد که رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - در قبرستان چنين مي فرمودند: السّلامُ عليکُم أهلَ الديارِ منَ المؤمنينَ وَ المسلمينَ وَ يرحمُ اللهُ المستقدمينَ منّا وَ المستأخرينَ وَ إنّا إن شاء اللهُ بکم للاحقونَ».
سزاوار است کسي که به قبرستان مي رود، آداب زيارت قبور را رعايت کند : با حضور قلب و توجّه به قبرستان برود و هدفش از زيارت قبور، رضاي خدا و بهبود قلبش باشد؛ بايد از کساني که دل از خانواده و دوستان بريدند و زير خاک شدند، عبرت بگيرد و در حال برادران و نزديکان درگذشته اش بينديشد که چه آرزوها در سر پروراندند و چه مال ها که جمع کردند؛ به آنان بينديشد که چگونه از آرزوها بريدند و اموالشان به آنان نفعي نرساند؛ به آنان بينديشد که خاک چگونه زيبايي چهره هايشان را ناپديد کرد و به آنان فکر کند که اجزاي بدنشان در قبرها از هم جدا و منفصل مي شود؛ در آنان تأمّل نمايد که زن هايشان بيوه شدند و دل شکستگي و يتيمي، فرزندشان را در بر گرفت؛ بايد پند و عبرت گرفت و آفات فريبنده اي چون سلامتي و جواني را به ياد آورد که چگونه انسان را مي فريبد و به او اميد زندگي مي بخشد و از آخرت غافل مي سازد و ميل و اشتياق لهو و لعب در او مي افکند؛ به اين بينديشد که رفتن او نيز در اين مسير گريزناپذير است و به حال مرده فکر کند که چگونه پاهايش بي حرکت مي شود و چشمانش فرو مي افتد؛ آري به مرده بينديشد که زبانش چگونه خوراک کرم مي شود و دندان هايش فرسوده به خاک؛
يا من يصيح إلي داعي الشقاء و قد... ... ... ... نادي به الناعيان الشيبُ و الکبرُ
اي آنکه در حالي در اسباب و انگيزه هاي تيره روزي غوطه ور گشته اي که پيري و سنّ و سال، خبر از مرگت مي دهند.
إن کنتَ لا تسمع الذکري فقيمَ تري... ... ... في رأسک الواعيان السمع و البصر
اگر پند نمي گيري پس تو چه هستي که در سرت، گوش و ديده، نماي ناله و فغان بر مرده است.
ليس الأصم و لا الأعمي سوي رجلٍ... ... ... ... لمْ يهدهِ الهاديانِ العينُ و الأثرُ
کر و نابيناي حقيقي، کسي است که ديدن و شنيدن حقايق، او را رهنمود نمي سازد.
لا الدهرُ يبقي و لا الدنيا و لا الفلک ال‍... ... ... أعلي و لا النيّران الشمسُ و القمرُ
نه روزگار ماندگار است، نه دنيا و نه ستارگان و چرخ گردون و نه خورشيد درخشان و ماه تابان.
ليـرحلن عن الدنيـا و إن کــرها... ... ... ... فراقها الثاويان البدو و الحضرُ
هر صحرانشين و شهرنشيني که ديرزماني در اين دنيا زيسته، از دنيا کوچ خواهد کرد و خواهد مرد؛ هر چند که اين جدايي را نپسندد.
کسي که مرگ را زياد ياد کند، به سه چيز عزّت و کرامت مي يابد : * در توبه تعجيل و شتاب مي کند؛ * قناعت قلب مي يابد؛ * و در عبادت پرنشاط و سر حال مي گردد. هر کس که مرگ را فراموش کند، به سه گرفت و عقوبت مبتلا مي شود : * در توبه، درنگ و تأخير مي کند؛ * دولت قناعت از دست مي دهد و به روزي کفاف و روزگذارش خرسند نمي شود؛ * و در عبادت تنبلي مي کند.
ديدن کساني که مرگشان فرا رسيده و در آستانه ي مرگ هستند، تأثير زيادي بر انسان مي گذارد. چرا که نگريستن به ميّت و مشاهده ي سکرات موت و حالت احتضار و همچنين نگاه کردن به صورت جنازه، باعث مي شود، انسان دل از لذّت ها ببرد، چُرت پلک ها بپرد و بدن ها از آسايش و راحت طلبي باز آيند، از اينرو مشاهده ي سكرات موت و صورت جنازه، انگيزه ي عمل و تلاش وافر در عبادت و اطاعت را به دنبال دارد. باري حسن بصري رحمه الله براي عيادت مريضي رفته بود که او را در آستانه ي مرگ ديد؛ هنگامي که سختي ها و سکرات آن شخص را در آستانه ي مرگش ديد، به گونه اي متأثّر و دگرگون شد که با رنگ و روي ديگري به نزد خانواده اش باز گشت. برايش غذا آوردند و گفتند : خدا بر تو رحم کند؛ غذايت را بخور. وي با آه و افسوس فرمود : «شما خود بخوريد و بنوشيد و مرا واگذاريد که صحنه ي جان دادني ديده ام که مرا بر آن داشته تا همواره در پي عمل براي آن لحظه باشم».
براي آنکه احساسات انسان به وقت ديدن مرده، کمال و فايده ي بيشتري يابد، شرکت در نماز جنازه، تشييع و خاکسپاري بسيار مؤثّر است، چرا که به دوش کشيدن جنازه و همراهي آن تا قبرستان و و تدفين و خاکسپاري و ريختن خاک بر روي قبر، انسان را به ياد آخرت مي اندازد. رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - فرموده اند : «بيماران را عيادت کنيد و در پي جنازه ها برويد (و در تشييع جنازه ها شرکت نماييد) که اين عمل شما را به ياد آخرت وا مي دارد». علاوه بر اين، تشييع جنازه، اجر بزرگي دارد که رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - به آن اشاره فرموده اند : «هر کس که جنازه اي را از خانه اش همراهي کند تا بر او نماز گذارد، برايش پاداش يک قيراط مي باشد و اگر تا هنگام تدفين و خاکسپاري، جنازه را همراهي کند، به اندازه ي دو قيراط پاداش مي يابد. از رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - سؤال شد که منظور از دو قيراط چيست؟ فرمودند: «همانند و همسان دو کوه بزرگ» به روايت ديگري فرمودند: «هر قيراط به اندازه ي کوه احد».
سلف صالح عادت داشتند که براي نصيحت شخصي که به معصيتي مبتلا شده، مرگ را يادآوري کنند. يک بار شخصي در حضور يکي از بزرگان سلف، دهان به غيبت فرد ديگري گشود. آن بزرگوار در پند و اندرز اين فرد غيبت کننده، گفت : «لحظه اي را به ياد آور که تو را کفن مي کنند و بر چشمانت پنبه مي گذارند».
9- به ياد آوردن منازل آخرت، زمينه ي ديگر تجديد ايمان در قلوب است. ابن قيم رحمه الله مي گويد : «کسي که انديشه ي سالمي داشته باشد، به طور قطع و حتماً بصيرتي مي يابد که همان نور دل است و با آن بهشت و جهنّم، و وعده و وعيدهاي خداوند را مي بيند؛ وعده هايي که به دوستان خدا و بندگان درباره ي بهشت ارزاني شده و بيم و وعيدهايي که درباره ي جهنّم به دشمنان خدا و بدکاران داده شده است. چنين شخصي بابصيرت ترين مردم مي گردد و گويا همه چيز را مي بيند؛ گويا مي بيند که بندگان خدا به فرمان و نداي حق، از قبرهايشان بيرون مي آيند و يک راست و شتابان به سوي دعوت حق مي شتابند؛ در آن هنگام فرشتگان آسمان، آنها را احاطه مي کنند؛ خداوند متعال آمده است و کرسي هيبت و قضاوتش را برافراشته و پهنه ي حشر به نور پروردگارش روشن گشته؛ کتاب، در جاي خود نهاده شده و پيامبران و شهدا گرد آمده اند؛ ترازوي اعمال نصب شده و نامه هاي اعمال به پرواز در مي آيد؛ آنان که براي احقاق حقوق خود، دشمن هم شده اند، جمع مي شوند و بدهکاران و بستانکاران درگير و دار هم قرار مي گيرند؛ حوض و ليوان هايش از نزديک پديدار مي گردد؛ تشنگي افزايش مي يابد و دسترسي به آب مشکل است و اندک کساني به آب مي رسند؛ پلِ گذر نصب مي شود و مردم به عبور از آن مجبور مي گردند و نور و روشنايي فراروي عدّه اي قرار مي گيرد و ظلمت و تاريکي پيشاپيش عدّه اي ديگر؛ عدّه اي به زير مي افتند و در آتش؛ برخي نيز نجات مي يابند و از پل مي گذرند. به هر حال شخصي که در دلش نور ايمان و بصيرت جاي گرفته، گويا همه ي اينها را با چشم مشاهده مي کند و در قلبش نشانه هايي مي يابد که آخرت را به او مي نماياند و دوام و بقاي آن را در مي يابد؛ چنين شخصي با قلبش، حقيقت دنيا و سرعت فنا و نابوديش را مي شناسد.
در بسياري از آيات و سوره هاي قرآن کريم و از جمله سوره هاي ق، واقعه، قيامه، مرسلات، نبأ، مطففين و تکوير، صحنه هاي آخرت بيان شده است. همچنين در کتاب هاي حديث و در باب هاي مختلف به عناوين گوناگون از قبيل قيامت، صحراي حشر و بهشت و جهنّم، به اين موضوع پرداخته شده است. کتاب هاي خوبي هم در اين موضوع نگاشته شده که مي توان براي اثرگذاري عجيب و بي نظير آن در نرم شدن دل ها، آنها را مطالعه کرد؛ از جمله : حادي الارواح از ابن قيم، النهايه في الفتن و الملاحم از ابن کثير، التذکره في أحوال الموتي و أمور الاخره از قرطبي و القيامه الکبري و الجنّه و النّار از عمر اشقر و ... به هر حال منظور اين است که به ياد آوردن و انديشه در صحنه هاي آخرت و علم و دانش نسبت به آن، در ايمان انسان مي افزايد؛ صحنه هايي از قبيل : برانگيخته شدن از قبرها و پراکنده شدن در صحراي حشر، شفاعت، حساب، پاداش، قصاص، ميزان و ترازوي اعمال، حوض، پل صراط، بهشت و جهنّم.
10- متأثر شدن از نشانه هاي طبيعي، باعث تجديد ايمان مي شود. بخاري و مسلم روايت کرده اند که : «هرگاه آسمان ابري مي شد و يا باد مي وزيد، در چهره ي رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - دگرگوني و تغيير ديده مي شد». عايشه رضي الله عنها عرض کرد : اي رسول خدا! مردم، وقتي که ابر مي بينند، خوشحال مي شوند که شايد باران ببارد؛ اما من، شما را مي بينم که با ديدن ابر طورِ ديگري مي شويد! فرمودند : «اي عايشه! من آسوده خاطر نيستم (و از اين مي ترسم) که در آن عذابي باشد که قومي (از پيشينيان) را هلاک کرد؛ حال آنکه آنان، با ديدن آن گفتند :(هذَا عارِضٌ مُمْطِرُنا( : (اين ابر که در کرانه هاي آسمان نمايان شده، بر ما باران مي باراند).
آن حضرت - صلى الله عليه وسلم - به هنگام خورشيدگرفتگي، آشفته و پريشان برمي خاست. ابوموسي اشعري - رضي الله عنه - مي گويد : خورشيد گرفت و رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - سراسيمه برخاستند و از اين هراس داشتند که قيامت است.
آن حضرت، به ما دستور داده اند که به هنگام ماه گرفتگي و خورشيدگرفتگي، هراسان به سوي نماز بشتابيم و به ما اين را آموزش داده اند که خسوف و کسوف، از نشانه هاي الهي است که بندگانش را به آنها در هراس مي اندازد. قطعاً اگر قلب از اين نشانه هاي الهي اثر پذيرد و در هراس افتد، ايمان انسان در قلب تازگي مي يابد و سبب مي شود، انسان، عذاب و گرفتِ الهي و عظمت و قدرتش را به ياد آورد. عايشه رضي الله عنها مي گويد : رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - ، دستم را گرفتند و ضمن اشاره به ماه فرمودند: «اي عايشه، از شرّ اين به خدا پناه ببر که همين است، (معناي پناه بردن به خدا از شرِّ) شب که به ناگاه فرا رسد (و جهان را در تاريکي فرو برد)».
همين طور، زماني که انسان از گورستان ظالمان يا محلّ عذاب شدن آنان و جاهاي خسف و فرو رفتنشان در زمين مي گذرد، بايد دگرگون و متأثّر شود. از ابن عمر رضي الله عنهما روايت است که رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - ، هنگام گذر از سرزمين قوم لوط، فرمودند : «بر اين عذاب شدگان در نياييد مگر آنکه گريان باشيد؛ پس اگر گريان نبوديد، بر اينها در نياييد (و از محلّ آنان ديدن نکنيد، مگر براي عبرت گرفتن و ترس از اينکه مبادا شما هم به عذاب آنان، دچار شويد که در اين صورت به عذاب آنان گرفتار نمي شويد». متأسّفانه جاي بسي تعجّب و افسوس است که اينک، مردم به همان سرزمين و ديگر مکان هاي تاريخي که اقوامي در آن جا عذاب شده اند، سفر مي کنند و بي آنکه از حال گذشتگان پند گيرند و متأثّر شوند، به گردش مي پردازند و عکس هم مي گيرند!
بازديد:2152| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت