« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

درمان ضعف ايمان «بخش دوم» | مقالات 30 مرداد 1391
3- طلب علوم شرعي، روشي مؤثّر براي درمان ضعف ايمان است؛ زيرا تحصيل و فراگيري علوم ديني به خوف و خشيت الهي و افزايش ايمان مي انجامد. خداوند متعال فرموده است : (إِنَّمَا يَخْشَي اللهَ مِنْ عِبَادِهِ العُلَمَاءُ( (فاطر : 28)يعني : «تنها عالمان و دانايان، از خداوند مي ترسند (و ترسشان آميخته با تعظيم است)».
بنابراين ايمان اهل علم و ديگران برابر نيست. کسي که به خوبي از مسايل شرعي آگاه است و معنا و حقيقت شهادتين را با مقتضاي آن مي داند و از دانش مسايل غيبي و حالات پس از مرگ از قبيل فتنه ي قبر، وحشت روز قيامت، حالات وحشتناک حشر، نعمت هاي بهشت و عذاب جهنّم بهره ي کافي دارد و حکمت شرعي احکام حلال و حرام را در مي يابد و نسبت به سيرت نبي اکرم - صلى الله عليه وسلم - و ديگر علوم شرعي، آگاهي و شناخت کافي دارد، هرگز در ايمان، با شخصي برابر نيست که نسبت به دين ناآگاه است و احکام شرعي و داده هاي ديني درباره ي امور غيبي را نمي داند و از دين، بهره و برداشتي تقليدي دارد و از بضاعت علمي اندک و ناچيزي برخوردار است:
(هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمونَ( (زمر : 9) يعني : «آيا کساني که مي دانند و کساني که نمي دانند، برابرند؟ (قطعاً برابر نيستند)».
4- نشستن در مجالس ذکر و پايبندي بر آن، به افزايش ايمان انسان مي انجامد؛ چرا که مجالس ذکر نتايج زيادي دارد که از آن دسته مي توان به اين فوايد اشاره کرد : در مجالس ذکر، ياد خدا براي انسان تازه مي شود؛ رحمت الهي و سکينه و آرامش مجلس ذکر را د بر مي گيرد؛ فرشتگان، گرداگرد مجلس ذکر جمع مي شوند؛ خداوند متعال در عالم بالا و در ميان فرشتگان، ذاکران را ياد مي فرمايد و در نزد فرشتگان به آنها فخر و مباهات مي ورزد و گناهانشان را مي آمرزد. به همه ي اين پيامدهاي ذکر و مجالس ياد خدا در احاديث صحيح اشاره شده است. رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - فرموده اند: «هيچ قوم و گروهي براي ذکر خدا نمي نشينند مگر آنکه فرشتگان آنان را احاطه مي کنند، رحمت الهي آنان را مي پوشاند و سکينه و آرامش بر آنان نازل مي گردد وخداوند متعال نيز آنان را در ميان اهل آسمان، ياد مي فرمايد». سهل بن حنظليه مي گويد: از رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - شنيدم که فرمودند : «هيچ گروهي براي ذکر خدا جمع نمي شوند (و پس از ذکر او) برنمي خيزند و پراکنده نمي شوند مگر آنکه به آنان گفته مي شود : در حالي برخيزيد که گناهانتان آمرزيده شده است».
ابن حجر رحمه الله مي گويد : ذکر خداوند، به هر عملي اطلاق مي شود که انجام و پايبندي آن، ياد خدا و تضرّع و زاري براي او را به دنبال داشته باشد؛ مانند تلاوت قرآن، خواندن حديث و مطالعه و پژوهش مسايل و علوم ديني.
يکي از دلايلي که بر تأثير مجالس ذکر در افزايش ايمان، دلالت مي کند، حديث حنظله الأسيدي - رضي الله عنه - به روايت امام مسلم رحمه الله است؛ حنظله - رضي الله عنه - مي گويد : ابوبکر - رضي الله عنه - مرا ديد و پرسيد : چطوري حنظله؟ گفتم : حنظله، منافق شده است. گفت : سبحان الله! چه مي گويي؟ گفتم : هنگامي که در حضور رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - هستيم و ما را به بهشت و جهنّم پند مي دهند و يادآور مي شوند، طوري مي شويم که گويا بهشت و جهنّم را با چشم مي بينيم و چون محضر و مجلس پيامبر - صلى الله عليه وسلم - را ترک مي کنيم، همسران و فرزندان و کار و بارهاي دنيوي ما را به غفلت و فراموشي مي اندازند و آن شور و حالت پيشين را از ياد مي بريم.
ابوبکر - رضي الله عنه - فرمود : به خدا سوگند که ما نيز چنين حالتي داريم. به همراه ابوبکر - رضي الله عنه - به نزد رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - رفتم و گفتم : اي رسول خدا! حنظله منافق شده است. فرمودند : چرا؟ گفتم : اي رسول خدا! وقتي که در حضور شما هستيم و ما را به بهشت و جهنّم اندرز مي دهيد، به گونه اي مي شويم که گويا بهشت و جهنّم را با چشم مي بينيم و وقتي از حضور شما مي رويم، زنان، فرزندان و کارها و مشاغل دنيوي، ما را آن چنان مشغول مي سازد که اين حالت را فراموش مي کنيم. رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - فرمودند : «به خدا سوگند، اگر شما همچنان به ذکر و همان حالتِ نزدِ من مي بوديد، فرشتگان در بسترها و در راه هايي که مي رفتيد با شما مصافحه مي کردند؛ اما اي حنظله گاهي و گاهي». صحابه رضي الله عنهم همواره بر مجالس ذکر که آن را مجالس ايمان نيز مي ناميدند، اشتياق فراوان داشتند؛ معاذ - رضي الله عنه - به شخصي فرمود : «با ما بنشين تا ساعتي ايمان بياوريم». يعني با ذکر و ياد خدا و صحبت از دين او بر ايمان خود بيفزاييم.
5- انجام زياد کارهاي نيک و پر کردن اوقات به اعمال شايسته، يکي از زمينه هاي تقويت ايمان است و از بزرگ ترين اسباب درمان ضعف ايمان مي باشد که تأثيري آشکار و بزرگ بر افزايش ايمان دارد. ابوبکر صديق - رضي الله عنه - نمونه ي والا و بزرگي است که بسيار به کارهاي نيک مي پرداخت. باري رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - از صحابه پرسيدند : «کدامين شما امروز، روزه گرفته است؟» ابوبگر گفت : من؛ فرمودند : «کدام يک از شما در تشييع جنازه اي شرکت کرده؟» ابوبکر گفت : من؛ پرسيدند : «چه کسي از شما، امروز مسکيني را طعام داده است؟» ابوبکر گفت : من؛ باز هم سؤال فرمودند : «کدامين شما امروز، مريضي را عيادت و احوال پرسي کرده؟» ابوبکر گفت : من؛ رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - فرمودند : «همه ي اين اعمال نيک در شخصي جمع نمي شوند مگر آنکه آن شخص به بهشت داخل مي شود».اين قصّه، به خوبي نشان مي دهد که ابوبکر صدّيق - رضي الله عنه - فرصت ها را غنيمت مي دانست و در انجام عبادت هاي گوناگون مي کوشيد. آن هنگام که رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - ناگهاني و بدون مقدّمه از اعمال و کرده هاي نيک پرس و جو فرمود، اين ابوبکر بود که روز و روزگارش را در توجّه و مالامال از اعمال شايسته سپري کرده بود. سلف صالح نيز همواره در انجام اعمال نيک و پر کردن اوقات به آن، کوششي وصف ناپذير داشتند که درباره شان اوصاف و اقوال بسياري وجود دارد. از جمله گفتار امام عبدالرحمن بن مهدي (رح) درباره ي حماد بن سلمه (رح) که : «اگر به حماد بن سلمه گفته شود که تو فردا مي ميري، نمي تواند بر اعمال نيکي که انجام مي دهد، بيفزايد؛ چرا که او به قدري در انجام اعمال نيک کوشا است که ديگر جايي براي ازدياد عمل وجود ندارد».
هر مسلمان بايد در انجام اعمال شايسته، امور زير را رعايت کند:* شتاب و پيشي گرفتن در انجام اعمال شايسته؛ خداوند متعال مي فرمايد :(وَ سَارِعُوا إِلي مَغْفِرَهٍ مِن رَبِّکُم وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَمَاوَاتُ وَ الأَرْضُ( (آل عمران : 133)يعني : «(با انجام اعمال شايسته) به سوي آمرزش پروردگارتان و بهشتي بشتابيد که عرض و بهاي آن (مانند عرض و بهاي) آسمان ها و زمين است». همچنين مي فرمايد :(وَ سَابِقُوا إِليَ مَغْفِرَهٍ مِن رَبِّکُم وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الأَرْضُ( (حديد : 21)يعني : «بر يکديگر پيشي بگيريد براي رسيدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتي که پهناي آن همانند پهناي آسمان و زمين است».
اين آيات با آنچه در خود دارد، سبب خيزش و حرکت ياران پيامبر - صلى الله عليه وسلم - در شتاب به سوي نيکي ها و آمرزش پروردگار بود. انس بن مالک در بيان ماجراي جنگ بدر مي گويد که هنگام نزديک شدن مشرکان، رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - فرمودند: «برخيزيد و به سوي بهشتي بشتابيد که عرض آن همسان عرض آسمان ها و زمين است». عميربن حمام انصاري - رضي الله عنه - گفت : اي رسول خدا! بهشتي که عرضش همسان عرض آسمان ها و زمين است؟! فرمودند : «بله» گفت : به به، چقدر بزرگ و زيبا! فرمودند : «(عمير!) چه چيزي تو را بر اين داشت که بگويي به به؟» گفت : اي رسول خدا! به خدا سوگند هيچ چيز جز اميد به اينکه از بهشتيان باشم؛ رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - فرمودند : «تو بهشتي هستي». عمير، چند خرما از تيردان خود درآورد و شروع به خوردن کرد؛ اما آنها را انداخت و گفت : اگر من براي خوردن اين خرماها صبر کنم، وقت زيادي مي گيرد و زندگانيم به درازا مي کشد و ديرتر به بهشت مي روم و سپس با مشرکان وارد جنگ و کارزار شد و به شهادت رسيد.
خداوند متعال در قرآن شتاب موسي - عليه السلام - را براي ديدار پروردگارش يادآوري مي فرمايد که موسي - عليه السلام - گفت :
(وَ عَجِلْتُ إِلَيْکَ رَبِّ لِتَرْضَي( (طه : 84)يعني : «پرودگارا! من به سوي (ميعادگاهِ) تو شتاب کردم تا (از من) خشنود شوي».
همچنين خداوند متعال زکريا - عليه السلام - و خانواده اش را چنين ستوده است که : «آنان در انجام کارهاي نيک شتاب مي کردند و (در هر حال، چه آنکه چيزي مي خواستند و چه آنکه از چيزي مي ترسيدند،) با رغبت و ترس ما را به فرياد مي خواندند (و همواره رو به آستان ما مي نمودند)».
رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - فرموده اند : «در هر چيزي آهستگي و آرامي است (که بايد آرام و سنجيده عمل کرد) مگر در عمل آخرت (که بايد شتاب نمود)».
* پايبندي بر انجام عمل نيک، رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - در حديثي قدسي مي گويند که خداوند متعال فرموده است :«وَ مَا يَزَالُ عَبدي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بالنَوافلِ حتي أحبهُ»يعني : «بنده ام همواره و پيوسته به وسيله ي نوافل به سوي من تقرّب و نزديکي مي جويد تا اينکه او را به دوستي مي گيرم».
لفظ «مايزال» بر استمرار و پيوستگي دلالت دارد. رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - نيز فرموده اند: «حج و عمره را به دنبال هم و پيوسته انجام دهيد». اين حديث نيز بر استمرار و دوام انجام اعمالي چون حج و عمره دلالت مي کند و بلکه همه ي اعمال نيک نيز بايد چنين باشد. چرا که اين رويه يعني دوام ورزي و پايبندي بر انجام عمل نيك و عدم بي توجهي و نيز عدم غفلت نسبت به نفس، باعث مي شود كه نفس آدمي، بي حركت، تنبل و بي حالي نگردد و در پي آن ايمان انسان تقويت شود. همچنين بايد دانست که يک عمل نيک و اندک اما بادوام و مستمر بهتر از عمل زيادي است که قطع شود و بر آن پايبندي نباشد. بنابراين پايبندي بر اعمال نيک، ايمان را قوّت و نيرو مي بخشد. از رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - سؤال شد که کدامين عمل در نزد خدا محبوب تر و دوست داشتني تر است؟ فرمودند : «عملي که دوام بيشتري دارد؛ هر چند کم و اندک باشد». خودِ رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - نيز هرگاه عملي را آغاز مي کردند، بر آن ثبات و پايبندي مي نمودند.
سعي و کوشش وافر در انجام نيکي ها؛ قطعاً درست نيست که درمان قساوت قلب، موقّت و گذرا باشد و مدّتي وضعيت ايماني رو به بهبود و نيکي نهد و پس از اندک زماني رو به ضعف و سستي گذارد؛ بلکه سزاوار است، تقويت ايمان با خيزش و آهنگي پيوسته همراه باشد و قطعاً اين مهم، فقط با سعي و کوشش فراوان و مجاهده ي زياد به انجام مي رسد. خداوند متعال در پاره اي از آيات به سعي و تلاش اوليا و بندگان نيکش در انجام عبادات اشاره فرموده است :(إِنَّمَا يُؤمِنُ بِآيَاتِنَا الَّذينَ إِذَا ذُکِّروُا بِهَا خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِم وَ هُمْ لا يَسْتَکْبِرُونَ تَتَجَافَي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونََ( (سجده:15-16)يعني : «تنها کساني به آياتِ ما ايمان دارند که هرگاه به آن پند داده شوند، به سجده مي افتند و به تسبيح پروردگارشان مي پردازند؛ پهلوهايشان از بسترها بدور مي باشد و پروردگارشان را با بيم و اميد فرا مي خوانند و از چيزهايي که به ايشان داده ايم، بذل و بخشش مي کنند».
همچنين خداوند متعال در بيان ويژگي هاي پرهيزگاران مي فرمايد:(کَانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ وَ بِالأَسْحَارِهُمْ يَسْتَغْفِروُنَ وَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْروُمِ( (ذاريات: 17-18-19)يعني : «آنان، اندکي از شب مي خفتند و در سحرگاهان درخواست آمرزش مي کردند و در اموال و دارايي هاي آنان، حق و سهم مشخّصي براي گدايان و بينوايان بود».
سلف صالح آن چنان به صفات عابدان و پرهيزگاران آراسته بودند که مطالعه و بررسي احوال آن بزرگواران، ما را به شگفت و تعجّب وا مي دارد و البته اميد آن وجود دارد که ما را به پيروي و اقتداي به آنان سوق دهد. برخي از آن بزرگواران، قرآن را به هفت قسمت، تقسيم بندي نموده بودند و هر روز يک بخش آن را مي خواندند و قرآن را هر هفته ختم مي کردند؛ آنان در شب هاي جنگ و جهاد نيز شب ها را قيام مي کردند و به نماز مي ايستادند؛ همواره خدا را ذکر مي کردند و در زندان نيز از تهجّد دست نمي کشيدند؛ همواره به عبادت مشغول بودند و اشکهايشان بر گونه ها مي باريد؛ در آفرينش آسمان ها و زمين مي انديشيدند؛ آنان آن گونه دلباخته ي عبادت و قيام شب بودند که همچون مادري که فرزندش را به هر کلک و حيله مي خواباند، همسرشان را به خواب مي بردند و براي قيام شب، بسترشان را ترک مي کردند؛ شب ها را براي عبادت، خواب و همسرانشان تقسيم مي کردند؛ روزشان در روزه، تعليم و تعلّم، و تشييع جنازه ها و خاکسپاري اموات، عيادت و احوال پرسي بيماران و برآوردن نيازهاي مردم سپري مي شد؛ بر عدّه اي از آنان ساليان زيادي سپري مي شد و از يک تکبير تحريمه هم همراه امام باز نمي ماندند؛ آنان در هر جنبه ي ديني و عبادي که فکر کنيم سرآمد و نمونه بودند؛ هر گاه يکي از برادرانشان وفات مي نمود، ساليان دراز سرپرستي عيال و خانواده اش را عهده دار مي شدند و ... . به هر حال هر کسي که اين چنين رويه و منشي در زندگي و انجام عبادات داشته باشد، ايماني رو به فزوني و تقويت دارد.
* خسته نکردن نفس؛ منظور از مداومت و پايبندي بر عبادات يا تلاش و کوشش وافر در انجام آن، به سختي افکندن نفس نيست. بلکه منظور اين است که همواره بر عبادت پايبندي شود و در ميان دو مسأله ي مهم توازن و تعادل برقرار گردد :
اول : مسلمان، خودش را به انجام عملي مکلّف کند که تاب و توانش را دارد. * دوم : هرگاه در خودش نسبت به عملي اقبال و رغبت مي يابد، با نشاط و طراوت به انجام عمل بپردازد و سرسختانه در انجام آن بکوشد و به هنگام سستي و بي حالتي ميانه روي اختيار کند. احاديث زيادي بر اين مهم دلالت دارد؛ از جمله : «همانا دين آسان است و هيچ کس در دين زياده روي و سخت گيري نمي کند مگر که آن شدّت و سختي بر او غالب مي آيد؛ پس آرامش و ميانه روي اختيار کنيد (و زياده روي را واگذاريد)». و در روايتي آمده : «راه راست و آسان را، راه راست و آسان را در پيش گيريد، به مقصد مي رسيد». امام بخاري رحمه الله يک باب گشوده تحت عنوان (ما يکره من التشديد في العباده = آنچه از سختي در عبادت، مکروه و ناپسند است). انس - رضي الله عنه - مي گويد:پيامبر - صلى الله عليه وسلم - ، ديدند که ميان دو ستون طنابي کشيده شده؛ فرمودند : «اين طناب، (براي) چيست؟» گفتند : اين طناب از آنِ زينب است که به ستون ها بسته تا هر گاه (از عبادت) خسته و ناتوان گردد، خود را به آن بياوزيد. پيامبر اکرم - صلى الله عليه وسلم - فرمودند : «نه، (نبايد چنين باشد) طناب را باز کنيد (و بدانيد که) هر کدامتان بايد سر حال و با نشاط نماز بخواند و اگر خسته و ناتوان شد، بنشيند». زماني که رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - باخبر شدند که عبدالله بن عمروبن عاص رضي الله عنهما تمام شب را قيام مي کند و پيوسته تمام روزها، روزه مي گيرد؛ او را از اين کار باز داشتند و سببش را نيز چنين بيان فرمودند که : «وقتي که چنين کني، چشمت به گودي مي افتد و ضعيف مي شود و جسمت، سخت مانده و رنجور مي گردد». همچنين فرموده اند : «از عمل، آنچه مي توانيد و طاقت داريد، بر خود لازم گيريد؛ چرا که همانا خداوند خسته نمي شود و شما خسته و رنجور ميشويد؛ و بدانيد که بهترين عمل در نزد خداوند، عملي است که بيشترين دوام و پايبندي را دارد، هر چند کم و اندک باشد».
جبران اعمال فوت شده؛ عمربن خطاب - رضي الله عنه - مي گويد که رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - فرمودند : «هر کس از حزبش (بخشي از قرآن که آن را وظيفه اش قرار داده)، يا از بخشي از آن خواب بماند و در وقت ميان نماز صبح و ظهر بخواند، پاداشي مي يابد که گويا آن را در شب خوانده است». عايشه رضي الله عنها مي گويد: «رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - همواره بر نمازي که مي خواندند، پايبندي مي کردند و هرگاه نماز شبشان به سبب غلبه ي خواب يا بيماري فوت مي شد، در روز دوازده رکعت نماز مي خواندند». باري ام سلمه رضي الله عنها، آن حضرت را ديد که پس از عصر دو رکعت نماز گذاردند؛ وي، علت را جويا شد؛ رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - به ام سلمه رضي الله عنها چنين پاسخ دادند که : «اي دختر ابي اميه! درباره ي دو رکعت بعد از عصر (که خواندم)، پرسيدي؛ (دليلش اين بود که) عدّه اي از مردم بني قيس به نزدم آمدند و باعث شدند از دو رکعت بعد از نماز ظهر باز بمانم؛ آنها همين دو رکعت است». يعني دو رکعتي که پس از عصر خواندم، به جاي دو رکعت از دست رفته ي ظهر بود.
رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - در صورتي که چهار رکعت پيش از ظهر را نمي خواندند، آن چهار رکعت را بعد از نماز ظهر مي خواندند». و همين رويه را به هنگام فوت شدن چهار رکعت پيش از ظهر اختيار مي کردند. ابن قيم(رح) درباره ي روزه ي رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - در ماه شعبان که بيش از ديگر ماه ها روزه مي گرفتند، چنين دليل آورده است که : عادت پيامبر اکرم - صلى الله عليه وسلم - بر اين بود که هر ماه سه روز روزه مي گرفت و هرگاه از روزه اي باز مي ماند، مجموع روزه هاي از دست رفته ي تمام ماه ها را در شعبان جبران مي کرد تا پيش از ماه رمضان همه ي آنها را انجام داده باشد. عادت آنحضرت - صلى الله عليه وسلم - همواره بر اين بود که دهه ي آخر رمضان را اعتکاف مي فرمود؛ يک بار که به سبب سفر، اعتکاف دهه ي اخير رمضان را از دست دادند، در سال بعد از آن، بيست روز به اعتکاف نشستند.
* اميد به قبوليت عمل و ترس از عدم قبول شدن؛ سزاوار است که انسان پس از انجام عمل نيکي، از اين بيم داشته باشد که عملش پذيرفته نشود. عايشه رضي الله عنها گويد: از رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - درباره ي اين آيه پرسيدم که :
(وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا ءَاتُوا وَ قُلُوبُهُم وَجِلَهٌ(يعني : «کساني که مي بخشند، آنچه را که در توان دارند، در حالي که دل هايشان ترسان و هراسان است»؟عايشه مي گويد: پرسيدم كه آيا ايشان كساني هستند كه باده نوشي و دزدي كرده اند؟ فرمودند: «نه اي دخترِ صدّيق، بلکه آنان روزه مي گيرند، نماز مي خوانند و صدقه مي دهند و در عين حال از اين مي ترسند که مبادا از آنان پذيرفته نشود؛ آنان کساني هستند که در نيکي ها شتاب مي کنند و پيشي مي گيرند».
ابودرداء - رضي الله عنه - مي گويد : «اگر مطمئن شوم که خداوند، يک نماز مرا مي پذيرد، اين به نزد من از دنيا و آنچه در آن است، محبوب تر و دوست داشتني تر مي باشد. چرا که خداوند مي فرمايد:(إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقِينَ )ترجمه : «خداوند، تنها از پرهيزگاران مي پذيرد».
يکي از صفات مؤمنان اين است که خود را در برابر تکاليف و حقوق الهي، کوچک مي بينند. پيامبر اکرم - صلى الله عليه وسلم - فرموده اند : «چه بسا شخصي که از روز تولد تا دوران پيري و هنگام مرگ، در مسير رضايت الهي حرکت کرده، عملش را در روز قيامت اندک و ناچيز بيابد». آري، کسي که خودش و خدايش را شناخته، به خوبي مي داند که آنچه از اعمال با خود دارد، کافي نيست؛ هر چند که داشته هايش به اندازه ي اعمال جنّ ها و انسان ها باشد. شخصي که خود و خدايش را مي شناسد، خوب مي داند که خداوند متعال هر عملي را که مي پذيرد از کرم، فضل و بخشش او است و تنها به جود و کرمش به بنده ثواب و پاداش ارزاني مي دارد.

.........................................................
نویسنده : محمد بن عبد الله الدويش
مترجم: محمدابراهيم کياني
بازديد:1669| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت