« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

خالد بن وليد رضی الله عنه | صحابه و صحابیات رسول 17 تير 1391
خالد بن وليد رضی الله عنه

هفده سال قبل از ظهور اسلام در مكه از دامان لبابه صفري خواهر ام المؤمنين ميمونه ابر مردي پا به عرصه گيتي نهاد كه بعدها تلؤ تلؤ شمشير برنده اش آتش بر ملحدين عالم زد پدرش وليد بن مغيره از اشراف قريش بود ودر مكه جايگاهي بس بزرگ داشت طبق رسوم عرب پرورش خالد كه داراي شش برادر ودو خواهر بود در خارج از مكه در روستاهاي اطراف آن صورت گرفت.

درمحيطي كه وي پرورش مي يافت اسب سواري ،شمشيرزني ومبارزات جنگجو يانه ازسرگرمي هاي آن دياربه شمارميرفت وآن حضرت ازهمان زمان دردليري، هوش وذكاوت ازجوانان منتخب قريش به شمارميرفت.حضرت خالد(رضي الله عنه) قبل از ايمان آوردن همانند پدرش از مخالفين سرسخت اسلام محسوب مي شد. و در رابطه با اموري كه درمخالفت بااسلام ومسلمين صورت مي گرفت، پيشقدم بود. چنانكه درميدان احد تدبير و صلاحيتش، درتهاجم ناگهاني بر لشكر مسلمين از درهّ اي كه در انتهاي كوه احدقرارداشت، دليل اصلي شكست مسلمين در آن غزوه به شمار مي رفت. اما پس از آن حقانيت و محبت اسلام در قلب خالد(رضي الله عنه) به صورت نامحسوسي رشد مي كرد و احساس مي نمود كه روزي تمام ملت عرب در زير پرچم اسلام جمع خواهند شد. بنابراين انديشه، گفتار و سخنان و اعمال حضرت رسول(صلي الله عليه و سلم) رامورد بررسي قرارمي داد. ازطرف ديگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) نيز از صلاحيت خالد (رضي الله عنه) با خبر نبود بلكه از طريق وحي به ايشان خبر رسيد كه دل حضرت خالد هر دم با نور اسلام آراسته تر مي شود. سرانجام پس از آنكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) فرمود: با وجود آشكار شدن حقانيت و حقيقت اسلام براي خالد چرا او به اسلام مشرف نمي شود. حضرت وليد(رضي الله عنه) برادر حضرت خالد(رضي الله عنه) كه چندي قبل مشرف به اسلام شده بود از طريق نامه اي او را به اسلام دعوت كرد. حضرت خالد مي فرمايد: "هنگامي كه نامه وليد را مشاهده كردم بي اختيار بر زبانم كلمه توحيد جاري گشت و مي خواستم هر چه سريعتر خدمت حضرت رسول(صلي الله عليه و سلم) حاضرشده، جانم را فدايش كنم و همين كه خدمت حضرت پيامبر(صلي الله عليه و سلم) حاضر شدم چونكه ديوانه ديدار حضرتش بودم از خوشحالي همچو پروانه اي خود را به پاي ايشان انداخته و ايمان خود را ابراز كردم" .

حضرت خالد(رضي الله عنه) پس از ايمان آوردن در سريه موته كه در جمادي الاول سال هشتم هجري صورت گرفت به عنوان اولين نبرد ايشان در دفاع از اسلام شركت نمود.

حضرت رسول اكرم(رضي الله عنه) نامه اي توسط حارث بن عمير به شرحبيل فرستاد. شرحبيل بنا بر غرور و مستي قدرت خود حضرت حارث(رضي الله عنه) را به طرز اسفناكي به شهادت رساند هنگامي كه حضرت رسول اكرم(صلي الله عليه و سلم) از شهادت سفير خود باخبر شد براي گرفتن قصاص خون حضرت حارث بن عمير لشكري 3 هزار نفري را به سمت شرحبيل بصري روانه نمود و رهبري لشكر را به زيدبن حارث(رضي الله عنه) سپرد و فرمود كه "اگر زيد به شهادت رسيد جعفر بن ابي طالب رهبري را به عهده گيرد و اگر او هم شهيد شد عبدالله بن رواحه جانشين او شود و در صورت شهادت عبدالله خود با مشورت رهبري را تعيين نمائيد".

حضرت رسول اكرم(صلي الله عليه و سلم) تا محل تثنيه الوداع لشگر راهمراهي كرده و پس از آن بازگشتند. هنگامي كه لشكر به موته (سرزميني كوچك ازشام) رسيد شرحبيل برادرش سدوس را به همراه پنجاه سوار براي ارزيابي سپاه مسلمانان به انجا فرستاد كه پس از درگير شدن بامسلمانان، سدوس به هلاكت رسيد با قتل سدوس شرحبيل به قلعه خود پناه برد و از قيصر روم تقاضاي كمك كرد او نيز لشكري صدهزار نفري را براي كمك به شرحبيل به سوي او اعزام كرد (بعضي شمار لشكر را ازصد هزار نفر هم بيشتر مي دانند)

سرانجام پس از صف آرائي مؤمنين و مشركين جنگ آغاز گشت. پس از شروع جنگ حضرت زيدبن ثابت كه رهبري سپاه را به عهده داشت به شهادت رسيد. پس از شهادت ايشان حضرت جعفر بن ابي طالب پرچم اسلام را برداشته شروع به جنگيدن نمود. پس از زخمي شدن اسب ايشان ،بدون سوار مشغول جنگيدن شد ناگهان شمشير كافري بازوي راست ايشان را قطع كرد وحضرت پرچم را با دست چپ گرفت هنگامي كه آن را هم قطع كرد پرچم را ميان دو بازوي خود گرفت در اين هنگام كافر ديگري از قسمت كمر ايشان حمله ور شد وايشان را از وسط دو نيم كرد وقتي جراحات وارد بر پيكر او را بر شمردند از ميان سينه تا شانه ها و در قسمتهاي جلو نود زخم بر اثر ضربات شمشير ونيزه وارد شده بود. پس از شهادت حضرت جعفر، حضرت عبد الله بن رواحه (رضي الله عنه) پرچم را برداشت و پس از كشتن تعداد زيادي از كفار خود نيز به شهادت رسيد.

بعد از اينكه هر يك از فرماندهان بزرگ، كه توسط رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) تعيين شده بودند، به شهادت رسيدند مردم خالد بن وليد (رضي الله عنه) را به فرماندهي لشكر برگزيدند خالد (رضي الله عنه) پرچم را به دست گرفته و به دفاع مشغول شد. با غروب آفتاب هر دو سپاه به جايگاه اوليه خود باز گشتند. هنگام صبح قبل از شروع جنگ حضرت خالد لشكري را كه روز قبل در سمت راست مي جنگيد در طرف چپ قرار داد و لشكر چپ را به سمت راست آورد.

كفاري كه روزقبل لشكرراديده بودند گمان كردند كه براي مسلمانان نيروي كمكي رسيده به همين علت به خوف وهراس افتاده وتوان مقابله را ازدست دادند وپا به فرار گذاشتند خداوند خالد را پيروز گردانيد و لشكر كفار شكست خورد.

انس بن مالك (رضي الله عنه) ازپيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) نقل مي كند كه فرمود: زيد پرچم را به دست گرفت، او به شهادت رسيد باز جعفر آن را گرفت، او هم به شهادت رسيد، پس عبدالله بن رواحه پرچم را به دست گرفت، او هم شهيد شد، در حين اين گفتار چشمان مبارك اشكبار بودند. بعد فرمود: اينك شمشيري از شمشيرهاي خداوند پرچم را به دست گرفت وخداوند متعال آنها را به فتح مشرف ساخت.

بعد از آن پيامبر اكرم(صلي الله عليه و سلم) دعا نمود: بار الها خالد شمشير شماست هميشه به او فتح وپيروزي دهيد. از آن پس حضرت خالد بن وليد به سيف الله المسلول (شمشير برهنه خدا) لقب گرفت. وحشت وترس از خالد (رضي الله عنه) آنقدر بود كه با شنيدن نام ايشان كفار لرزه بر اندام مي شدندز او از استعدادهاي زيادي برخوردار بود وبا جرأت مي توان او را مغز متفكر جنگي مسلمانان قلمداد كرد، شجاعت در تمام رگهاي بدنش موج مي زد و هميشه شوق فدا كردن جان در راه خدا را داشت.

در 125جنگ كوچك وبزرگ شركت نمود و در هيچ يك ازآنان شكست نخورد از جنگ موته گرفته تا بزرگترين آنها كه فتح ايران است، حضرت خالد نقش سرنوشت سازي ايفا نمود.

درعرب اين مقوله مشهور بود كه در جنگي كه خالد شركت كند شكست ناپذير است، به همين علت در فتوحات شام سال 17هجري اميرمومنان عمر بن خطاب (رضي الله عنه) وي را از فرماندهي سپاه اسلام عزل كرده و ابو عبيده بن جراح را به عنوان جانشين تعيين نمود اميرمومنان پس از مراجعت حضرت خالد (رضي الله عنه) به مدينه خطاب به ايشان فرمود: (همه ما براي پيروزي و سربلندي اسلام تلاش مي كنيم و هرگز نمي خواهم از اين خواسته عدول نمايم ، اما از آنجا كه مردم ايمان آورده بودند كه پيروزي با خالد است من خواستم كه مردم رابر حذر دارم و به آنها بفهمانم كه پيروزي را خدا مي دهد و فرقي نمي كند كه فرمانده چه كسي باشد و به حق اين قول امير مومنان به تحقيق پيوست آنگاه كه سپاه اسلام به رهبري ابوعبيده بن جراح درغياب خالد بر سپاه كفر پيروز گشت.

در پنجمين يا ششمين سال خلافت حضرت عمر(رضي الله عنه) ، تلألؤ شمشير برهنه خدا روبه خاموشي نهاد.
خالدبن وليد اين ابر مرد تاريخ در آخرين لحظات عمر چنين فرمود: "هيچ جائي از بدنم نيست كه در آن اثر شمشير يا نيزه نباشد. من در جنگهاي مختلف شوق نوشيدن جام شهادت را داشتم، اما افسوس كه امروز موت در بستر به سراغم آمد وشهادت در ميدان جنگ نصيبم نشد".
سرانجام سپهسالار ميدانهاي نبرد در ششمين دهه از عمر گرانمايه اش ديده از جهان فرو بست و مرغ جانش نغمه رضوان سرداد.

رضي الله عنه و أرضاه
بازديد:2539| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت