« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

«زیدیه» | آشنایی با ادیان و فرقه ها 28 خرداد 1391
«زیدیه» زيديه به مؤسس آن زيد بن علي زين العابدين منسوب است، وي كسي بود كه نظريهء شيعي خاصي در سياست و حكومت داشت كه در راه آن جهاد كرد و در راه آن كشته شد.

تأسيس و افراد برازنده:

زيديه منسوب به زيد بن علي زين العابدين بن الحسين بن علي رضي الله عنه ( 80-122هـ ) ميباشد، وي كسي بود كه يك انقلاب شيعي را بر ضد اموي ها، در ايام هشام بن عبد الملك رهبري نمود، او را مردم كوفه بر اين قيام بر انگيختند، ولي وقتي كه دانستند وي از شيخين [يعني از أبوبكر و عمر] رضي الله عنهما اظهار برائت نمي كند و بر آنان لعنت نمي گويد، بلكه از آنها اظهار رضايت ميكند، فورا از وي دور شده او را ترك كردند، آنگاه مجبور شد كه با لشكر اموي ها در حالي مقابله كند كه جز 500 نفر سوار ديگر كسي همراهش نبود، در اين جنگ تيري به پيشاني اش اصايت نموده به قتل رسيد.

براي طلب علم در قدم اول و بخاطر طلب حق اهل بيت در امامت در قدم دوم، به طرف بلاد شام و عراق سفر نمود، وي شخص متقي، پرهيزگار، عالم، دانشمند، مخلص، شجاع، باوقار و مهيب بود، و به قرآن كريم و سنت رسول الله - صلى الله عليه وسلم - دسترسی داشت.

علوم را از برادر بزرگش محمد باقر آموخت، كه وي يكي از امامان دوازده گانه، نزد شيعهء اماميه به شمار ميرود.

با واصل بن عطاء رئيس معتزله يكجا شده با وي علوم را مدارسه و تكرار مينمودند، بنابرآن از افكار وي متأثر شد و بعضي از آن افكار را به افكار فرقهء زيدي انتقال داد.

نزد وي ابوحنيفه نعمان بن ثابت [رحمه الله] شاگردي نموده و از وي علم آموخته است.

از مؤلفات وي اين كتابها اند: كتاب ( المجموع) در حديث و كتاب ( المجموع) در فقه، كه آندو به حيث كتاب واحد بنام ( المجموع الكبير) ميباشد، اين دو كتاب را شاگرد وي ابوخالد عمرو بن خالد واسطى ( و به اعتبار ولاء ) هاشمي، از وي روايت كرده ، وي در ربع سوم قرن دوم هجري وفات نموده است.

پسرش يحيى بن زيد نيز با پدر خود در جنگ ها شركت نموده، ولي وي توانست كه به سوي خراسان فرار نمايد، لكن در آنجا هم از شمشير اموي ها نجات نيافت و سال 125هـ به قتل رسيد.

بعد از يحيى امر به محمد و ابراهيم سپرده شد.محمد در مدينه قيام نموده توسط والي آن عيسى بن ماهان به قتل رسيد.و ابراهيم در بصره قيام كرد وبه امر منصور كشته شد.

احمد بن عيسى بن زيد - نواسهء مؤسس زيديه- در عراق اقامت داشت، از شاگردان امام ابوحنيفه علم آموخت و مذهب خويش را ترقي داده غني ساخت .
از جملهء علماء زيديه قاسم بن ابراهيم مرسي بن عبدالله بن الحسين بن علي بن ابي طالب ( 70-242هـ )به شمار ميرود، براي وي يك طائفه ديگر از زيديه تشكيل گرديده كه بنام ( القاسمية ) شناخته ميشوند.

بعد از وي نواسه اش، الهادي الى الحق يحيى بن الحسين بن القاسم (245-298هـ ) قرار دارد كه برايش در يمن امامت [امارت] برپا گرديد، و در آنجا با قرامطه جنگ نمود، براي وي نيز فرقه اي از زيدي ها تشكيل شد كه بنام هاديه معروف گرديد و در يمن و حجار و اطراف آن نشر شد.

از ميان زيديه در بلاد ديلم و جيلان يك امام حسيني ظاهر شد كه وي عبارت است از ابومحمد حسن بن علي بن حسن بن زيد بن عمر بن الحسين بن علي - رضي الله عنه - (230-304هـ ) كه ملقب به «الناصر الكبير» و مشهور به «الاطروش» بود، اين امام به آن مناطق هجرت نموده مردم را به سوي اسلام مطابق مذهب زيدي دعوت ميكرد كه بر اثر دعوت وي مردم زيادي به دين اسلام مشرف شده از ابتداء زيديه گرديدند.

و از جملهء آنان است داعي ديگر صاحب طبرستان، الحسن بن زيد بن محمد بن اسماعيل بن الحسن بن زيد بن الحسن بن علي - رضي الله عنه - ، كه به سرپرستي وي در جنوب بحر خزر سال 250هـ دولت زيديه تشكيل شد.

از جملهء امامان شان محمد بن ابراهيم بن طباطبا نيز معروف است، كه وي دعوتگران خودرا به سوي حجاز، مصر، يمن و بصره روان كرده بود. و از اشخاص مشهور و بارز شان: مقاتل بن سليمان، محمد بن نصر، ابوالفضل ابن العميد، الصاحب بن عباد، و بعضي اميران بني بويه به شمار ميروند.

از زيديه سه فرقه جدا شد كه بعضي آنها در شيخين [درابوبكر و عمر رضي الله عنهما] طعن وارد ميكنند، و بعضي شان از نظريهء امامت مفضول روگردانيده اند، كه آن فرقه ها از قرار ذيل ميباشند:

1-جارودية: ياران ابوالجارود زياد بن ابي زياد.
2-سليمانية : ياران سليمان بن جرير.
3-صالحية : ياران حسن بن صالح بن حي.
4-بترية: ياران كثير النوي الابتر.

هر دو فرقهء صالحيه و بتريه در آراء و افكار مشابه و موافق اند.

اين فرقه ها هيچكدامش در نزد زيديهء معاصر كه طريق امام زيد بن علي را در ميانه روي و اعتدال پيروي ميكنند، مقام و مكان بارزي ندارند.

افكار و معتقدات :

- امامت را در تمام اولاد فاطمه رضي الله عنها جائز ميدانند ، برابر است كه از نسل امام حسن باشد و يا از نسل امام حسين رضي الله عنهما .
- امامت نزد آنان منصوصي نيست، و اين شرط نمي باشد كه امام سابق بايد امام آينده را تعيين نمايد، يعني امامت ميراثي نبوده بلكه بر اساس بيعت استوار ميباشد، بنابرآن هركسي از اولاد فاطمه رضي الله عنها كه در وي شروط امامت موجود باشد اهل آن به شمار ميرود0
-نزد ايشان جائز نيست كه امام مستور ومخفي باشد، زيرا تعيين وي توسط اهل حل وعقد ميباشد ، وتعيين وي بدين طريق درصورتي ميشود كه خودش خود را ظاهر نموده اظهار بدارد كه وي مستحق امامت است.
-وجود چند امام دراقطار مختلف و در زمان واحد به نزدشان جائز ميباشد0
-زيديه به امامت مفضول با وجود بودن شخص فاضلتر از آن، قائل اند، زيرا به نزد آنان شرط نيست كه امام بايد بهترين همه مردم باشد ، بلكه جائز است مسلمانان امام فاضلي داشته باشند وديگر شخصي هم وجود داشته باشد كه از امام بهتر وافضل باشد، ولي بشرط آنكه امام دراحكام به وي رجوع كند و مطابق فيصله هاي وي، دراموري كه تعلق به راي دارد، فيصله نمايد 0
-اكثر زيدي ها به خلافت ابوبكر وعمر رضي الله عنهما اقرار دارند ، ومثل ديگر فرقه هاي شيعه آندو را طعن نمي كنند ، بلكه اظهار رضايت مينمايند ، وبه صحيح بودن خلافت عثمان رضي الله عنه نيز قائل اند گرچه دربعضي امور انتقاد هايى برايش دارند0
-در مسائلي كه به ذات خداوند تعلق دارد وهمچنان مسائل جبر واختيار به سوي معتزله ميل دارند، مرتكب گناه كبيره را مثل معتزله در ( منزله بين المنزلتين ) ميدانند، ولي وي را مخلد وجاويدان در آتش نمي گويند، بلكه ميگويند: به اندازه اي ميسوزد كه از گناهان پاك شود بعد از آن به جنت برده ميشود0
-تصوف را به كلي رد مينمايند.
-در نكاح متعه باشيعه مخالف اند و آنرا بد ميبينند0
-در زكاة ،خمس وجواز تقيه ، درصورت لزوم ، باشيعه موافقت دارند.
-در عبادات و فرائض به شكل كامل با اهل سنت موافق هستند ، مگر اختلافات اندكي كه درمسائل فرعي دارند، مثل :

* در اذان مثل شيعه ( حي علي خير العمل ) ميگويند 0
* نماز جنازه نزد آنان پنج تكبير است 0
* در نماز دستهاي خود را آويزان مينمايند 0
* نماز عيد به شكل جماعت و تنهائي هر دو درست ميشود 0
* نماز تراويح به صورت جماعت بدعت است 0
* در عقب فاجر و فاسق نماز نمي گزارند 0
* فرض هاي وضوء كه نزد اهل سنت چهار است نزد آنان ده ميباشد0

-دروازهء اجتهاد به روي هر كسيكه بخواهد اجتهاد نمايد باز ميباشد ، واگر كسي از اجتهاد عاجز بود باید تقليد نمايد، وتقليد اهل بيت بهتر از ديگران است0
-درمقابل امام ظالم بايد قيام نمود واطاعت وي لازم نمي باشد 0
-به خلاف اكثر فرقه هاي شيعه ايشان امامان خويش را معصوم از خطاء نمي دانند و دربلند بردن وتقديس ايشان افراط نمي كنند0
-لكن بعضي از كسانيكه منسوب به زيديه اند عصمت را به چهارتن از اهل بيت ثابت مينمايند : به حضرت علي، فاطمه، حسن وحسين رضي الله تعالي عنهم.
- بانظريهء ( البداء ) مخالف اند ، نظريه اي كه آنرا مختار ثقفي اختراع نموده بود، وي همچون كاهنان پيشگوئي ميكرد و وقتيكه واقعه بر عكس گفته اش ميامد، ميگفت : (قد بدا لربكم تغيير علمه) يعني براي پروردگارتان [اوضاع طوري پيش آمد و] ظاهر شد كه علم خود را تغيير دهد، زيديه به اين عقيده اند كه علم خداوند - عز وجل - ازلي و قديم بوده تغيير پذير نمي باشد و همه چيز در لوح محفوظ نوشته شده است.
-ايمان به قضاء و قدر را واجب دانسته انسان را در طاعت و معصيت خداوند آزاد و مختار ميدانند كه بدين وسيله ميان ارادهء محض و ميان محبت و يا رضا خط فاصل قائل شده اند كه همين عقيده و نظر امامان اهل بيت ميباشد.
-مصادر استدلال نزد ايشان در قدم اول كتاب الله است، بعد از آن سنت رسول الله - صلى الله عليه وسلم - و بعد از آن قياس بوده كه استحسان و مصالح مرسله نيز در قياس داخل ميباشد، پس از اينها نوبت به عقل ميرسد پس آنچه را عقل صحيح ميداند وخوبي اش را در ميابد آنچيز مطلوب و مشروع ميباشد و آنچه را عقل قبيح و زشت بداند آنچيز منهي عنه و ناجايز به شمار ميرود.

ريشه هاي فكري و اعتقادي:

-در تعدادي از مسائل به آنچه قائل اند كه شيعه به آن قائل اند مثل : مستحق بودن اهل بيت به خلافت، ترجيح دادن احاديثي كه از اهل بيت نقل شده بر ديگر احاديت، تقليد اهل بيت و زكات خمس، بناْبر آن باوجود اعتدال و ميانه روي شان، علايم و شعائر شيعه بودن در مذهب شان واضح و آشكار است.
-زيديه از معتزله متأثر شده اعتزاليت واصل بن عطاء براي آنان انعكاس نموده است طوريكه آن تأثير در پاره اي از افكارشان ظاهر و آشكار ميگردد مثل تعظيم و اهميت زياد دادن به عقل در استدلال، زيرا آنان براي عقل در فهم مسائل اعتقادي و تطبيق احكام شريعت خيلي حصه و حق زيادي قائل اند، همچنان مثل حكم به حسن و قبح اشياء، تجزيه هاي عقلي در جبر و اختيار، و مسألهء مرتكب گناه كبيره و خلود در دوزخ.
-امام أبوحنيفه از زيد علم أخذ نموده همانطور كه نواسهء زيد يعني احمد بن عيسى بن زيد از شاگردان امام ابوحنيفه در عراق علم اخذ نموده است، اين دو مذهب يعني حنفي سني و زيديهء شيعي، اولا در عراق و بعدا در بلاد ماوراء النهر باهم همزيستي نموده اند و اين سبب شده تا در ميان شان تأثير دهي و تأثير پذيري متقابل وجود داشته باشد.

انتشار و جاهاي نفوذ:

1-سال 250هـ دولت زيديه اي در ديلم و طبرستان برپا گرديد كه آنرا حسن بن زيد تأسيس نموده بود.
2-در قرن سوم هجري دولت دومي را الهادي إلى الحق، براي زيديها، در يمن برپاكرد.
3-زيديه از طرف شرق در سواحل بلاد خزر، بلاد ديلم، طبرستان و جيلان منتشر گرديد و غربا به حجاز و مصر امتداد يافت، ولي مركزش يمن بود كه تا حال دو سوم [63%] نفوسش را آنان تشكيل ميدهند.

......................................................................................
نویسنده: مدير عمومي مركز عالمي جوانان مسلمان د. مانع ابن حماد الجهني
مترجم : محمد طاهر (عطائي)
.......................................................................................
مراجع:
1-الامام زيد محمد ابوزهره- دارالفكر العربي-قاهره.
2-تاريخ المذاهب الاسلامية محمد ابوزهره- دارالفكر العربي- قاهره.
3-تاريخ الفرق الزيديه د. فضيله عبدالامير الشامي- مطبعة الآداب -نجف- عراق-394هـ/ 1974م.
4-اسلام بلا مذاهب د. مصطفى الشكعه- الدار المصرية للطباعة والنشر- بيروت.
5-الفرق بين الفرق عبد القادر بن طاهر البغدادي.
6-الفصل في الاهواء ابن حزم و الملل و النحل ابن حزم
7-الملل و النحل محمد بن عبد الكريم شهرستاني.
8-تلخيص الشافي ابوجعفر محمد بن حسن طوسي.
9-الكامل في التاريخ عزالدين ابوالحسن ملقب به ابن الأثير.
بازديد:1978| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت