« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

«جماعت تبلیغ» | آشنایی با ادیان و فرقه ها 21 خرداد 1391
جماعت تبليغ يك گروه اسلامي كه دعوتش متوجه به تبليغ فضائل اسلام براي هركسيكه وصول به وي ممكن باشد است، بر پيروانش لازم ميسازد كه بخشي از وقت خودرا براي تبليغ و دعوت مصرف نمايند، اين جماعت بدور از تشكيلات حزبي و مسائل سياسي است، و ميتوان گفت كه اين جماعت خيلي موافق به حالت مسلمانان هند ميباشد، چون آنان در يك جامعهء بزرگ اقليت كمي را تشكيل ميدهندٍ.
تأسيس و افراد برازنده:
اول: مؤسس اين جماعت شيخ محمد الياس كاندهلوي ( 1303-1364هـ) است، وي در كاندهله كه قريه اي از قريه هاي سهارنفور هند است تولد شد، تعليمات ابتدايى خود را در همان قريه فرا گرفت، بعد به دهلي رفت و دروس خود را در مدرسهء ديوبند تكميل نمود، مدرسهء ديوبند بزرگترين مدرسهء احناف در شبه قارهء هند به شمار ميرود كه سال 1283هـ/ 1867م تأسيس شده است.
مشايخ و استاذان شيخ الياس:
-علوم ابتدايى خود را نزد برادر بزرگ خود شيخ محمد يحيى فرا گرفت، وي در مدرسهء مظاهر العلوم سهار نفوذ مدرس بود.
-شيخ رشيد احمد گنگوهي ( 1829- 1905م) شيخ محمد الياس سال 1315هـ با وي بيعت طريقه نمود.
-بار ديگر بيعت خودرا با شيخ خليل احمد سهار نفوري تجديد كرد.
-با شيخ عبد الرحيم رائي فوري يكجا شد و از علوم و تربيهء وي استفاده نمود.
-بعضي از علوم خود را نزد شيخ اشرف علي تهانوي ( 1280- 1364هـ) (1863-1943م) فرا گرفت، وي ملقب به «حكيم الامت» است نزد آنان .
-شيخ محمود حسن ( 1268-1339هـ) (1851-1920م) كه از علماء بزرگ مدرسهء ديوبند و مشايخ جماعت تبليغ بود، نيز استاذ وي ميباشد.
دوستان نزديكش:
-شيخ عبد الرحيم شاه ديوبندي تبليغي: وي زمان زيادي را در راه تبليغ با شيخ الياس و پسرش شيخ محمد يوسف بعد از وي صرف نموده بود.
-شيخ احتشام الحسن كاندهلوي: شوهر خواهر شيخ محمد الياس و معتمد خاص وي، كه بخش بزرگي از عمر خودرا در راه پيشبرد امور جماعت و همراهي شيخ محمد الياس سپري نمود.
-استاذ أبو الحسن علي حسني ندوي: مدير دار العلوم ندوة العلماء لكهنو هند، و نويسندهء بزرگ اسلام، وي خيلي روابط محكمي با جماعت تبليغ داشت.
دوم: شيخ محمد يوسف كاندهلوي ( 1335هـ/1917-1965م) ، وي پسر شيخ محمد الياس و جانشين وي ميباشد، در دهلي تولد شده و در طلب علم خيلي سفر نموده است، و بعد از طلب علم بخاطر دعوت و نشر آن سفرهاي زيادي كرده، چندين بار به سعودي مسافرت نموده و از پاكستان با هر دو بخشش چندين بار بازديد نموده بود، در لاهور وفات نمود و جسدش از آنجا نقل داده شد و در
جوار پدرش در نظام الدين دهلي دفن گرديد.
-وي كتاب ( اماني الأحبار) شرح معاني الآثار طحاوي ، وكتاب مشهورش (حيات الصحابه) را تأليف كرده است، و پسري از خود بجا گذاشت به بنام (شيخ محمدهارون) كه وي منهج و طريقهء پدررا تعقيب مينمايد.
-شيخ محمد زكريا كاندهلوي ( 1315-1364هـ/1944م)، وي پسر كاكا و شوهر خواهر -شيخ محمد يوسف است، تربيه و رهنمايى شيخ يوسف را نيز وي بدوش داشت ، وي را به ريحان هند و بركت عصر توصيف ميكردند، شيخ الحديث وناظر اعلي جماعت بود، فعلا در صفوف جماعت فعاليتي نمي نمايد.
-شيخ محمد يوسف بنوري: مدير و شيخ الحديث مدرسهء عربيه در نيوطاون كراچي و مدير مجلهء ماهانهء اردو زبان، و از علماء جماعت، و نيز عضو پارلمان مركزي پاكستان بود.
-مولوي غلام غوث هزاروي: از علماء جماعت، و نيز عضو پارلمان مركزي پاكستان بود.
-مفتي محمد شفيع حنفي : ( مفتي اعظم پاكستان) مدير مدرسهء دارالعلوم لا ندهي كراچي، و جانشين حكيم الامة اشرف علي تهانوي و از جملهء علماء جماعت التبليغ.
-شيخ منظور احمد نعماني: از علماء جماعت، و از ياران شيخ زكريا، و دوست استاذ أبوالحسن ندوي، واز جملهء علماء ديوبند بود.
سوم : انعام الحسن: وي امير سوم جماعت است كه بعد از وفات شيخ محمد يوسف اين وظيفه را بدوش گرفت و تا الحال برين منصب قرار دارد، وي با شيخ محمد يوسف، در دروس و سفرهايش همراه بود، بناء آندو در سن باهم نزديك و در حركت و دعوت باهم مشابه بودند.
-شيخ محمد عمر بالنبوري: از همراهان شيخ انعام و مشاورين نزديك وي بود.
-شيخ محمد بشير: امير جماعت در پاكستان، مركز عمومي شان در پاكستان «ريوند» است كه در اطراف لاهور قرار دارد.
-شيخ عبد الوهاب : يكي از مسئولين بزرگ مركز در پاكستان.
افكار و معتقدات:
-مؤسس اين جماعت براي جماعت شش اصل مقرر نموده و آن را اساس دعوت خويش گردانيده است، و آن شش اصل عبارت اند از:
1-كلمه طيبه لا إله إلا الله محمد رسول الله .
2-اقامت و برپا داشتن نمازها.
3-علم و ذكر.
4-اكرام هر مسلمان.
5-اخلاص.
6-خروج و برآمدن در راه خداوند - عز وجل - .
طريقه و روش در نشر دعوت شان قرار ذيل است:
1-چند فردي از ايشان خودرا براي دعوت يكي از قريه ها نامزد مينمايند،
بعد هر كدام ازين افراد براي خود فرش خواب بسيطي و به اندازهء كفايت توشه و مصرف ميگيرد، ولي بايد غالبا خوراك شان خشن و بدور از تنعم باشد.
2-وقتي كه به قريهء مطلوب رسيدند خود را تنظيم نموده بعض شان مؤظف به تنظيف مكان اقامت شان ميشوند، و افراد باقيمانده به كوچه و بازار و دكان هاي قريه ذكر كنان گردش ميكنند و مردم را به شنيدن تبليغ و يا ( بيان) طوري كه خود شان ميگويند دعوت مينمايند.
3-هنگاميكه وقت بيان فرا رسيد همهء شان بخاطر شيدن آن جمع ميشوند، بعد از ختم بيان كساني كه حاضر اند آنان را به چند بخش تقسيم ميكنند و حلقه حلقه ميسازند، و هر دعوتگر براي بخشي از آنان وضوء را، يا سوره فاتحه را يا نماز را يا تلاوت قرآن كريم را و يا . . . تعليم ميدهد و اين كار را چند روز تكرار ميكنند.
-قبل از آنكه مدت اقامت شان در همانجا به پايان برسد مردم را به طرف خروج و برآمدن في سبيل الله بخاطر رسانيدن دعوت براي ديگران، و بخاطر عملي ساختن اين قول خداوند - عز وجل - «كنتم خير أمة اخرجت للناس» دعوت مينمايند، بعد اشخاصي خود را براي همراهي آنان به مدت يك روز يا سه روز يا يك هفته يا يكماه و يا ... نامزد مينمايند، هر كس به اندازهء توان و امكانات و فارغ بودنش.
5-بخاطري كه از امور دعوت و ذكر به چيز ديگر مشغول نشوند و بخاطريكه عمل شان خالص في سبيل الله باشد هيچ نوع دعوت اهل قريه را به سوي طعام و غيره نمي پذيرند.
6-به طرف ازالهء منكرات ( نهي از منكر ) توجه نمي نمايند وبه اين عقيده هستند كه فعلا مرحلهء ايجاد يك جو و فضاء مناسب براي زندگي اسلامي است، و قيام به كار «ازالهء منكرات» موانع و عقباتي را در راه دعوت ايجاد مينمايد و مردم را از آنان متنفر ميسازد.
7-به اين فكر اند كه وقتي هر فرد را جدا جدا اصلاح نمودند منكرات خود به خود از جامعه دور ميشود و از بين ميرود.
8-خروج و تبليغ و دعوت مردم براي خود داعي نيز از امور تربوي به شمار ميرود، زيرا وقتي وي مردم را دعوت ميكند خودش احساس مينمايد كه من به حيث پيشواي مردم هستم بنا بر آن بايد آنچه مردم را به سوي آن دعوت ميكنم اول خودم آن را عملي نمايم و به آن ملتزم باشم.
-تقليد مذاهب را واجب ميدانند، و از اجتهاد منع مينمايند،البته بدليل اينكه شروط مجتهدي كه برايش حق اجتهاد است در علماء اين زمان مفقود ميباشد.
-از طريقه هاي صوفيه كه در هند موجود است متأثر اند، بنابرين برخي از امور كه صوفي ها برآن متصف اند بالاي اينهاهم تطبيق ميشود، از قبيل:
1-براي هر مريد شيخي ضروري است كه با وي بيعت كند، و كسيكه بميرد و در گردنش بيعتي نباشد همچون شخص جاهل (كافر) مرده است، بسا اوقات بيعت براي شيخ در محضر عام صورت ميگيرد، كه در آن مجلس چادر هاي كلان كلان كه يكي با ديگري متصل ميباشد بالاي مردم پهن كرده ميشود، و كلمات بيعت را به طور دست جمعي تكرار مينمايند، واين كار در ميان جمعيت زنان نيز صورت ميگيرد.
2-مبالغه در دوستي شيخ و همچنان افراط در دوستي و محبت پيامبر صلى الله عليه وسلم گاهي آنان را از ادبي كه بايد آن را در مقابل پيامبر - صلى الله عليه وسلم - مراعات كرده، شود خارج ميسازد.
3-براي رؤيا و خواب ديدن ارزشي قائل ميشوند كه آنرا به مقام حقيقت مي نشانند، حتى اين رؤياها قاعده اي تلقي ميشود كه بران امور را طرح زيري مينمايند و اثري بر مسير دعوت ميگذارد.
4-معتقدند كه تصوف نزديكترين راه براي درك كردن حلاوت ايمان در قلب است.
5-نام هاي صوفيان بزرگ ورد زبان شان است، مثل : ( عبد القادر جيلاني متولد در جيلان سال 470هـ، سهروردي ، أبو منصور ماتريدي متوفى سال 332هـ و جلال الدين رومي متولد سال 604هـ صاحب كتاب مثنوي).
-روش شان بر ترغيب و ترهيب و تأثير عاطفي استوار است، و توانسته اند تعداد زيادي را كه غرق در شهوت پرستي و منغمس در گناه بودند از آن حالت خارج نموده، به طرف ايمان، عبادت، ذكر و تلاوت قران كريم بكشانند.
-در سياست حرف نمي زنند و افراد خود را نيز از آن منع مينمايند و نمي گذارند در مشكلات آن داخل شوند، و براي هر كسيكه در سياست دست ميزند انتقاد مينمايند، شايد اختلاف اساسي هم ميان ايشان و ميان جماعت اسلامي همين نقطه باشد، زيرا جماعت اسلامي مقابله را با دشمنان اسلام در قارهء هند ضروري ميداند.
بعضي ملاحظات و انتقادات براي آنان:
-ايشان توسعهء افقي و كمي پيدا ميكنند، نه توسعه نوعي، زيرا تفوق و توسعهء نوعي محتاج به دوام تربيهء افراد است، و اين امريست كه در اين جماعت وجود ندارد، زيرا افرادي كه اينان وي را دعوت ميكنند گاهي چنين هم ميشود كه ديگر هزگر باوي يكجا نمي شوند، و اين فرد يا افراد نظر به تأثير فريب زندگاني و فتنه هاي آن بارديگر به روشي كه بودند باز ميگردند.
-ايشان به طور منظم در تنظيم واحدي قرار ندارند بلكه ميان افراد و داعيانش علاقه هايى وجود دارد كه استوار بر تفاهم و دوستي ميباشد.
-كارشان براي جاري ساختن احكام اسلامي در زندگي مردم كافي نيست، همچنان كار شان براي مقابله با موج هاي فكري دشمنان اسلام كه با همه توان خود بخاطر مقابله و جنگ با اسلام و مسلمانان اماده ميشوند، كفايت نمي كند.
-تأثير كار شان براي افرادي است كه به مساجد رفت و آمد دارند ، اما كساني كه داراي افكار و اعتقادات مختلف اند [و به مساجد نمي روند] تأثير شان براي اينگونه افراد نزديك به هيچ است.
-گفته ميشود كه: آنان بخشي از اسلام را گرفته اند و بخش ديگر آن را ترك كرده اند، و اين تقسيم و تجزي خود منافي باطبيعت يكپارچه اسلام است.

ريشه هاي فكري و اعتقادي:
-اين جماعت يك جماعت اسلامي است كه مأخذهاي اصلي آن قرآن كريم و سنت پيامبر - صلى الله عليه وسلم - ميباشد، و طريقه اش طريقهء اهل سنت و جماعت است.
-از بعضي طريقه هاي صوفي ها نيز متأثر اند مثل طريقهء چشتيه كه موجود در هند است، و براي صوفيان بزرگ در تعليم و تربيهء خود اعتبار خاصي قائل اند.
-بعضي ها معتقد اند كه اين جماعت افكار خودرا از جماعت نور تركيه اخذ نموده است.
انتشار و جاهاي نفوذ:
-دعوت شان درهند شروع شد و در پاكستان و بنگلادش نشر گرديد، وبه عالم اسلامي و عربي منتقل شد، در سوريه، اردن، فلسطين، لبنان، مصر، سودان، عراق و حجاز پيرواني يافتند.
-در اكثر بلاد عالم دعوت شان نشر گرديده، از قبيل اروپا، امريكا، آسيا، و افريقا، و در زمينهء دعوت غير مسلمانان به سوي اسلام، در اروپا و امريكا كوشش هاي بارزي كرده اند.
-مركز عمومي شان در نظام الدين دهلي است و از همانجا امور دعوت را در عالم سرپرستي ميكنند.
-در بخش تمويل مالي، براي خود داعيان اعتماد مينمايند [يعني هر داعي مصرفش را خودش ميپردازد] كمكهاي متفرقهء ديگري هم از بعضي ثروتمندان وجود دارد، كه يا مستقيما ميباشد و يا مصرف بعضي داعيان را به دوش ميگيرند.

..........................................................
نویسنده: مدير عمومي مركز عالمي جوانان مسلمان د. مانع ابن حماد الجهني
مترجم : محمد طاهر (عطائي)
..........................................................
مراجع:
1-حيات الصحابه شيخ محمد يوسف كاندهلوي - دار القلم- دمشق
-ط2- 1403هـ/-1983م.
2-جماعة التبليغ عقيدتها و افكار ميان محمد اسلم پاكستاني، بحثي است كه در مشائخها سال درسي 1396، 1397هـ به دانشكدهء شرعيات
جامعهء اسلاميهء مدينهء منوره پيش كرده شده بود.
3-الطريق إلى جماعة المسلمين حسن بن محسن بن علي بن جابر- دار الدعوة -
كويت - ط1- 1405هـ/ 1984م.
4-الموسوعة الحركية فتحي يكن- دار البشير-عمان- اردن- ط1
-1403هـ/1983م.
5-مشكلات الدعوة و الداعية فتحي يكن - مؤسسة الرسالة- بيروت - لبنان-
ط3-1394هـ/1974م.
6-السراج المنير دكتور تقي الدين هلالي.
7-الدعوة الإسلامية فريضة دكتور صادق امين- جمعية عمال
شرعية و ضرورة بشرية. المطابع التعاونية- عمان- اردن- 1978م.
بازديد:2412| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت