« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

استشفاع | دیوان علامه اسماعیل 5 فروردين 1389
دلم ریش و ز درمان بی نصیبم ............... رسول الله طبیبم شو طبیبم

طبیبم شو که رفت از دست کارم .............. ز جان بر حضرتت امیدوارم

ز حق در خواهی ای صاحب کرامت .............. که تا بخشد گناهانم تمامت

ز بس که کرده ام جرم و معاصی ............... ندارم بر خود امید خلاصی

شفیعم شو شفیع المذنبین را ................ که هستی رحمة للعالمین را

که تا بخشد خداوند غفورم ................ نماید راهی از ظلمت به نورم

جوانی و جنونِ نفس و شیطان ................ مرا کردند نگون در چاه عصیان

شفاعت کن که حق بخشد گناهم ............... به لطف خود برون آرد ز چاهم

گذشت عمرم به عصیان و شدم پیر .............. در این پیری رسولا دست من گیر

ز بس مشغول عصیان و گناهم ................ به شب در حضرت حق رو سیاهم

شفاعت کن که بخشاید إلهم ............... به کافور عطا چرکِ گناهم

در این ظلمات عصیانم گرفتار ............... ندانم چون شود حال آخر کار

به درگاه حق امیدم بود هم ................ که صبح مغفرت بر من دمد هم

نشستم از غم و عصیان به ماتم ................. دلم یک لحظه خالی نیست از غم

نویدم در کلامش این منادی ................. که بر خوان آیه قل یا عبادی

مشو نومید از رحم خداوند ................. به رحم حق دل خود دار خرسند

گناهم گر بود بی حد و پایان .................. به پیش رحم تو نبود نمایان

چه کم گردد ز الطاف خدایم .................. اگر بخشد به لطف خود خطایم

محمد چون شفاعت خواه باشد .................. چــه کـم از رحمة الله بـاشد

خدایی که ازجهان بگزیده او را .................. گنه کاران همه بخشد به او را

اگر چون در گنه آلوده باشم ................. چو او باشد شفیع آسوده باشم

تعالی الله زهی قرب محمد ................. زهی بوالقاسم و محمود و احمد

در آن ساعات که رستاخیز، خیزد ................. پدر و مادر از فرزند گریزد

شفیعش گر شود حال سماعیل .................. نباشد وای بر حال سماعیل

از آن حضرت همین باشد مرادم ................. که در روز حساب آرد به یادم

شفاعت خواه باش روز تغابن ................. سماعیل و کسان و جمله یاران

ببخشا کاتب مسکین غم خوار ................. به حق مصطفی آن شاه ابرار

سلام وصلوات بی حصر و بی عد ................ ز ما بر آن شفیع آل أمجد

هزاران درود و هزارن سلام ................. ز ما بر محمد علیه السلام
بازديد:3316| نظر(3)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت