« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

داوری داود و سلیمان | قصه های قرآنی 12 فروردين 1391
وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا .... (79-78) سوره أنبیا داوری داود و سلیمان
ترجمه:
( و ياد كن ) داود و سليمان را ، هنگامي كه درباره كشتزاري كه گوسفندان مردماني ، شبانگاهان در آن چريده و تباهش كرده بودند ، داوري مي كردند ، و ما شاهد داوري آنان بوديم .قضاوت را به سليمان فهمانديم ، و به هريك از آن دو داوري و دانش آموختيم.
دو مرد به پيش داوود آمدند. يکي از آنان کشتزاري داشت يا باغ انگوري . ديگري گوسفنداني داشت . گله گوسفندان اين يکي شبانه به کشتزار ديگري وارد مي شوند و چيزي از آن برجاي نمي گذارند. داوود اين چنين داوري کرد: صاحب گوسفندان بايد گوسفندان خود را در برابر خسارت آن کشتزار به صاحب کشتزار بدهد ... صاحب گوسفندان از کنار سليمان مي گذرد و او را از داوري داود مطلع مي کند. سليمان به پيش پدرش رفت وگفت : اي پيغمبر خدا، داوري تو درست نبوده است . داوودگفت : چگونه؟ سليمان گفت : گله گوسفندان را به صاحب کشتزار بده تا از فرآورده هاي آنها استفاده کند، و کشتزار را به صاحب گوسفندان بده تا در آن به کشت و زرع بپردازد تا وقتي که کشتزار همچون سابق گردد. سپس هريک از دو نفر چيزي راکه در تصرف خودگرفته است بازپس بدهد و به صاحب اصليش برگرداند. درنتيجه صاحب کشتزار به کشتزار خود مي رسد و صاحب گوسفندان به گوسفندان خود دسترسي پيدا مي کند ... داوود گفت : داوري آن داوري است که تو کردي وقضاوت سليمان اجراء گرديد.گفته شده سلیمان در زمان این داوری یازده ساله بوده است.
حکم اسلام در چنین مسأله ای آن است که اگر ورود حیوان به مزرعه در روز بوده باشد ضمانت و غرامتی بر صاحب حیوان نیست چون وظیفه محافظت از زرع در روز بر عهده ی صاحب زرع است اما اگر ورود حیوان به مزرعه در شب باشد ضمانت و غرامت بر صاحب حیوان است چون وظیفه حافظت از حیوان در شب بر عهده ی صاحب حیوان است چرا که حیوان در شب براساس عرف غالب در آغل و تویله نگهداری می شود.
علماء در مورد اینکه حکم داود و سلیمان با وحی یا با اجتهاد بوده اختلاف کرده اندگروهی می گویند اجتهاد برای انبیاء جایز است البته اگر انبیاء در اجتهاد خود دچار خطا شوند بر اشتباه خود تقریر نمی شوند و خداوند از طریق وحی اشتباه آنان را اصلاح می کند بر این اساس اجتهاد داود اشتباه و اجتهاد سلیمان درست بوده است.
مشابه مضمون همین قصه داستان دیگری وارد شده که در آن آمده است :
دو زن دارای دو طفل شیخوار بودند . گرگ یکی از طفلها را خورد هر کدام از زنها به دیگری می گفت که گرگ طفل تو را خورده است زنها شکایت خود را به داود بردند داود حکم کرد که طفل متعلق به زن بزرگتر است زنها وقتی از نزد سلیمان گذر می کردند سلیمان از آنها داوری پدرش را سوال کرد آنها حکم داود را برای سلیمان بازگو کردند سلیمان گفت چاقویی به نزد من بیاورید تا این طفل را بین شما تقسیم کنم زن کوچکتر گفت این کار را نکن این طفل متعلق به همین زن است سلیمان حکم کرد که طفل متعلق به زن کوچکتر باشد چرا که بخاطرعطوفت مادری اش طفل را از خود نفی کرد تا او را نجات دهد.
اما براساس قاعده (الإجتهاد لا ینقض بالإجتهاد ) حکمی که بوسیله اجتهاد ثابت شده با اجتهاد دیگر نقض و باطل نمی شود گروهی از علماء هر دو حکمیت را براساس وحی دانسته اند که بر این اساس حکمی که بر سلیمان وحی شده ناسخ حکمی است که بر داود وحی شده است یا حکم داود براساس اجتهاد و حکم سلیمان براساس وحی بوده که در این صورت تعارضی پیش نمی آید . البته ایرادی که بر این دیدگاه وارد است اثبات نبوت سلیمان در یازده سالگی است که محل تردید است.
یکی از علمایی که هر دو حکمیت را براساس اجتهاد دانسته شيخ الإسلام أبو السعود است وی می گوید رأی سلیمان بر اساس استحسان بوده و بر صورتی حکم کرده که منافع طرفین دعوا را در نظر گرفته است سلیمان انتفاع و بهره بردن از گوسفندان را در ازای بهره های فوت شده زرع قرار داده است و بدون از بین بردن ملکیت مالک گوسفندان ضرر زراعت را جبران نموده است اما رأی داود براساس قیاس بوده .
برداشتها:
1- جواز اجتهاد انبیاء در مسائل قضایی که جنبه تشریعی نداشته باشد.
2- مشروعیت دادگاه بررسی احکام صادره توسط دادگاههای ابتدایی
3- هر مجتهدی مصیب است ودر مسائل اجتهادی حکمی که منافع طرفین دعوا را مراعات کرده باشد ترجیح داده می شود.
4- داوود در داوريش تنها متوجه جبران خسارت صاحب کشتزار شد. اين هم دادگري است و بس . ولي داوري سليمان قضاوت دادگرانه سازنده و همچنين آباداني را در ضمن خود داشت ، و دادگري را انگيزه اي براي سازندگي و آباداني کرد.
5- هم برای مجتهد مصیب و هم برای مجتهدی که در اجتهادش به خطا رفته باشد اجر و پاداش است خداوند در این آیات سلیمان را بخاطر اجتهاد درستش ستایش کرد اما داود را بخاطر اجتهاد اشتباهش نکوهش نکرد.
6- اشتباه در اجتهاد باعث نقص منصب نبوت یا خلافت نمی شود براین اساس اجتهادات خلفای راشدین نیز اگر کسی قائل به اشتباه بودن آنها باشد نقصی را در مقام و منزلت آنها بوجود نمی آورد.
7- معیار رسیدن به حکم صواب فقه و فهم صحیح است و بزرگی و صغر در آن نقشی ندارد.
8- دقت در اجتهاد وعدم توجه صرف به ظاهر رسیدن به حق را هموار می کند.
9- علم و آگاهی پیش زمینه ی اجتهاد است و بدون آنها اجتهاد اعتباری ندارد.(وکلا آتینا حکما و علما)

نویسنده: محمد تشیخ (مدرس مدرسه علوم دینی اسماعیلیه)
منابع:
1- تفسیر نور خرم دل
2- فی ظلال سید قطب
3- تفسیر شعراوی
4- تفسیر أبی السعود
5- تفسیر آلوسی
6- تفسیر بغوی
بازديد:3120| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت