« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

۲۳ سال در یک نگاه | مقالات 23 مهر 1396
۲۳ سال در یک نگاه

چگونه رسول خدا توانست وظیفه خود را در دریافت وحی، تبلیغ و تبیین آن و همچنین در اصلاح فرد و جامعه با موفقیت به انجام برساند؟ بررسی و مطالعه سیرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم به ما کمک می کند تا به شناختی به دور از افراط و تفریط نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و سلم دست یافته، و بتوانیم از لابلای صفحات زرین حیات مبارکشان با روش های صحیح دعوت آشنا گردیم.

محمد بن عبدالله صلی الله علیه و سلم بعد از رسیدن به سن کمال یعنی چهل سالگی، و بعد از دستیابی به شناخت همه جانبه از جامعه و افراد، سلیقه ها، سنت ها، نقاط ضعف و قوت و همچنین بعد از تثبیت شخصیت او و پذیرفته شدنش به عنوان فردی صادق و امین (اموری که یک داعی ضرورتاً به آن محتاج است) به پیامبری مبعوث گشت. در دوشنبه، ماه رمضان (دهه اخیر)، سال ششصد و ده میلادی در شب قدر، امین آسمان، جبرئیل علیه السلام در غار حراء بر امین زمین، محمد صلی الله علیه و سلم فرود آمد و صدر سوره علق را بر او تلاوت نمود. آیات اولین، بر خواندن، تعلیم و تعلم و توجه به اصل خلقت دلالت داده و شروعی جدید، از علم در مقابل جهل، منطق و استدلال در مقابل بی منطقی و زور را نوید می داد.

پیامبر صلی الله علیه و سلم، بعد از دریافت بخش نخستین وحی در آن شب بهتر از هزاران ماه، شب قدر، می بایست کار سختی را شروع می کرد. به همین دلیل برای کسب آمادگی اولیه، در آغاز نبوت مکلف به “خودسازی” گشت، این مرحله از تمایل به عزلت در غار حراء شروع و با در آمدن به مدرسه ی شب، با نزول سوره مزمل ادامه یافت تا به مرحله ی ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا﴾ (المزمل ۶) رسید. آنگاه وظیفه یافت تا در مورد نعمت هدایت و اسلام که از برترین نعمت های پروردگار می باشد سخن بگوید. ﴿وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ﴾ (الضحی ۱۱) بعد از طی شدن این منزل بود که به او خبر داده شد: مسئولیت انذار بر دوش اوست ( يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ ﴿١﴾قُمْ فَأَنذِرْ ﴿٢﴾وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ ﴿٣﴾وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ ﴿٤﴾وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ ﴿٥﴾وَلَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ ﴿٦﴾وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ ﴿٧﴾ . . .(المدثر) رسول خدا (ص) به عنوان تنها مخاطب دستور “قُمْ فَأَنذِرْ” می بایست جهانیان را از عواقب کارهایشان باخبر کند.

خداوند حکیم، پیامبر صلی الله علیه و سلم را در نشر مبادی دین و انذار مردم همراهی نمود تا مبادا احساسات و عشق به انجام دستور، او را وادار به بی دقتی و اتخاذ تصمیمات عجولانه گرداند. شرایط برای دعوت علنی فراهم نبود، بنابراین رسول خدا صلی الله علیه و سلم براساس ضابطه حکمت، دعوت خود را به صورت مخفی شروع نمود. او دعوت را از خانه خود شروع کرد، همسرش خدیجه رضی الله عنها را به اسلام فرا خواند و ایمان آورد، علی بن ابی طالب و زید بن حارثه رضی الله عنهما نیز که در خانه اش بودند، دعوتش را لبیک گفتند. آنگاه پیامبر دعوت را به بیرون از خانه گسترش داد. رسول خدا صلی الله علیه و سلم به دنبال افرادی بود که از موقعیت و مکانت اجتماعی برخوردار بوده، استعداد کافی داشته، رازدار باشند و بتوانند به عنوان افراد شایسته، اولین مخاطبین دعوت به سوی اسلام قرار گیرند. “سابقین اولین”، اولین سبقت گیرندگان در ایمان در جاهلیت آن روز، به تدریج به حلقه اهل ایمان درآمدند.

پیامبر صلی الله علیه و سلم، ابوبکر صدیق رضی الله عنه را انتخاب نمود. ایشان بدون لحظه ای درنگ ایمان آورد و اولین داعی بعد از رسول خدا گشت. توسط ایشان شخصیت های برگزیده و شایسته ای همچون عبدالرحمن بن عوف، سعد ابن ابی وقاص، عثمان بن عفان، زبیر بن عوام، طلحه بن عبیدالله رضی الله عنهم اجمعین، به اسلام دعوت شدند و آنها نیز اسلام را پذیرفتند. بدین ترتیب ارکان و ستون های اولیه دعوت اسلامی شکل گرفت و همین افراد بعدها بنای رفیع دعوت اسلامی را بر دوش خود حمل نمودند.

طبیعت نفس انسانی به گونه ای است که رفتار، تابع اندیشه هاست. رفتار و سلوک ما ناشی از نوع تصور و شناخت ما نسبت به خودمان، جهان هستی و خالق ما و جهان هستی است. درون ما ” قلب” مرکز باورها و اندیشه هاست. بنابراین هر تغییر و انقلابی باید در درون آغاز گردد. پیامبر حکیم صلی الله علیه و سلم این امر را از نظر دور نمی داشت. اولین کاری که انجام داد اصلاح درون و تغییر باورها بود. نزول تدریجی قرآن و تأکید آیات نازل شده بر مسائل اعتقادی باعث شد که ایمان آورده های نخستین، شخصیت آن ها به کامل ترین صورت ممکن، شکل بگیرد. شخص رسول خدا صلی الله علیه و سلم و همچنین اصحاب ایشان مکلف به برنامه های روحی – تربیتی شدند تا بتوانند با برخورداری از معنویت بالا، بر محیط خود مؤثر باشند. در این مرحله قصد رسول خدا صلی الله علیه و سلم تجمیع افراد به هر صورت ممکن نبود. بهانه های زیادی بود که می توانست افراد را بر گرد شمع وجود پیامبر جمع کند، اما رسول خدا نمی خواست مردم را از نوعی عبودیت برهاند و به نوعی دیگر مبتلا سازد. در فرآیندی بسیار جدی و با حوصله، رسول خدا صلی الله علیه و سلم به افرادی نیاز داشت که از هر چه جز خداست، دل برکنده و با تجرد مطلق، الله را بر قلمرو دل خود حاکم کنند. در این مرحله بر توصیه خداوند و مساوات بین انسان ها تأکید می گشت و از ایمان به قیامت به عنوان امری که می تواند التزام و تعهد عملی را ایجاد کند استفاده می شد.

بعد از گذشت سه سال، چون هسته ی اولیه، از نسل تربیت شده قرآنی شکل گرفت، برای ادامه مراحل باید شرایط جدیدی ایجاد می گشت، زیرا در هیچ شرایطی خود سانسوری و کار در پنهانی با اهداف و استراتژی های دعوت سازگار نیست. چون کار به اینجا رسید، رسول گرامی صلی الله علیه و سلم مأموریت یافت دعوت خود را علنی نماید. رسول خدا صلی الله علیه و سلم با توکل و اعتماد بر خدا در دو مرحله، یک بار در نزد خویشاوندان و بار دیگر از بالای کوه صفا دعوت خود را آشکار نمود. روزهای سخت ابتلاء و آزمایش شروع گردید. دشمنان دین از راه های مختلف وارد عمل شدند. در مقابل وحی ایستادند و بر علیه پیامبر صلی الله علیه و سلم تبلیغ نمودند، اصحاب او را شکنجه کرده و بعضی را شهید نمودند. نقشه های ترور پیامبر صلی الله علیه و سلم یکی بعد از دیگری به اجرا در آمد. مسلمانان مجبور شدند به حبشه هجرت کنند. سه سال در شعب ابوطالب در محاصره همه جانبه قریش قرار گرفتند. اما هیچ کدام از این ها نتوانستند اراده و ایمان پیامبر و اصحابش را متزلزل کند. مدیریت قوی، اخلاص و تقوا، برنامه ریزی و دقت، نظم و کار گروهی باعث شد دعوت اسلامی مسیر خود را ادامه دهد.

بعد از گذشت ده سال از بعثت، و بعد از پایان پذیرفتن روزگار سخت محاصره همه جانبه در شعب ابوطالب، سال اندوه از راه رسید. رسول گرامی صلی الله علیه و سلم دو حامی مهم خود یعنی، أم المؤمنین خدیجه کبری سلام الله علیها و عمویش ابوطالب را از دست داد. قریش در برخورد با دعوت اسلامی جسورتر گردید. کم کم رسول خدا (ص) از مکه به عنوان مرکز دعوت اسلامی مأیوس گشتند، در اینجا مرحله جدیدی آغاز گشت. برای اولین بار رسول خدا صلی الله علیه و سلم از مکه خارج شدند، به طائف رفتند تا شاید در آنجا پایگاهی جدید بیابند اما برخورد ناشایست فرزندان ثقیف یکی از سخت ترین روزهای زندگی پیامبر صلی الله علیه و سلم را رقم زد. چون به مکه باز آمد، در شبی به سفری کاملا تشریفاتی از سوی خداوند عظیم و قدیر، فرا خوانده شد. از مسجدالحرام به مسجدالأقصی و از آنجا به آسمان ها . . . تا سدرة المنتهی، گویی این سفر، پاداشی از سوی پروردگار بود، تا خداوند آیات و نشانه هایش را به بنده ی خود نشان دهد. هدیه ی این سفر نیز نماز بود که در معراج بر پیامبر واجب گشت.

باید پایگاه دیگری جستجو می شد، به توفیق خداوند در سال های یازده، دوازده و سیزده بعثت، زمینه آشنایی رسول خدا با اهل مدینه (یثرب آن روز) فراهم گشت. بیعت عقبه اول در سال دوازده اتفاق افتاد و در نتیجه آن، مصعب بن عمیر رضی الله عنه به عنوان اولین سفیر اسلام راهی یثرب شد. با توجه به تفاوت های اجتماعی، دینی و . . . یثرب با مکه، مردم یثرب دین جدید را پذیرفتند. و در موسم حج سال سیزده، بیش از هشتاد نفر در مکان عقبه، پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم را ملاقات کردند. در بینشان دو زن نیز حضور داشتند که نماینده ی زنان در آن حادثه ی مهم بودند. پیمان عقبه کبری در کمال نظم و برنامه ریزی صورت گرفت. در مدینه این پیمان انجام شد و زمینه هجرت فراهم گشت.

هجرت، از مهمترین حوادث سیرت است، که با مدیریت و دقت شگفت انگیزی انجام گرفته است . . . . . . . چه زیبا و پر عظمت بود نجوای اسوه توکل در گوش یار غارش، زمانی که سرنوشت رسالت و دعوت جدید در غار ثور به یک نگاه گره خورده بود، آنگاه که می فرمود: لاتحزن إن الله معنا . . . و چه غریب و عجیب می نمود، زمانی که الگوی امیدواری و ایمان به پیروزی، به سراقة، فرزند مالک که در سفر هجرت قصد جانش را داشت، وعده دستبندهای شاه ایران را می داد.

هجرت، نقطه عطفی در دوران رسالت محسوب می گردد. و تأثیر آن بر تجمیع مردم و تسریع در دعوت باعث گشت تا مسلمانان در عهد فاروق اعظم این حادثه را به عنوان مبداء تاریخ اسلام قرار دهند. در مدینه چون عناصر چهارگانه تشکیل دولت (مردم، سرزمین، حکومت و حاکمیت) فراهم گشت، رسول خدا قانون اساسی مدینه را مقرر نمود و براساس آن، حکومت اسلامی در مدینه شکل گرفت. رسول خدا صلی الله علیه و سلم اولین جامعه مدنی را پایه گذاری نمودند. مشرکین و یهود مدینه نیز قرار شد به عنوان شهروند، در کمال صلح و آرامش در کنار مسلمان ها زندگی کنند و مورد حمایت قرار گیرند. در کنار منزل ابو ایوب رضی الله عنه که رسول خدا صلی الله علیه و سلم در آنجا نزول اجلال فرموده بودند، مسجدی ساخته شد، تا مرکز عبادت، ارتباط با خدا، تصمیم گیری، تعلیم و ذکر گردد. در میان مهاجرین و انصار رابطه برادری ایجاد گردید، تا شرایط سخت اقتصادی در مدینه بعد از ورود مهاجرین سامان یابد. در مدینه، احکام عملی دین همچون زکات، حج، حجاب، جهاد و . . . مقرر می گشت. و این زمانی اتفاق افتاد که درون ها، انقیاد و آمادگی کامل برای پذیرفتن دستورات عملی پیدا کرده بودند. مکی یان دشمنی خود را بر علیه مسلمانان و حکومت نوپای مدینه، با برنامه ریزی ادامه دادند. در رمضان سال دوم هجری، جنگ بدر به تقدیر خداوندی رخ داد و باعث تقویت روحیه مؤمنین و تضعیف روحیه مشرکین گشت. یهودیان بنی قینقاع، پیروزی مسلمانان را در بدر بر نتابیدند، در بازار به زن مسلمانی توهین کرده و مسلمانی را شهید نمودند؛ و در نتیجه به أذرعات شام تبعید گشتند. در سال سوم هجرت، مشکلات متراکم گردید. فرجام جنگ احد به نفع مسلمانان نبود و خدا می داند در جنگ احد بعد از سستی، نزاع و نافرمانی بخشی از سربازان، چه بر سر مسلمان گذشت. ﴿ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ ﴾. بعد از این جنگ بود که قبائل اطراف مدینه نیز جرئت نموده و در دو نقشه ی مجزا، بیش از ۸۰ صحابه را که جملگی از حافظان و قاریان قرآن بودند، شهید نمودند. یهود بنی نظیر برنامه ترور پیامبر را در دستور کار خود قرار داد. اما عنایت الهی یار گردید و وعده خدا بر عصمت جان رسولش کارساز افتاد، این قبیله نیز که نتوانست ارزش کرامت و احترام متقابل را دریابد، از مدینه اخراج شد. دشمنان دریافتند که حضور آن ها در میادین متفرق برایشان جز شکست حاصلی ندارد. به همین دلیل، اهل مکه، یهودیان خیبر و قبائل اطراف مدینه یکی شدند و جنگ احزاب را در سال پنج هجری راه اندازی نمودند. مدینه توسط ده هزار نیرو محاصره گردید. تاکتیک حفر خندق به پیشنهاد سلمان فارسی رضی الله عنه که در جنگ های عرب بی سابقه بود، بسیار سودمند افتاد. یهود بنی قریظه در چنین شرایط سختی خیانت نمودند. به إذن خداوند، توسط امداد غیبی و ﴿ وَجُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا ﴾ در شبی سرد، تاریک و طوفانی، بساط لشکر کفر برچیده گردید. رسول رحمت، وجهی دیگر از شخصیت خود را که رسول شمشیر بود، در مورد قوم غدار بنی قریظه به اجرا گذاشت. و چون کار به اینجا رسید صفحه ای جدید از صفحات درخشان دعوت اسلامی رقم خورد و مرحله ای جدید آغاز گشت. مرحله ای که با این فرمایش نبوی مرزبندی گردید که: از این پس دیگر دشمنان به ما حمله نمی کنند، بلکه ما به آن ها حمله می کنیم.

در غزوه احزاب، احزاب شکست خوردند. شکست مستمر در جنگ های مختلف، تحلیل گران جبهه کفر را با این سؤال روبرو نمود: راز پیروزی محمد و یارانش چیست؟ جواب واضح بود، راز این همه توفیق، به ایمان و کیفیت بهترین جماعت زمینیان برمی گشت، به جایگاه رسول خدا صلی الله علیه و سلم در قلب یارانش و رابطه مؤمنانه و عاشقانه اصحاب با همدیگر؛ اینجا بود که دشمن بار دیگر به جنگ های تبلیغاتی به قصد تخریب شخصیت پیامبر صلی الله علیه و سلم و خانواده ی ایشان روی آوردند. قضیه إفک را به راه انداختند، اما نزول آیات سوره نور، نقشه آن ها را خنثی منود. آن ها سعی کردند رابطه بین اصحاب را دچار خدشه کنند؛ مثلا در غزوه بنی مصطلق شعار “یاللمهاجرین” و “یاللأنصار” سر داده شد، رسول خدا صلی الله علیه و سلم برآشفته گردید و با لحنی تند و عتاب آلود شاگردانش را آموزش داد که: هر کس به تعصب جاهلی فرا خواند از ما نیست. و فرمود: تعصب های این چنینی را رها کنید؛ که بدبو و متعفن است. و بدین ترتیب راه بر چنین آفت هایی بسته شد. رسول خدا صلی الله علیه و سلم قصد زیارت خانه ی خدا نمود و جریان صلح حدیبیه یا فتح مبین اتفاق افتاد. صلحی که زعامت و رهبری دینی قریش را تمام شده اعلام کرد و از طرفی زمینه را برای دعوت در فضایی آزادتر فراهم نمود. سال ششم هجری، رسول خدا صلی الله علیه و سلم کارش در دعوت بالا گرفت. پادشاهان ممالک مختلف را مخاطب قرار داد و آن ها را به اسلام دعوت نمود. تا بدین ترتیب رسما اعلام نماید که این دین، محدود به جزیرة العرب نیست بلکه جهانی است و آمده تا بماند و بشریت را نجات دهد.

سنگینی و حجم مسئولیت، فشردگی و فراوانی برنامه ها، تنوع و کثرت حوادث هیچگاه نتوانست، شخصیت رسول خدا صلی الله علیه و سلم را از توازن خارج کند. ارتباط خود را با خدا در نمازهای شب که بر او واجب بود، در رکوع و سجده هایی که “لاتسأل عن طولهن و حسنهن” حفظ می کرد. با مساکین می نشست و اگر دختر بچه ای دست او را می گرفت و برای رفع مشکلی از او کمک می خواست، او را همراهی می کرد، با کودکان شوخی و بازی می نمود و همیشه محیطی از شادابی و نشاط را در خانه فراهم می ساخت. او به مانند کسی که از فقر نمی ترسد، بی حساب می بخشید. . . . در هر حال، او عالی ترین جلوه گاه صفات خوب در میان فرزندان آدم بود.

در هفتمین سال هجرت، دژهای مستحکم خیبر که آخرین مأوا و پایگاه یهود به حساب می آمد، در هم شکسته شد. و این زمانی بود که رهبر بیدار و فرمانده هوشیار مسلمانان باخبر شد که بار دیگر یهودیان در حال توطئه و برنامه ریزی بر علیه حکومت نوپای مدینه هستند. جنگ نابرابر مؤته که نقش بازدارندگی حمله رومیان را داشت، و به دلیل قتل سفیر پیامبر صلی الله علیه و سلم اتفاق افتاده بود، آغازگر پروژه ناتمامی شد که بعدها توسط خلفای راشدین به اتمام رسید. پیامبر رحمت صلی الله علیه و سلم با شعار “الیوم یوم المرحمة” مکه را در رمضان سال هشتم فتح نمود، در حالی که از تواضع محاسن مبارک را بر مرکب خود نهاده بود. فردی که از نجواهای خانه ارقم شروع کرده بود، امروز، ده هزار سرباز در رکاب دارد و تکبیر سربازانش کوه های مکه را می لرزاند، اما غرور به او دست نداده است و در مقام قدرت، ظلم نمی کند. اهل مکه را می بخشد: “إذهبوا فأنتم الطلقاء” و چون عکرمه رضی الله عنه فرزند ابوجهل مسلمان می شود، اعلام می کند که از این به بعد، کسی از ابوجهل بد نگوید. عثمان بن طلحه رضی الله عنه، کلیددار کعبه را که یک بار در عهد مکی مانع از ورود او به کعبه شده بود صدا می زند و کلید کعبه را به او می دهد. انصار مدینه در فکرند، نکند رسول خدا صلی الله علیه و سلم به یاد دوستی قدیم و خاطرات دور، آن ها را رها کند و در مکه بماند؛ اما اسوه عهد و وفا، خیالشان را راحت نمود و فرمود: المحیا محیاکم و الممات مماتکم

تجربه آموزنده و ماندگار جنگ حنین نیز در سال هشتم رخ داد؛ فراوانی لشکر، مسلمانان را دچار عجب و غرور کرد، و از همین نقطه شکست آغاز گردید. اما به سرعت مرحله استدراک فرا رسید و پیروزی به اردوگاه ایمان بازگشت. جنگ تبوک، آخرین جنگ رسول خدا صلی الله علیه و سلم در سال نهم اتفاق افتاد، که در ذیل آن سوره توبه نازل گشت، تا با تبیین مواضع منافقین، به ذکر اصناف گروه های موجود در مدینه بپردازد و هر کسی را در جایگاه خویش بنشاند. کم کم کار رسالت به پایان خود نزدیک می گشت. معنویت، رهبری و مدیریت، اخلاق، حکمت و مشورت به ثمر نشست، و مرحله یدخلون فی دین الله افواجا فرا رسید. سال نهم، سال وفود (نمایندگان) لقب یافت. رسول خدا صلی الله علیه و سلم با رعایت بهترین مهارت های ارتباط جمعی، با بهترین لباس و بسیار آراسته به استقبال گروه های مختلف می رفت. اولین و آخرین حج رسول خدا صلی الله علیه و سلم در سال دهم انجام گرفت. موسم حج آن سال، کاملا منحصر به فرد بود. بیش از صد هزار نفر، ارکان و واجبات حج را از پیامبر خود یاد می گرفتند، ایشان فرمودند: مناسک حج را از من بگیرید، شاید سال بعد شما را در اینجا ملاقات نکنم. فضا را حس عجیبی فرا گرفته بود، خطبه حجة الوداع بوی خداحافظی می داد. حقوق و کرامت ذاتی انسان ها محور اصلی خطبه بود. . . . . بعد از بازگشت از مکه، در اواخر ماه صفر، سال یازده هجری بیماری، پیامبر صلی الله علیه و سلم را فرا گرفت. به شدت تب نمود، ولی با این وجود برای ادای نماز به مسجد می رفت، آخرین بار، از خانه ی خود نگاهی به صفوف نماز گزارانی انداخت که به امامت ابوبکر صدیق رضی الله عنه در حال اقامه نماز بودند، و تبسم فرمودند؛ تبسمی که . . . دلالت های عمیقی داشت.

ای در عظمت تو همین کافی که خدایت تو را به ندای “و انک لعلی خلق عظیم” وصف نمود، و این تعریف و تمجید آسمانی تو را دچار غرور نکرد . . . اینک زمان رحیل فرا رسیده است. لحظه دیدار نزدیک است. آری، بل الرفیق الأعلی بل الرفیق الأعلی. روز دوشنبه دوازده ربیع الاول سال یازده هجری رسول خدا صلی الله علیه و سلم در سن شصت و سه سالگی دنیای فانی را وداع نمود. بعثت رسول خدا صلی الله علیه و سلم به عنوان خاتم پیامبران، اعلان رشد و تعالی استعدادهای بشری در زمینه های دریافت، حفظ و رساندن آخرین پیام آسمانی بود. رشد عقلانی انسان به حدی رسید که بتواند در سایه رهنمودهای وحی به تدبیر امور زندگی خود بپردازد، اما خاتمیت دین به معنی واگذاری امور زندگی یا بخشی از آن، به عقل مجرد از وحی نیست، بلکه عقل و وحی دو منبع، برای اندیشیدن و بدست آوردن راه حل برای مشکلات زندگی است. . . . باری، رسول مؤید به وحی، بعد از گذشت بیست و سه سال، توانست با ایجاد “اسوه ی فردی، خانواده ی نمونه و تربیت جمعی از بهترین جماعت زمینیان” برای همه امت ها شاهد و الگویی همیشگی بسازد تا رهروان مسیر حق بتوانند در مسیر عبودیت و بندگی آگاهانه حرکت نمایند. رسول خدا در جهان مبارک خود با تاکید بر عبودیت خدا و نفی طواغیت، توانست دعوت خود را براساس بصیرت و آگاهی، حکمت در رفتار، مدیریت و نظم در امور بنا نهد. و توانست با رعایت خداوندگار هستی به بهترین وجه، پیام آور راستین آخرین پیام آسمانی و آخرین حلقه اتصال آسمان و زمین باشد. امروز ما به چنین پیامبری عشق می ورزیم و وظیفه ی خود می دانیم که او را بهتر بشناسیم و فرمایشات ایشان را در زندگی خود عملی سازیم. راه حل مشکلات امروز ما، فقط در بازگشت به قرآن و سنت رسول خدا نهفته است. ﴿ إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾

اللهم صل علی محمد و علی آل محمد، کما صلیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم إنک حمید مجید. اللهم بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم إنک حمید مجید.

........................................
نویسنده: شیخ سعدالدین صدیقی
بازديد:1181| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت