« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

دابة الارض | مقالات 10 فروردين 1390
به استناد قرآن و سنت دابة الارض در آخر الزمان ظهور مي کند و يکي از نشانه هاي بزرگ روز قيامت به حساب مي آيد.
الف - ادله قرآني
خداوند مي فرمايد:
{ وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنْ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لا يُوقِنُونَ } (نمل: 82).
«هنگامي که فرمان وقوع قيامت فرا مي رسد. جانداري را از زمين براي مردم بيرون مي آوريم که با ايشان سخن مي گويد براستي مردم به آيات ما ايمان نمي آوردند».
اين آيه بحث از خروج جاندار در هنگام فساد مردم، دوري از اوامر خداوند و تغيير دين حق توسط انسان مي کند و همچنين از تکلم اين جاندار با مردم در آن زمان سخن مي گويد».
علما درباره عبارت «وقع القول عليهم» گفته اند: به خاطر اغراق مردم در عصيان، فسق و طغيان، اعراض از آيات خدا، عدم تدبر در آنها و عدم اجراي حکم آنها، کوتاه نيامدن از معصيت تا آنجا که موعظه در آنها مؤثر واقع نمي شود و تذکر آنها را از گمراهي باز نمي دارد به خاطر همه اينها تحقق وعيد خدا بر آنان واجب مي گردد.
پس آيه مي فرمايد: هر گاه اين حالت در مردم استقرار يافت جانداري را از زمين بر ايشان خارج مي کنيم که با آنان سخن مي گويد. يعني در عين حال که حيوانات عاقل و ناطق نيستند اين جاندار هم عاقل و هم ناطق است تا مردم بدانند اين حيوان نشانه اي خاص از طرف خداوند است.
عبدالله بن مسعود -رضي الله عنه- مي گويد: «وقع القول» يعني مرگ علما، نماندن علم و برداشته شدن قرآن از ميان مردم».
سپس مي گويد: «قرآن را تلاوت کنيد قبل از اينکه برداشته شود». گفتند اگر اين مصاحف برداشته مي شوند پس قرآني که در حافظه مردم است چه مي شود. گفت: «شبي بر آن مي گذرد و حافظه آنها از آن صاف مي شود و حتي (لا اله الا الله) را نيز فراموش مي کنند و در ميان اشعار و اقوال جاهلي قرار مي گيرند در چنين روزي قول بر آنان واقع مي شود».
ب - دليل هايي از سنت
1- امام مسلم از ابوهريره نقل مي کند که پيامبر -صلى الله عليه وسلم- فرمود: «ثلاث إذا خرجن لا ينفع نفساً إيمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت في إيمانها خيراً طلوع الشمس من مغربها، والدجال، ودابة الأرض». «هنگام وقوع سه حادثه انساني که قبلاً ايمان نداشته يا از ايمان خود خيري کسب نکرده است اگر ايمان بياورد براي او سودي نخواهد داشت.
1- طلوع خورشيد از مغرب 2- ظهور دجال 3- خروج دابه الارض.
2- امام مسلم از عبدالله بن عمرو -رضي الله عنهما- روايت مي کند. او مي گويد از پيامبر -صلى الله عليه وسلم- حديثي به ياد دارم که هرگز آن را فراموش نمي کنم من از ايشان شنيدم فرمودند: «إن أول الآيات خروجاً طلوع الشمس من مغربها وخروج الدابة على الناس ضحى، وأيهما ما کانت قبل صاحبتها، فالأخرى على إثرها قريباً». «اولين نشانه هاي (بزرگ) قيامت که ظاهر مي شوند طلوع خورشيد از مغرب و خروج دابه الارض در هنگام چاشت بر مردم است و هر کدام قبلاً ظاهر شد بعدي بزودي به دنبال آن مي آيد».
3- حديث حذيفه بن اسيد در بيان نشانه هاي بزرگ قيامت گذشت که يکي از آنها خروج دابه يا در روايتي ديگر «دابه الارض» بود.
4- امام احمد از ابو امامه -رضي الله عنه- حديث مرفوعي را روايت مي کند که پيامبر -صلى الله عليه وسلم- فرمودند: «تخرج الدابة فتسم الناس على خراطيمهم ثم يغمرون فيکم حتى يشتري الرجل البعير، فيقول: ممن اشتريته؟ فيقول: من أحد المخطيين». «دابه الارض خارج مي شود و بر بيني مردم نشانه مي گذارد تا اينکه آنقدر تعدادشان زياد مي شود. که يک نفر شتري را مي خرد به او مي گويند اين شتر را از چه کسي خريده اي او در جواب مي گويد: از يکي از نشانه دارها (کساني که دابه الارض روي بيني آنها نشانه گذاشته است).
5- مسلم از ابوهريره -رضي الله عنه- روايت مي کند که پيامبر -صلى الله عليه وسلم- فرمودند: «بادروا بالأعمال ستاً.... (يکي از آن شش چيز) دابه الارض است».
6- امام احمد و ترمذي از ابوهريره -رضي الله عنه- روايت کرده اند که پيامبر -صلى الله عليه وسلم- فرمود: «تخرج الدابة ومعها عصا موسى عليه السلام وخاتم سليمان عليه السلام فتخطم الکافر - قال عفان (أحد رواة الحديث): اتف الکافر - بالخاتم، وتجلو وجه المؤمن بالعصا، حتى إن أهل الخوان ليجتمعون على خوانهم فيقول هذا: يا مؤمن! و يقول هذا: يا کافر». «دابه الارض خارج مي شود در حالي که عصاي موسي و خاتم سليمان را به همراه دارد و کافر را مهر مي زند - عفان (يکي از راويان حديث) مي گويد: روي بيني کافر - با مهر علامت مي گذارد و با عصا صورت مؤمن را جلا مي بخشد بگونه اي که افرادي که روي يک سفره جمع مي شوند يکي به فردي مي گويد اي مؤمن و به ديگري مي گويد اي کافر».
- - دابه الارض چه نوع حيواني است
در مورد تشخيص دابه الارض اختلاف آراء وجود دارد در زير برخي از اقوال علماء در اين باره ذکر مي شود.
1- قرطبي مي گويد: نخستين و صحيحترين قول اين است که بچه شترِ صالح است و الله اعلم».
در اين رابطه به حديثي که ابو داود طيالسي از حذيف بن اسيد غفاري روايت کرده است استناد مي کنند. حذيفه مي گويد: پيامبر -صلى الله عليه وسلم- بحث دابه الارض را مي کرد... (در ادامه حديث آمده است) «لم يرعهم إلا وهي ترغو بين الرکن والمقام».
«در حالي که مردم متوجه نيستند ناگهان در بين رکن کعبه و مقام (ابراهيم) (بيرون مي آيد) و از خود صدا در مي آورد. (ترغو يعني آن شتر صدا در مي آورد).
منظور از استشهاد به اين حديث لفظ «ترغو» است چون (رغاء) به صداي شتر گفته مي شود و اينگونه نقل مي کنند که بعد از اينکه شتر حضرت صالح را کشتند بچه آن از شکمش بيرون آمد و فرار کرد تا به سنگي رسيد و سنگ باز شد و شتر به داخل آن رفت و سپس سنگ بسته شد پس شتر در همانجا است تا وقتي که به اجازه خدا خارج شود. قرطبي سپس مي گويد: شاعر چه زيبا گفت:
واذکر خروج فصيل ناقة صالح ... يسم الوري بالکفر والايمان
بياد بيار زمان خارج شدن بچه شتر حضرت صالح را که مردم کافر و مؤمن را از هم جدا مي کند.
حديثي که قرطبي در ترجيح اين قول به آن استناد کرده است در سندش مردي متروک وجود دارد.
و همچنين در برخي روايات در کتب احاديث مانند «مستدرک» حاکم به جاي لفظ «ترغو» الفاظ «ترنو و تربو» آمده است.
2- دابه الارض همان جساسه مذکور در حديث تميم داري -رضي الله عنه- بيان شده در قصه دجال است.
اين قول به عبدلله بن عمرو بن العاص -رضي الله عنهما- نسبت داده شده است. و در حديث تميم چيزي دال بر اينکه «جساسه» دابه الارض است و در آخر الازمان خارج مي شود وجود ندارد. و تنها در آن آمده است که او (تميم) به حيواني پشمالو و پرمو رسيد و از او سوال کرد تو کي هستي؟ او گفت: من جساسه هستم.
او جساسه ناميده شده است چون درباره اخبار دجال تجسس مي کند و دليل ديگر اينکه در بحث دابه الارض که مردم را به سبب کفرشان به خدا، عذاب مي دهد و توبيخ مي نمايد. تصريح نشده است که جساسه ناقل اخبار دجال نيست. و الله اعلم.
3- دابه الارض همان ماري است که در زمان قديم وقتي که قريش خواستند کعبه را از نو بسازند بر ديوار کعبه مشرف بود و عقابي آمد و آن را برد.
قرطبي اين قول را به نقل از کتاب نقاش به عبدالله بن عباس نسبت مي دهد اما سندي براي آن نياورده است و همچنين شوکاني در تفسيرش آن را ذکر کرده است.
4- دابه الارض انساني سخن ران است که با مبتدعين و کافرين مناظره و مجادله مي کند تا به کارشان خاتمه بدهند و بوسيله بينه و حجت او برخي هلاک گردند و طالبان هدايت راه يابند. اين قول را قرطبي ذکر کرده و در ردّ آن مي گويد: اگر دابه انساني باشد که با مبتدعين مناظره کند آن حيوان، نشانه اي خارق العاده از نشانه هاي ده گانه قيامت به شمار نخواهد آمد.
بعلاوه عدول از تسميه چنين انسان مناظر، فاضل و عالم که ساکنين زمين بايد او را به اسم انسان يا عالم يا امام بنامند، ناميدن او به دابه خلاف عادت فصحا و تعظيم علماء است.
5- دابه اسم جنس براي هر جنبنده روي زمين است، و خاص جاندار عجيب و غريبي نيست و يا شايد منظور از آن جانداران تک سلولي باشد که جسم انسان را مريض مي کنند و يا او را مجروح و مقتول مي گردانند و در همين تجريح و آزار رساندن به او پند و اندرزي براي مردم است تا قلب هايشان را به تعقل وادارند و بسوي دين خدا بر گردند. چه بسا زبان حال بليغتر از زبان قال است و البته واضح است يکي از معاني تکليم تجريح است.
اين قول را ابوعبيه در تعليقش بر «النهايه / الفتن و الملاحم» ابن کثير بيان کرده است ولي اين رأي بنابر ادله اي که ذکر مي کنيم بعيد به نظر مي رسد:
1- مولکول هاي مذکور از قديم الايام هستند و امراض ناشي از آنها در جسم انسان، حيوانات اهلي، مزارع و درختان نيز از قديم بوده اند. ولي دابه اي که از نشانه هاي قيامت محسوب مي شود تاکنون بر زمين ظاهر نشده است.
ب) مولکول ها غالباً با چشم غير مسلح قابل رؤيت نيستند ولي در مورد دابه کسي تاکنون نگفته است غيرقابل رؤيت است. بلکه از توصيفات پيامبر -صلى الله عليه وسلم- چنان بر مي آيد که با چشم مجرد براي مردم قابل رؤيت باشد. مثلاً در حديثي آمده است که او عصاي موسي و خاتم سليمان را به همراه دارد.
ج ) اين حيوان (دابه الارض) روي چهره هاي مردم نشانه کفر يا ايمان مي گذارد. يعني صورت مؤمن را روشن مي کند و بيني کافر را مهر مي زند. در حالي که ميکربها چنين کاري نمي کنند.
د) ظاهراً آنچه او را به بيان اين نظريه واداشته است اقوال مختلفي است که درباره دابه گفته شده است اما واجب است در مقابل احاديث صحيح پيامبر -صلى الله عليه وسلم- سر تسليم فرود آوريم.
پس چه مانعي بر سر راه حمل لفظ بر معني متبادر آن وجود دارد در صورتي که حمل لفظ بر معني مجازي جائز نيست جز زماني که در حمل آن بر معني حقيقي معذور باشيم. تازه اين قول او مخالف اقوال مفسرين است. آنان گفته اند اين حيوان فوق العاده و مافوق عادت بشر است و مانند طلوع خورشيد از مغرب يکي از نشانه هاي خارق العاده روز قيامت است.
و در حديث آمده است زمان حدوث هر دوي آنها به هم نزديک است. پيامبر -صلى الله عليه وسلم- مي فرمايد: «أول الآيات خروجاً طلوع الشمس من مغربها وخروج الدابة على الناس ضحى وأيهما ما کانت قبل صاحبتها فالأخرى على إثرها قريباً». آنچه لازم است به آن ايمان داشته باشيم اين است که خداوند در آخر الزمان جانداري از زمين خارج مي کند که با مردم سخن مي گويد و همين سخنان او نشانه ايست دال بر اينکه آنها بر اثر تکذيب آيات خداوند مستحق وعيد او شده اند. پس وقتي دابه خارج شد مردم مي فهمند اين دابه خارق العاده و علامت نزديک شدن روز قيامت است. در حالي که آنان قبلاً ايمان به آيات خدا نداشتند و عالم پس از مرگ را تأييد نمي نمودند.
دليل اينکه اين جاندار سخن مي گويد و مردم را مورد خطاب قرار مي دهد بگونه اي که آنها کلامش را مي شنوند و مي فهمند. آمدن نام آن در سوره نمل است که بازگوکننده سخنان بين حشرات، پرندگان، جن و سليمان -عليه السلام- است. پس ذکر دابه الارض و گفتگويش با مردم متناسب با سياق سوره و جو عام آن است.
احمد شاکر مي گويد: «در اين آيه خداوند صراحتاً نام آن را دابه نهاده است و معني دابه در لغت عرب مشخص است و نياز به تاويل ندارد و همچنين احاديث صحيح فراواني در کتب معتبر حديث در مورد خروج دابة الارض در آخر الزمان بيان شده اند و همچنين آثار ديگري از غير پيامبر -صلى الله عليه وسلم- درباره اوصاف آن نقل شده اند. لذا ما بايد آنها را در نظر داشته باشيم. اما بعضي از هم عصران ما و منتسبين به اسلام که در ميان آنان آراء باطل و اقوال منکر رواج يافته است و نمي خواهند به عالم غيب ايمان بياورند و همچنين نمي خواهند از چهارچوب ماده گرايي معلمين و رهبران ملحدشان در اروپا که همه چيز را براي خود مباح کرده اند و خود را به هيچ اخلاق و ديني مقيد نمي دانند خارج شوند اينان نمي توانند ايمان بياورند به آنچه که ما به آن ايمان داريم و از طرف ديگر نمي توانند بطور صريح منکر شوند لذا کلمات غير صريح و مبهم بکار مي برند و مجادله مي کنند. سپس با تاويل مي خواهند الفاظ را از معني وضعي و صحيحشان در لغت عرب خارج کنند و آنها را رمزهايي قرار دهند براي افکار منحرفي که در درون دارند».
- - جاي خارج شدن دابة الارض
در مورد مکان بيرون آمدن دابه الارض چند راي وجود دارد.
1- دابه الارض از مکه مکرمه و بزرگترين مسجد روي زمين بيرون مي آيد طبراني در «الاوسط» حديثي از حذيفه بن اسيد نقل مي کند (او اين حديث را مرفوع مي داند) که پيامبر -صلى الله عليه وسلم- فرمود: «تخرج الدابة من أعظم المساجد فبيناهم إذ رنت الأرض، فبينا هم کذلک إذ تصدعت». «دابه الارض از بزرگترين مسجدها خارج مي شود. و ناگهان درحالت عادي در زمين به حرکت در مي آيد و همچنين، در حالت معمولي مردم ناگهان از بين مي رود».
ابن عينيه مي گويد: «دابه الارض زماني خارج مي شود که امام نماز جمع تقديم را تمام کرده است او بدين دليل جمع تقديم خواند تا به مردم خبر دهد که هنوز دابه الارض ظاهر نشده است.
2- دابه الارض سه بار خارج مي شود. بار اول در برخي از روستاها بيرون مي آيد و مخفي مي گردد بار دوم در برخي شهرها بيرون مي آيد و دوباره پنهان مي شود و بار سوم در مسجد الحرام ظاهر مي گردد.
در اين مورد غير از اقوال ذکر شده آراء ديگري وجود دارند که غالباً مي گويند خروج آن در حرم مکه است و الله اعلم.
- وقتي دابه الارض خارج مي شود مومن و کافر را نشانه گذاري مي کند صورت مؤمن را روشن و براق مي سازد تا علامت ايمان او باشد و بر بيني کافر مهر مي زند تا علامت کفر او باشد.
در قرآن آمده است:
{ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنْ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ } (نمل: 82).
در شرح تکلم دابه با مردم مفسرين چند قول دارند:
1- منظور اين است که آنها را مخاطب قرار مي دهد و با آنان سخن مي گويد و دليل اين رأي قراءت ابي بن کعب است که به جاي تکلمهم، تنبئهم قرائت کرده است.
2- يعني مردم را مجروح مي کند براساس قرائت (تَکْلمهم) که از ابن عباس روايت شده است. لغت الکَلْم يعني جرح لذا دابه الارض مردم را مجروح مي کند و بر آنها نشانه اي خاص قرار مي دهد.
حديث ابو امام شاهد بر اين قول است که در آن آمده است پيامبر مي فرمايد: دابه الارض خارج مي شود و بر بيني آنها علامت مي گذارد.
از ابن عباس روايت مي کنند گفته است هر دو کار را انجام مي دهد يعني هم با مردم سخن مي گويد و هم بر آنها علامت مي گذارد.
ابن کثير مي گويد: اين قول درست است و منافاتي ندارد و الله اعلم.
اما سخني که با مردم مي گويد اين است: ?أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ? «مردم به آيات ما ايمان ندارند».
اين تعبير بنا بر قرائتي است که (أن) را با همزه مفتوح مي خواند يعني دابه به آنها خبر مي دهد که مردم به آيات خداوند ايمان ندارند اين قرائت عامه اهل کوفه و برخي از اهل بصره است.
اما قرائت عامه اهل حجاز و بصره و شام (إن) را با همزة مکسوره قرائت کرده اند و جمله را مستأنفه قرار داده اند يعني معني آيه چنين مي شود با مردم سخناني مي گويد که برايشان خوشايند نيست يا بطلان ساير اديان (جز دين اسلام) را ابلاغ مي نمايد.
ابن جرير مي گويد: راي صواب اين است که معني هر دو قرائت به هم نزديک است و در شهرهاي ميان مسلمانان هر دو قرائت منتشر شده اند.
بازديد:4988| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت