« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

عبدالله بن جحش رضی الله عنه | صحابه و صحابیات رسول 18 اسفند 1394
عبدالله بن جحش رضی الله عنه

نام ونسب:

نام او عبدالله پسر جحش پسر رئاب یا ریاب میباشد و نسبش به اسد بن خذیمه اسدی منتهی میگردد، مادرش امیمه بنت عبدالمطلب بود؛ لذا او پسر عمه رسول خدا صلی الله علیه وسلم و از محبوب ترین یارانش می باشد.

گرویدن به اسلام :

حضرت عبدالله بن جحش رضی الله عنه از جمله پیشقدمان در اسلام بود که در اوائل و پیش از وارد شدن رسول خدا صلی الله علیه وسلم به خانه ارقم در مکه به دین اسلام مشرف شد و فضیلت دو هجرت را نصیب گردید، هجرت حبشه و هجرت مدینه.

نخستین هجرت:

او همراه دو برادر خود عبیدالله بن جحش و عبد بن جحش به حبشه هجرت نمود، عبدالله و عبد در اسلام ثابت ماندند؛ اما برادرشان عبیدالله در حبشه نصرانی شد و در نصرانیت خود مرد، به سبب نصرانی شدن او همسرش ام‌حبیبه بنت ابوسفیان از وی جدا شد که بعدها رسول خدا صلی الله علیه وسلم با وی ازدواج نمودند.

دومین هجرت:

بعد از استقرار پیامبر صلی الله علیه و سلم به مدینه منوره، عبدالله به سوی مدینه هجرت نمود و در آنجا همراه رسول معظم اسلام(صلی الله علیه وسلم) باقی ماند و اخلاق اسلامی و آداب نبوی را آموخته و در جنگ بدر حضور یافته و در غزوه احد به شهادت رسید که بیان خواهد شد.

فضیلت ایشان:

فضیلت و مکانت او به حدی رسیده بود که رسول خدا(صلی الله علیه وسلم) در غزوه بدر از وی و ابوبکر و عمر رضی الله عنهم در مورد اسیران مشورت گرفت و حضرت عبدالله رضی‌الله عنه نیز رای و نظر خود را داشت .

سریه عبدالله بن حجش:

روایت شده که او اولین کسی بود که رسول خدا(صلی الله علیه وسلم) وی را امیر لشکر مقرر نمود آن هم در سریه نخله که بنام سریه عبدالله بن جحش مسمی شده است. روزی رسول الله(صلی الله علیه و سلم) خطبه ایراد نمود و برای اصحاب گفت: یکی از شما را به سرکردگی سریه مؤظف میکنم که از شما بهتر نیست؛ اما در گرسنگی و تشنگی از شما شکیباتر میباشد، سپس از بین صحابه عبدالله بن جحش رضی الله عنه را بر گزید و برایش نامه داده و گفت: که به آن نامه نگاه نکند مگر بعد از دو روز از سفر خود و نیز به دست هیچ یک از رفیقان خود ندهد، عبدالله و یارانش برای تنفیذ امر رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) حرکت نمودند.

خواندن نامه رسول اکرم صلی الله علیه وسلم:

بعد از دو روز از عزیمت مدینه، نامه را باز نمود که در آن نوشته شده: وقتی به نامه ام نگاه کردی تا نخله که بین مکه و طائف واقع است برو و در کمین قریش باش و از اخبار قریش به ما خبر بده، عبدالله بن جحش رضی الله عنه بعد از مطالعه نامه گفت: شنیدم و پیروی میکنم، سپس همراهان خود را از امر نبی گرامی (صلی الله علیه و سلم) مطلع ساخت و برای شان گفت: رسول معظم اسلام مرا امر نموده تا به نخله بروم و در کمین قریش بمانم و از اخبار شان به مدینه خبر دهم و پیامبر مرا نهی کرده که شما را مجبور سازم؛ لذا هر کس از شما اراده شهادت را دارد و در این مسیر علاقه‌مند است همراهم بیاید و اگر راضی نیست بر گردد؛ اما من حتماً بنا به امر پیامبر (صلی الله علیه و سلم) رفتنی هستم. همه اجابت کرده و همراه او رفتند کس تخلف ننمود. در بین راه سعد بن ابی وقاص و عتبه بن غزوان شتر خود را گم کرده و به تعقیب او رفتند تا که به اسارت مشرکین در آمدند، عبدالله به راه خود ادامه داد تا به نخله رسید در آنجا ماند تا که قافله تجارتی از قریش از آنجا عبور میکرد و در بین قافله عمرو بن حضرمی و عثمان و نوفل بن عبدالله بن مغیره و حکم بن کیسان وجود داشتند، حضرت عبدالله با مسلمانان همراهش مشورت نمود، آنها گفتند: ما در آخرین روز از ماه رجب که ماه حرام است قرار داریم اگر به آنها بجنگیم، ماه حرام را بی حرمتی کرده ایم اگر در این شب رهای شان کنیم داخل حرم میشوند دیگر بآنها رسیده نمیتوانیم.

و اگر آنان را بکشیم در ماه حرام کشته ایم؛ لذا متردد شدند و از حمله به آنان بخاطر احترام ماه حرام حذر کردند؛ اما دیری نگذشت که به پیکار علیه آن قافله تصمیم گرفتند و واقد بن عبدالله تمیمی تیری را به سوی عمرو بن حضرمی زد و او را بقتل رسانید و عثمان بن عبدالله و حکم بن کیسان را به اسارت گرفته و نوفل بن عبدالله گریخت و حضرت عبدالله بن حجش و همراهانش با قافله و دو اسیر به مدینه برگشتند.

رسول گرامی (صلی الله علیه و سلم) ازین کار شان انتقاد نموده و آنان را نکوهش کرده و گفت: شما را امر نکردم که در ماه حرام بجنگید و از تصرف به قافله و آن دو اسیر ابا ورزید تا که حکم خداوندی در باره عبدالله و همراهانش نازل گردید. ازین ماجرا همه مردم با خبر شدند و گمان میکردند که عبدالله و همراهانش هلاک شده اند و مسلمانان آنان را سرزنش می نمودند، و مشرکین فرصت مناسبی برای شک اندازی و شعله ور ساختن آتش فتنه در بین مسلمانان یافتند، و اتهام وارد کردند که مسلمین ماه حرام را حرمت قایل نیستند و آنها دزدان و رهزنانی اند و گفتند: محمد و یارانش ماه حرام را حلال نموده و در آن خون را ریخته، اموال را گرفته و مردان را اسیر کرده اند. و مسلمانان مکه میگفتند که این قضیه در ماه شعبان رخ داده است. و یهود نیز به شعله ورساختن آتش آشوب و ایجاد شک و تردید در قلوب مسلمانان دست یازیدند و گفتند: واقد بن عبدالله عمرو بن حضرمی را کشت.

نزول آیه قرآنی به تایید عبدالله و سریه اش:

آنگاه که سخنان زیاد شد و شایعه ها گسترش یافت از آسمان وحی نازل گردید تا آن بیهوده گوئی ها را مانع شده و گوینده ها را به سکوت وادارد، خداوند فرمود: ( یسئلونک عن الشهرالحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر وصد عن سبیل الله وکفرٌٌ به والمسجد الحرام واخراج اهله منه اکبر عندالله والفتنه اکبرمن القتل) ([۱])« ای پیامبر در مورد ماه حرام از تو سؤال میکنند که حکم جنگ چگونه است؟ بگو جنگ در آن گناه بزرگی است، اما گناه باز داشتن از راه خدا وکفر بخدا و باز داشتن از مسجد حرام و بیرون راندن اهل آن در نزد خدا بزرگتر است و گناه شرک از گناه قتل و جنگ بزرگتر میباشد.»

بعد از نزول این آیه کریمه مسلمانان به گشایشی دست یافتند و اندوه از دل های شان زایل گردید و رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) آن قافله و دو اسیر را بتصرف خود درآورد، سپس قریش عثمان ورحکم را خواستار شده و پیشنهاد فدیه در مقابل آن دو مسلمان نمودند، رسول گرامی (صلی الله علیه وسلم) فرمود: ما این سخن شما را قبول نمیکنیم تا که آن دو یار ما بما برسند؛ چرا که ما از شما هراس داریم و اگر آن دو یار ما را بکشید ما هم این دو یار شما را میکشیم مشرکین نظر پیغمبر (صلی الله علیه وسلم) را قبول و شرطش را پذیرا شده و اسیران را مبادله نمودند.

سرنوشت آن دو اسیر:

حکم بن کیسان بعد از رهایی مسلمان شده و اسلام خود را نیکو ساخت و در غزوه بئر معونه شهید شد و اما عثمان بن عبدالله به مکه برگشت و در آنجا کافر مرد.

اما عبدالله بن جحش و یارانش این آیه را می خواندند و می شنیدند تا که غم شان زایل شده و آن ترس شان زدوده شد و آرزوی پاداش را نموده و منتظر ثواب بودند و گفتند: ای رسول خدا ما آرزو داریم که این کار ما به حیث غزوه محسوب شود و بما اجر مجاهدین اعطا گردد، خداوند این آیه را در شأن آنها نازل نمود: ( إن الذین آمنوا والذین هاجروا وجاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمه الله والله غفوررحیم) آنانیکه ایمان آورده و هجرت نموده و در راه خدا جهاد کرده اند، آنان به رحمت خدا امیدوارند و خداوند آمرزگار و مهربان است.

با نزول این آیه آنها خرسند شده و دلهای شان آرام گرفت و خداوند فضل خود را شامل حال آنان نموده و در سایه رحمتش جای داد این فضل خداوندی است هر کس را که بخواهد میدهد.

این نخستین سریه بود که مسلمانان در آن غنیمت گرفته و عمرو بن حضرمی اولین کسی است که مسلمانان او را کشتند و عثمان بن عبدالله و حکم بن کیسان اولین کسانی اند که در اسارت مسلمین در آمدند.

پاسخ عبدالله به مشرکین:

وقت عبدالله از گفته های قریش آگاه شد که میگویند محمد و یارانش ماه حرام را حلال نموده و در آن خون ریخته و اموال را گرفته و مردان را به اسارت برده اند.

عبدالله در رد آنان چنین گفت: شما قتل در ماه حرام را بزرگ میدانید در حالیکه گناه بازداشتن شما مردم را از پیروی پیامبر و تشویق به کفر به آن و بیرون راندن شما اهل مسجد حرام را از آن بزرگتر و گناه بیشتری است، شما این قتل را به ما عیب میدانید در حالیکه بغاوت و حسادت شما ازین خطرناکتر است.

موافقت قرآن با دیدگاه او:

در کتاب استیعاب آمده که عبدالله بن جحش اولین کسی بود که خمس مال غنیمت را پیش از آنکه خداوند فرض نماید مقرر داشت و پس از آن خداوند آیه خمس را نازل نمود که قبل از آن مرباع یعنی ربع غنیمت بود.

واقدی گفت: در جاهلیت مسئله مرباع مقرر بود و همین که عبدالله از سریه‌اش بازگشت اموال را خمس کرد و دیگر اموال را تقسیم نمود لذا او نخستین کسی است که در اسلام خمس را عملی ساخت و به تائید این عمل او این قول خداوند نازل شد: ( واعلموا انما غنمتم فان لله خمسه و للرسول ولذی القربی والیتمامی والمساکین وابن السبیل ([۲]) ) بدانید که آنچه غنیمت گرفته اید خمس آن از الله و رسول خدا و اقارب پیامبر و یتیمان و مساکین و مسافرین میباشد.

فضیلت و مکانت عبدالله به حدی رسیده بود که خداوند در سوره بقره آیه را در شأن او نازل فرمود تا او و یارانش خرسند شدند و همچنان در سوره احزاب خداوند نظر او را در مورد ازدواج خواهرش زینب همراه زید بن حارث رضی الله عنهم ذکر نموده است.

موقف او پیرامون ازدواج خواهرش همراه زید بن حارثه:

آنگاه که رسول خدا(صلی الله علیه وسلم) زینب را برای برده آزاد شده اش خواستگاری نموده، زینب و عبدالله امتناع ورزیده و موافقت نکردند ؛ چرا که زید در گذشته برده بود، اما زینب زنی آزاد و دارای وجاهت و شرافت در بین قریش بود خداوند آیه ذیل را نازل کرد: (وما کان لمؤمن ولا مؤمنه اذا قضی الله ورسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم ومن یعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبینا)([۳]) برای مرد و زن مؤمن شایسته نیست وقتی خدا و رسولش حکم نمود از خود اختیاری داشته باشد و کسی که نافرمانی خدا و رسولش (صلی الله علیه وسلم) را نماید در حقیقت به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.

وقتی عبدالله این آیه را شنید اندوهگین شده و شتابان به سوی رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) آمده در حالیکه مطیع امر خدا رسولش بود می گفت: ای رسول خدا هر چه میخواهی مرا امر کن به خدا سوگند دیگر نافرمانی خدا ورسولش (صلی الله علیه وسلم) را نمی کنم و ازغضب خدا و رسولش به خدا پناه میبرم و سپس خواهر خود زینب را به نکاح زید درآورد.

شهادت ایشان:

حضرت عبدالله بن جحش رضی الله عنه در غزوه احد شرکت نمود که در آن روز موقف شگفت انگیزی داشت طوری که به آزمون خوبی دچار گردید و به شدت رزمید تا که شمشیرش شکست، رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) برایش عرجون (چوبی) داد که آن چوب در دست او شمشیر برانی گردید؛ لذا بنام عرجون مسمی شد.

در میدان نبرد حمله و جولان میکرد و با جمع عظیمی از مشرکین میجنگید که بنا به معجزه پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و کرامت و بزرگداشت او چوب به شمشیر برنده تبدیل گردید، روایت شده که او برای سعد بن ابی وقاص رضی الله عنه یکروز پیش از جنگ احد گفته بود: بیا با هم در پیشگاه خداوند دعا کنیم! هر دو به یک گوشه رفته دعا نموده و از خداوند خواستار شهادت شدند.

حضرت سعد رضی الله عنه گفت: پروردگارا ! وقتی فردا با دشمن ملاقی شدم به طرف من مرد قوی و غضبناکی بیاید که در راه تو با او بجنگم و سپس مرا علیه او پیروز گردان تا او را بکشم و سلاح و لباس او را بگیرم عبدالله آمین میگفت. بعد از آن عبدالله بلند شد دعا میکرد و سعد آمین میگفت : عبدالله گفت الها! مرد قوی و غضبناکی را نصیب من گردان که در راه تو بجنگم و او با من بجنگد و مرا گرفتار کرده و گوش و بینی مرا قطع نماید، وقتی ترا ملاقات کنم بگوئی: ای عبدالله برای چه گوش وبینی ات قطع شده؟ بگویم: در راه تو و رسولت، پس گفته شود راست گفتی. همینکه پیکار آغاز گردید وعبدالله نیز شرکت کرد و به آزمون دلپذیری دچار شد که بمقام رفیع شهادت نایل گردید.

سعد رضی الله عنه میگوید: در اخیر روز احد او را دیدم که گوش و بینی اش به تاری بسته آویزان اند؛ لذا به گوش و بینی بریده مسمی گردید، درحقیقت صادقانه دعا نمود و خداوند اجابتش کرد بخدا قسم این عزت بزرگی است.

خداوند در حدیث قدسی میفرماید: کسیکه به سویم یک بلست نزدیک شود من به او یک متر نزدیک میشوم وکسیکه به سویم بحالت عادی بیاید من به سویش شتابان میروم،

خداوند از او و همه شهداء احد و مسلمین تا روز رستاخیز، خوشنود باد.

......................................
نویسنده: عبدالقادر ابراهیم
ترجمه: عبدالخالق احسان
.....................................
([۱]) سوره بقره آیه ۲۱۷
([۲]) سوره انفال آیه ۴۱٫
([۳]) سوره احزاب آیه ۳۶
بازديد:1287| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت