« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

اهميت صلح امام حسن با معاویه رضی الله عنهما | مقالات 19 آذر 1394
اهميت صلح امام حسن با معاویه رضی الله عنهما

پس از شهادت امير مؤمنان علي - رضي الله عنه - ، به صورت عمومي با حسن - رضي الله عنه - بيعت شد و فرمانداران و فرماندهان دوران خلافت علي - رضي الله عنه - و همچنين تمامي مردماني كه پيش از اين با اميرالمؤمنين علي - رضي الله عنه - بيعت كرده بودند، با حسن - رضي الله عنه - نيز بيعت نمودند و بدين ترتيب حسن بن علي - رضي الله عنه – خليفه ي مسلمانان گشت و زمام امور را به دست گرفت.

وي، کارگزاران و فرمانداران خويش را به نواحي مختلف فرستاد و به تقسيم عطايا پرداخت و براي راضي كردن مجاهداني كه در جنگها شركت داشته اند، بر سهم آنان افزود و توانست رضايت آنان را جلب كند.

حسن بن علي - رضي الله عنه - به مرحله اي رسيده بود كه توان رويارويي با معاويه - رضي الله عنه - را به دست آورده بود؛ زيرا شخصيت يگانه و استوار او به لحاظ سياسي، نظامي، اخلاقي و ديني از يكسو، و وجود شخصيتهايي چون قيس بن سعد بن عباده، حاكم بن عدي طائي و چندي ديگر از فرماندهاني كه توانايي نظامي و تاكتيكي زيادي داشتند، از سوي ديگر، موقعيت بسيار خوبي براي وي فراهم آورده بود.

با اين حال حسن - رضي الله عنه - ترجيح داد به منظور جلوگيري از خونريزي و کشته شدن مسلمانان، به صلح و سازش روي بياورد و بدين سان وحدت و يكپارچگي امت اسلامي را حفظ نمايد. او، هيچ علاقه اي به دنيا و جاه و مقام دنيوي نداشت.

حسن بن علي - رضي الله عنه - تلاش براي وحدت امت اسلامي را سرلوحه ي كار خويش قرار داد. آن هم درحالي كه نيروي نظامي قدرتمندي داشت و همچنان زمام امور، در دست او و يارانش بود. امام بخاري روايتي نقل نموده كه بر اقتدار نظامي حسن - رضي الله عنه - دلالت ميکند.

عمرو بن عاص - رضي الله عنه - ميگويد: "گردانها و لشكريان (حسن - رضي الله عنه - ) را به گونه اي يافتم كه تا بر رقباي خويش پيروز نشوند، دستبردار نيستند".

حسن بن علي - رضي الله عنه - ميفرمود: "مهتران عرب تحت فرمان و در اختيارم بودند و اگر به آنها دستور جنگ ميدادم، در کنار من ميجنگيدند و اگر صلح ميكردم،آنها نيز صلح مينمودند".

اگر حسن - رضي الله عنه - از نيروي نظامي مقتدري برخوردار نبود، ديگر ضرورتي نداشت كه معاويه - رضي الله عنه - با او به گفتگو بپردازد و به شروط و ضوابطي كه توسط وي مقرر شده بود، تن دهد؛ زيرا اگر معاويه - رضي الله عنه - ميدانست كه حسن - رضي الله عنه - به لحاظ نظامي (و سياسي) ضعيف است و قدرت چنداني ندارد، بدون هيچ دغدغه اي وارد كوفه ميشد و زحمت مذاکره با حسن - رضي الله عنه - را متحمل نمي گشت و به شروط وي تن نمي داد و به راحتي بر حسن - رضي الله عنه - ظفر مي يافت.

ابن تيميه رحمه الله ميگويد: حسن - رضي الله عنه - قدرت داشت به همراهي يارانش هرچند كمتر از ياران و لشكريان معاويه - رضي الله عنه - بودند، بر وي پيروز شود؛ همچنانكه در بسياري از موارد تعدادي اندك، بر لشكري بسيار بزرگ ظفر يافته اند، اما حسن بن علي - رضي الله عنه - اخلاقي سترگ داشت و با آشوب و تفرقه، به شدت مخالف بود و به وحدت و يکپارچگي امت اسلامي، اهميت زيادي ميداد. بدين ترتيب خداوند - عز وجل - به وسيله ي حسن بن علي - رضي الله عنه - شكافهاي ميان امت اسلامي را برداشت و مسلمانان را متحد و يکپارچه ساخت.

حسن - رضي الله عنه - شخص هميشه بيدار و آگاهي بود كه به اصلاح امت و ايجاد وحدت و يکپارچگي مي انديشيد و براي رسيدن به اين هدف، در برابر موانع و تنگناها ايستادگي ميكرد و گاهي نيز براي مصلحت امت، در برابر ناملايمات، برخلاف ميل قلبي، سر تسليم فرود ميآورد.

در صلحي كه ميان معاويه - رضي الله عنه - و حسن - رضي الله عنه - صورت گرفت، شروط و تعهداتي مقرر گرديد و اين صلح، به نتايجي انجاميد كه در عصرهاي مختلف و درگذر زمان، همواره افتخاري براي امام حسن - رضي الله عنه - به حساب آمده و خواهد آمد.

دكتر خالد الغيث ميگويد: صلح حسن مجتبي - رضي الله عنه - با معاويه - رضي الله عنه - كه موجب جلوگيري ازخونريزي و هدر رفتن خون مسلمانان شد، در واقع از اهميتي چون جمع آوري قرآن توسط عثمان بن عفان - رضي الله عنه - و جهاد عليه مرتدان، توسط ابوبكر صديق - رضي الله عنه - برخوردار بود.

و ميتوان اين صلح را يکي از معجزات نبي اكرم - صلى الله عليه وسلم - برشمرد. دليل اين ادعا، روايتي است كه امام بخاري نقل كرده است؛

ابوبكره - رضي الله عنه - ميگويد: از رسولخدا - صلى الله عليه وسلم - شنيدم كه بر فراز منبر ميفرمود: (ابني هذا سيد و لعل الله أن يصلح به بين فئتين من المسلمين) يعني: "اين فرزندم، سيد و آقاست؛ چهبسا خداوند، او را واسطهي صلح و سازش دو گروه بزرگ مسلمان بگرداند".

ابوبكره - رضي الله عنه - ميگويد: در آن هنگام، حسن - رضي الله عنه - كنار رسول اكرم - صلى الله عليه وسلم - بود و آن حضرت - صلى الله عليه وسلم - ضمن بيان اين فرموده، گاهي به حسن نگاه ميكرد و گاهي به مردم.

صلح حسن - رضي الله عنه - با معاويه - رضي الله عنه - ، در تاريخ اسلام از اهميت شاياني برخوردار است؛ بدين دليل که:

1ـ اين صلح، يكي از نشانه هاي حقانيت رسالت محمد مصطفي - صلى الله عليه وسلم - بود.

2ـ اين صلح، موجب جلوگيري از قتال و خونريزي ميان مسلمانان شد و در نهايت، به وحدت و يكپارچگي آنان انجاميد.

3ـ امام حسن - رضي الله عنه - نخستين خليفه اي بود كه هرچند در اوج قدرت قرار داشت و هيچ فشاري سياسي و نظامي، او را تهديد نميكرد، اما از پست و منصب خلافت روي گرداند تا با اين كار، ميان امت اسلامي، صلح و آرامش برقرار كند.

4ـ حسن - رضي الله عنه - آخرين خليفه از خلفاي راشدين پس از رسول گرامي اسلام - صلى الله عليه وسلم - بود و به همين خاطر كتب عقايد، حديث، تاريخ، ادبيات و غيره مملو از رواياتي است كه به صلح حسن بن علي - رضي الله عنه - با معاويه - رضي الله عنه - پرداخته است.

مهمترين مراحل صلح:

مرحله ي اول: فرموده ي رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - مبني بر اينكه خداي متعال، حسن - رضي الله عنه - را واسطه ي صلح و سازش دو گروه بزرگ از مسلمانان قرار ميدهد.

اين سخن رسول اکرم - صلى الله عليه وسلم - به خودي خود، انگيزه اي براي حسن - رضي الله عنه - ايجاد كرد كه با اطمينان خاطر، اقدام به صلح كند و در انجام اين كار مصمم باشد.

اين گفته ي رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - ، يك خبر يا سخن معمولي نبود كه حسن - رضي الله عنه - و ديگر مسلمانان، آن را فقط بشنوند و ديگر هيچ مسئوليتي نداشته باشند؛ بلكه اين سخن، تمام ديدگاهها، افعال و روش زندگي حسن - رضي الله عنه - را تحت تأثير قرار داد و با گوشت و خون وي عجين گشت و وي، چاره اي جز اين نداشت كه فرموده ي جد بزرگوارش، رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - را سرلوحه ي تمام افعال و انديشه هاي خويش قرار دهد.

حسن بن علي - رضي الله عنه - اين سخن را وصيت و سفارشي از جانب رسول گرامي اسلام تلقي ميكرد و چون اين رهنمود نبوي را بر زبان ميآورد، چشمانش برق ميزد و آثار سرور و شادي در چهره اش نمودار ميگشت.

اين وصيت و سفارش نبوي، حسن - رضي الله عنه - را بکلي تحت تأثير قرار داد و آرماني براي وي گرديد؛ از اينرو بدان تمسك جست و آنرا هدف زندگي خويش قرار داد.

مرحله ي دوم:

حسن - رضي الله عنه - براي بيعت با اهل عراق، شرطي تعيين نمود كه طبق آن مقرر گرديد، با هر کس كه او صلح كند، آنان نيز صلح نمايند و با كساني كه او بجنگد، آنها بجنگند.

ميمون بن مهران ميگويد: حسن بن علي بن ابيطالب - رضي الله عنه - پس از پدرش، دو بار با اهل عراق بيعت كرد. يکي، بيعت امارت؛ و ديگري پيمان بر سرِ اينكه آنها، هر آنچه را که حسن - رضي الله عنه - انجام دهد يا بپذيرد، قبول نمايند و خودسرانه کاري نکنند.

خالد بن مصرب ميگويد: شنيدم كه حسن بن علي - رضي الله عنه - گفت: "به خدا سوگند كه تنها با شرايطي که خودم دارم، از شما بيعت ميگيرم". گفتند: چه شرايطي داري؟ فرمود: "بدين شرط با شما بيعت ميكنم كه با هر کس صلح كنم، شما نيز صلح كنيد و با آنكه بجنگم، شما نيز با وي بجنگيد".

مرحله ي سوم: تلاش براي ترور حسن - رضي الله عنه - :

ابن سعد در كتابش "الطبقات" روايت ميكند كه: پس از شهادت علي - رضي الله عنه - ، فرزندش حسن - رضي الله عنه - بر مسند خلافت نشست و در همان ابتداي خلافتش در حالي كه در نماز ايستاده بود، شخصي، بر وي حمله ور شد و با خنجري كه در دست داشت، او را زخمي نمود.

راوي ميگويد: عده اي گفته اند: وقتي فرد مزبور حمله برد، خنجر به رانِ حسن - رضي الله عنه - برخورد كرد و به همين خاطر حسن بن علي - رضي الله عنه - ماهها در بستر بيماري به سر برد و سرانجام زخمش بهبود يافت.

پس از مدتي، حسن بن علي - رضي الله عنه - بر بالاي منبر رفت و فرمود: "از خدا بترسيد؛ ما، رهبران و ميهمانان شماييم. ما، همان اهل بيت رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - هستيم كه خداوند درباره ي آنان فرموده است:
{إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا} (احزاب:33)
"خداوند قطعاً ميخواهد پليدي را از شما اهل بيت (پيغمبر) دور كند و شما را كاملاً پاك سازد".

حسن - رضي الله عنه - به گلايه ها و شكوه هاي خويش از اهل عراق ادامه داد تا اينكه تمامي کساني که در مسجد، حضور داشتند، گريستند و صداي گريه، فضاي مسجد را در بر گرفت.

مرحله ي چهارم:

حسن - رضي الله عنه - با لشكري از اهل عراق، از كوفه عازم مدائن شد و قيس بن سعد بن عباده - رضي الله عنه - را به فرماندهي پيشاهنگان لشکرش گماشت.

ابن كثير رحمه الله نيز به اين نكته اشاره نموده و گفته است: "حسن - رضي الله عنه - شخصاً انگيزه و قصد جنگيدن با هيچكس را نداشت، اما مردم (عراق) او را قانع كردند كه به اين كار دست يازد. در آن هنگام آنچنان جمعيتي گرد هم آمدند كه تا آن زمان، هيچكس نظير آن را نديده بود.

سرانجام حسن - رضي الله عنه - لشكري ترتيب داد و قيس بن سعد بن عباده - رضي الله عنه - را به فرماندهي سپاه دوازده هزار نفري خويش گماشت و خودش با ساير سپاهيان، به دنبال قيس - رضي الله عنه - ، عزم سرزمين شام نمود. و چون به مدائن رسيدند، آنجا اتراق نمودز

حسن - رضي الله عنه - از همان ابتدا هيچ تمايلي به جنگ با معاويه - رضي الله عنه - نداشت و در انديشه ي صلح با معاويه - رضي الله عنه - و واگذاري قدرت به او بود. و اين تصميم حسن - رضي الله عنه - ، دليل فراست و دورانديشي اوست؛ زيرا تجربه ثابت كرده بود كه اهل عراق، مردماني غير قابل اعتمادند و هر لحظه ممكن است پيمانشكني كنند.

حسن - رضي الله عنه - با پيشنهاد اهل عراق مبني بر جنگ با معاويه - رضي الله عنه - موافقت كرد تا در مسير راهپيمايي به سوي شام، به آنها ثابت كند كه پيشنهاد خودش، يعني صلح، بهتر و درستتر است.

حسن - رضي الله عنه - علاوه بر اين ميخواست بيثباتي و بيوفايي آنان را به خودشان ثابت نمايد. دكتر خالد الغيث معتقد است خروج حسن بن علي - رضي الله عنه - از كوفه به سوي مدائن در ماه صفر سال 41 هجري قمري بوده است.

مرحله ي پنجم:

وقتي خبر حرکت حسن بن علي - رضي الله عنه - با سپاهش از كوفه به سوي مدائن، به معاويه - رضي الله عنه - رسيد، معاويه - رضي الله عنه - هم واکنش نشان داد و از شام رهسپار سرزمين عراق گرديد.
هنگامي كه حسن - رضي الله عنه - با لشكريانش در مدائن اتراق نمود، فردي، بانگ برداشت كه قيس بن سعد - رضي الله عنه - كشته شد. آنجا بود که سپاهيان، در هم آميختند و هرج و مرج زيادي در لشکر افتاد و بدين سان هويت واقعي اهل عراق كه به بي ثباتي و بي وفايي شهره بودند، برملا گشت. چنانچه به خيمه ي حسن - رضي الله عنه - يورش بردند و آن را غارت کردند؛ حتي بر سرِ زيرانداز امام حسن - رضي الله عنه - با هم به نزاع پرداختند و آن بزرگوار را زخمي نمودند. بدين ترتيب حادثه اي شگفت انگيز رخ داد كه شاهد خوبي براي بيان هويت واقعي افراد مذكور بود.

حسن - رضي الله عنه - با مشاهده ي عملكرد اهل عراق، ديگر هيچ شك و ترديدي به بي وفايي آنان نداشت و كاملاً مطمئن شد كه او را در جنگ، تنها خواهند گذاشت.

آري! اين، يكي از عواملي بود كه باعث شد حسن - رضي الله عنه - از همان ابتدا به صلح بينديشد و براي اين كار مقدمه چيني نمايد.

مرحله ي ششم: گفتگوي نمايندگان حسن بن علي و معاويه - رضي الله عنهم:

امام بخاري در صحيح خود لحظه ي تاريخي و خطرناكي را كه اهل شام و اهل عراق روياروي هم قرار گرفتند، ثبت نموده است. در آن هنگام، هر لحظه امكان درگيري دو گروه بزرگ از مسلمانان با يکديگر وجود داشت.

روايت بخاري در انعكاس اين واقعه به شرح ذيل است:

حسن بصري ميگويد: به خدا سوگند حسن بن علي - رضي الله عنه - با گردانها و لشكرياني كه همچون كوه استوار و دلير بودند، در مقابل معاويه - رضي الله عنه - جبهه گرفت. عمرو بن عاص - رضي الله عنه - با ديدن لشكريان حسن - رضي الله عنه - خطاب به معاويه - رضي الله عنه - گفت: اين، سپاه سپاهي است كه تا طرف مقابلش را از پاي در نياورد، عقبنشيني نخواهد كرد. معاويه - رضي الله عنه - گفت: اي عمرو! اگر اينها و اينها و اينها كشته شوند، تكليف من در قبال مردم و زنان و فرزندان و ضعفاي آنان چه خواهد بود؟ سپس معاويه - رضي الله عنه - دو نفر قريشي از طايفه ي بني عبد شمس به نامهاي عبدالرحمن بن سمره و عبدالله بن عامر بن كريز را نزد حسن بن علي - رضي الله عنه - فرستاد تا با وي سخن گويند و از وي درخواست صلح نمايند. در ضمن معاويه - رضي الله عنه - به آندو دستور داد كه اموالي را به حسن - رضي الله عنه - پيشنهاد كنند و هر چه خواست به او بدهند. حسن - رضي الله عنه - خطاب به نمايندگان معاويه - رضي الله عنه - فرمود: ما فرزندان عبدالمطلب پيش از اين نيز چنين مالهايي را تجربه كردهايم. و اينك اين امت، در معرض قتل و خونريزي قرار گرفته است. آندو گفتند: معاويه از تو درخواست صلح كرده و در قبال آن، چنين و چنان خواهد كرد.

حسن - رضي الله عنه - گفت: چه كسي ضمانت خواهد كرد كه معاويه - رضي الله عنه - به پيمانش وفا کند؟ گفتند: ما، ضمانت ميكنيم. و سرانجام حسن بن علي - رضي الله عنه - صلح را پذيرفت و از جنگ خودداري كرد.

علامه ابن حجر عسقلاني ميگويد: از روايت مذكور اينگونه نتيجه گيري ميشود كه:

1ـ وقوع صلح ميان حسن - رضي الله عنه - و معاويه - رضي الله عنه - دليلي بر حقانيت نبوت محمد مصطفي - صلى الله عليه وسلم - ميباشد.

2ـ روايت مذكور بيانگر مناقب و مقام والاي حسن بن علي - رضي الله عنه - است. زيرا آن بزرگوار، خلافت را تنها براي صيانت از جان مسلمانان رها كرد و اين كارش، برآمده از ضعف و كمبود نيرو نبود؛ بلكه حسن - رضي الله عنه - زماني با معاويه - رضي الله عنه - صلح نمود كه در اوج عزت و اقتدار قرار داشت. از اينرو صرفاً به رضاي خداي متعال و به قصد رسيدن به نعمتهاي جاويدان الهي و رعايت مصالح اسلام و امت اسلامي، از قدرت كناره گيري نمود.

3ـ طبق اين روايت، خوارج، يعني همان كساني كه علي - رضي الله عنه - و يارانش را تكفير مينمودند، گروهي مردود معرفي شده اند، در حالي كه به گواهي رسول خدا - رضي الله عنه - ، معاويه و همراهانش، گروه عظيمي از مسلمانان قلمداد شده اند.

4ـ در اين روايت به فضايل برقراري صلح و آشتي و نيز صيانت از جان مسلمانان اشاراتي شده است.

5 ـ روايت مذكور، بيانگر اين است كه معاويه - رضي الله عنه - نسبت به مسلمانان، دلسوز و مهربان بوده و به فرجام آنان مي انديشيده است.

6 ـ از اين روايت، چنين برداشت ميشود كه با وجود شخص اصلح، ميتوان توليت را به فردي واگذار كرد كه از لحاظ شايستگي در حد پايينتري قرار دارد؛ زيرا اگر چنين جوازي وجود نداشت، معاويه و حسن، با وجود سعد بن ابي وقاص و سعيد بن زيد كه هر دو از اصحاب بدرند، خلافت را بر عهده نميگرفتند.

مرحله ي هفتم: اقدامي ديگر براي ترور حسن بن علي - رضي الله عنه - :

پس از اينكه مذاكرات و گفتگوهاي حسن بن علي و معاويه - رضي الله عنهم - پيرامون صلح، به نتيجه رسيد، حسن - رضي الله عنه - درصدد آن برآمد كه ذهن پيروان خويش را براي مطرح كردن صلح آماده كند. از اينرو بالاي منبر رفت و آنچه را ميان وي و معاويه گذشته بود، با عموم مردم در ميان نهاد. در همان حال كه آن بزرگوار، مشغول سخنراني بود، عده اي از همراهان نظامي او، به سويش يورش بردند تا وي را به قتل برسانند. اما خداوند متعال، اين بار نيز را از اين سوءقصد نجات داد.

بلاذري، متن سخنراني حسن بن علي - رضي الله عنه - را به شرح ذيل، نقل نموده است:

"همانا من اميدوارم كه خيرخواهترين مردم نسبت به مخلوقات خداوند باشم و در دل، ذره اي کينه به كسي ندارم. هيچگاه بر كسي بدي روا نميدارم و دوست ندارم که کسي را گرفتار سختي و مشقت نمايم. اي مردم! بدانيد كه اگر به خاطر اتحاد و انسجام مسلمانان، به امر ناگواري تن دهيد، اين، برايتان خيلي بهتر از آنست که به خاطر اميال و خواسته هاي شخصي، موجبات تفرقه و از همگسيختگي امت اسلامي را فراهم كنيد. اي مردم! تصميمي که من براي شما گرفته ام، از تصميمي كه خودتان براي خويش گرفته ايد، بهتر است؛ پس با من مخالفت نكنيد و آنچه را که ميگويم، بپذيريد. خداوند، من و شما را بيامرزد".

پس از آنکه سخنراني حسن - رضي الله عنه - پايان يافت، برخي از حاضران، به يكديگر نگريستند و گفتند: به خدا سوگند كه حسن بن علي - رضي الله عنه - احساس ضعف و ناتواني كرده و به صلح با معاويه تن داده است. ديري نپاييد كه عده ي زيادي به خيمه ي حسن بن علي - رضي الله عنه - حمله بردند و به تاراج آن پرداختند؛ چنانکه فرش زير پاي حسن - رضي الله عنه - را كشيدند و آنگاه، عبدالرحمن بن عبدالله بن ابوجعال ازدي به سوي حسن بن علي - رضي الله عنه - رفت و رداي آن بزرگوار را كه به دور گردنش پيچيده شده بود، به شدت گرفت و كشيد.

سرانجام يکي از خوارج از تيره ي بني اسد بن خزيمه از طايفه ي بني نضير بن قعين الحارث بن ثعلبه بن دودان بن اسد، به نام جراح بن سنان در مكاني به نام "مظلم" در "ساباط" (كه در كنارهي غربي دجله قرار دارد، منتظر حسن بن علي - رضي الله عنه - نشست؛ به محض اينكه حسن بن علي - رضي الله عنه - به آنجا رسيد، شخص مذكور، از مركبش فرود آمد و خطاب به حسن - رضي الله عنه - گفت: "اي حسن! آيا تو نيز همچون پدرت مشرك شده اي؟ و سپس خنجري را كه در دست داشت، بر ران حسن بن علي - رضي الله عنه - فرو كرد و بدين سان زخمي کاري بر کفل حسن - رضي الله عنه - نهاد. حسن بن علي - رضي الله عنه - در دفاع از خويش ضربه اي به صورت جراح بن سنان زد و سرانجام هر دو بر زمين افتادند. عبدالله بن الخضل الطائي بلافاصله خود را به جراح رسانيد و خنجر را از او گرفت. ظبيان بن عمارهي تيمي نيز بيني وي را گرفت و قطع نمود و آنگاه تكه ي آجري را آنچنان بر فرق و صورتش كوبيد كه به مرگ وي انجاميد.

مرحله ي هشتم: كناره گيري حسن بن علي - رضي الله عنه - از خلافت و واگذاري زمام امور به معاويه - رضي الله عنه - :

حسن بن علي - رضي الله عنه - پس از آنکه خداوند متعال، او را از آشوب بوجود آمده در لشكرش نجات داد، مدائن را به سوي كوفه ترك گفت.

بلاذري در توضيح مسير سفر حسن بن علي - رضي الله عنه - به كوفه ميگويد: وقتي حسن بن علي - رضي الله عنه - قصد عزيمت به كوفه را نمود،سپس حسن بن علي - رضي الله عنه - از كوفه عازم "النخيله" شد تا در آنجا با معاويه - رضي الله عنه - ملاقات كند و امور خلافت را به او واگذار نمايد.

مجالد بن سعيد همداني از عامر شعبي نقل ميكند كه: چون حسن بن علي - رضي الله عنه - به نخيله آمد و با معاويه - رضي الله عنه - صلح نمود، من در آنجا حاضر بودم. پس از انعقاد صلح، معاويه - رضي الله عنه - ، از حسن بن علي - رضي الله عنه - خواست كه پيرامون صلح با مردم سخن گويد و نزد آنان اعلام كند كه وي، زمام امور را به معاويه سپرده است. حسن - رضي الله عنه - برخاست و بالاي منبر رفت و پس از حمد و ثناي الهي فرمود: "عاقلانه ترين كارها، تقوا و پرهيزگاري است و احمقانه ترين كارها، فسق و فجور و پرداختن به معاصي است. بدانيد كه من و معاويه - رضي الله عنه - پيرامون خلافت با هم اختلاف كرديم، اما چنانچه واقعاً خلافت و زمامداري امور مسلمانان، حق من باشد، پس من براي مصلحت امت اسلامي و جلوگيري از قتال و خونريزي ميان مسلمانان، از اين حق خويش گذشتم و آنرا به معاويه سپردم و اگر خلافت، حق شخصي غير از من باشد كه صلاحيت بيشتري دارد، باز هم من از خلافت كنارهگيري كردم و زمام امور را به معاويه - رضي الله عنه - سپردم". آنگاه اين آيه را تلاوت کرد:
{وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ} (انبياء:111)
"من چه ميدانم؟ شايد اين، آزموني براي شما باشد و (شايد خداوند ميخواهد شما را از لذائذ اين جهان) تا مدتي بهره مند سازد".

............................................................................
برگرفته از کتاب زندگانی حسن بن علی رضی الله عنهما (با تصرف)
تالیف: دکتور علی محمد محمد الصلابی
تهیه و تنظیم: سایت مدرسه اسماعیلیه
بازديد:1349| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت