


باد و پر کاه | مجله شیخان | 7 آبان 1394 |
![]() سحر چشمکی زد زآسمان چراغی ....سوی لاله ی گل شبنمی افتادی انگشت زد به برگ سبزوقتی بادی .... غلطید شبنمی آهسته افتاد بر خاکی خندید باد وگفت به رسم غرور..... ز لطافت گل افتادی آسان، نه بزور شبنم ز درد بر خاک می پیچید..... به زیرآفتاب جانش که به آخر رسید ترحم به دل باد افتاد و شبنم بی جان ... زدیده بلند کرد و برد سوی آسمان چه خوش گفت شبنم به پیش ابرسفید..... عاقبت غرور باد،ما رابه اینجا کشید آهن گرچه به کوره ای آب شود......آب شده به کوره، باز به آبی آباد شود به پیش کودکی زنجیرشد هر دو دستم.... بابا بگفت و یکسر به زندان باد رفتم کودکی که با گریه گذاشت سربر دوشم.....که به نگاهش گفت چرا کردی فراموشم به اسارت طفلی من که گفتم اسیرم...... به گمان باد که من به زندان او تسلیمم غره مشوبه گمان قدرت که چو بادی ... پرکاهی شوم ، بر تونشینم همچو سواری ............................... شاعر: یوسف نورایی |
|
|
بخش اصلی
موضوعات سايت
دانشنامه جزیره قشم (48)
پاورپوینت (3)
دروس صوتی (2)
کلاس تفسیر شیخ خطیبی (5)
بروشور (3)
معاونت قرآنی (30)
معاونت اجتماعی (82)
معاونت علمی (74)
مدرسه حج روحانیون (40)
مجموعه تصاویر آموزشی (13)
مجموعه قواعد فقهی (2)
معادشناسی (22)
کتابخانه (55)
آشنایی با مساجد جهان (72)
اناشید اسلامی (194)
مسابقه پیامکی (34)
خبرها (629)
خطبه و سخنرانی (95)
نماهنگ (26)
نرم افزار شیخان (15)
آشنایی با ادیان و فرقه ها (23)
قصه های قرآنی (46)
اهل بیت رسول (17)
احادیث روزانه (317)
صحابه و صحابیات رسول (82)
مجله شیخان (121)
پرسش و پاسخ (12)
دیوان علامه اسماعیل (5)
سیمای بزرگان (32)
آلبوم عکس (146)
مشاهیر اهل سنت جنوب (23)
مقالات (471)
































نظرسنجی
نظرشما در مورد سایت؟ |

آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت
![]()
|
![]() |



