« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

این بنده چه داند که چه می باید جست؟ | مقالات 22 تير 1394
این بنده چه داند که چه می باید جست؟

اوتانازی چیست؟

اوتانازی یا یوتانازی (Euthanasia) در زبان یونانی به معنی «مرگ خوب» است. اوتانازی در اصطلاح، شرایطی است که در آن، بیمار بنا به درخواست خودش بمیرد. این شرایط معمولاً در بیماری‌های سخت یا دردناک یا درمان‌های طولانی‌مدت و ناامیدکننده پدید می‌آید. در فارسی به آن «خوش‌میری»، «هومرگ»، «مرگ آسان»، «قتل ترحمی» یا «به مرگی» نیز گفته شده‌است.

توقّف روند درمان یک بیمار، قطع سرم و تغذیه وریدی، قطع اکسیژن، جلوگیری از تراکافت(دیالیز) و جداکردن فرد از دستگاه‌های حمایتی ارگان‌های حیاتی، همچنین دادن داروهای مسکن با دوز بالا، که موجب کاهش هوشیاری و تسریع مرگ می‌شوند، از روش‌های اتانازی به حساب می‌آیند.

در چه کشورهایی اوتانازی قانونی است؟
در برخی کشورها مانند هلند، سوئد، بلژیک و چند ایالت از ایالات متحدهٔ آمریکا شامل اورگان، واشنگتن و مونتانا اوتانازی به روش غیرمستقیم قانونی است. البته کمیسیون پزشکی باید وضعیت بیمار را کاملا بررسی کند. در سوئد کلینیکی وجود دارد که بیماران سراسر اروپا از مدت‌ها قبل وقت می‌گیرند تا به آنجا بروند و اقدام به اتانازی کنند.
در استرالیا هم که اوتانازی غیرقانونی است، یک بیمارستان دریایی مجهز روی یک کشتی، آن را انجام می‌دهد.

چرا اوتانازی؟

اما پرسشی که مطرح می شود این است:

چرا انسان بخواهد از پایه ای ترین حق خود که حق زیست است بگذرد؟

مهمترین اسباب اتخاذ این تصمیم نوع جهان بینی کسانی است که اوتانازی را می پذیرند، از دید آنها زندگی تنها خور و خواب و خشم و شهوت دنیاست و مفهوم “جهان آخرت” معنایی ندارد:

{وَقَالُوا إِنْ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ } [الأنعام: ۲۹]

و گفتند: «هیچ چیزی جز این زندگی دنیای ما نیست، و ما هرگز بر انگیخته نخواهیم شد».

براستی برای آنها زندگی چه معنایی دارد جز جامی شراب و زنی آوازه خان و معشوقه ای که چندصباحی درکنارشان باشد؟

إنما الدنیا طعام و لباس و شراب ***** و لئن فاتک هذا فعلی الدنیا سلام

همانا دنیا تنها خوراک ولباس و نوشیدنی است و اگر این ها را از دست دادی با دنیا وداع کن!

برای آنها بیماری یعنی وداع با تمام لذت های دنیا، و مرگ یعنی پایان یک کابوس!

اوتانازی قزمان

امام احمد در مسند خود از ابوهریره رضی الله عنه روایت می کند: همراه با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در غزوه ی خیبر شرکت کردیم، ایشان مردی را دید و فرمود: او از دوزخیان است!

وقتی نبرد رخ داد متوجه شدیم آن مرد دلیرانه با مشرکان می جنگد تا جایی که زخمی شد، خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: ای رسول خدا… مردی که گفتی از دوزخیان است امروز دلیرانه جنگید و از دنیا رفت!

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: او از دوزخیان است…

برخی از یاران دچار شک و تردید شده بودند که ناگهان شخصی از میان جمع گفت: او کشته نشد؛ بلکه در نبرد زخمی شدو چون شب فرا رسید و تحمل زخم برایش دشوار بود خود را کشت….الحدیث

گفته شده نام آن شخص قزمان و از جمله منافقان بود.

جهان بینی اسلامی

بر مبنای جهان بینی اسلامی دنیا سرای آزمایش است و تمام مصیبت هایی که انسان در زندگی بدان دچار می شود تنها برای آزمودن اوست:

{ وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ} [البقره: ۱۵۵]

و قطعاً شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش مالها و جانها و میو ه ها آزمایش می کنیم.و مژده بده به صبر کنندگان.

{کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَهً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ } [الأنبیاء: ۳۵]

هر کسی چشنده ی مرگ است، و شما را به بدی و نیکی (کاملاٌ) آزمایش می کنیم، و به سوی ما باز گردانده می شوید.

و این آزمایش یا برای آگاه سازی اوست و یا برای رفع درجاتش:

چه بسا انسان در زندگی مرتکب اشتباهاتی شود و خداوند برای بازگرداندن او بسوی خود وی را به مصیبت هایی مبتلا می کند تا انسان خود را بشناسد و به اشتباهاتش پی ببرد و راه بازگشت بسوی خداوند را در پی گیرد:

{وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ} [الشورى: ۳۰]

وهر مصیبتی که به شما رسد, به خاطر کارهایی است که انجام داده اید, و(خداوند) از بسیاری (گناهان) در می گذرد.

و پس از پایان نبرد احد خطاب به صحابه می فرماید:

{ أَوَلَمَّا أَصَابَتْکُمْ مُصِیبَهٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ} [آل عمران: ۱۶۵]

آیا هنگامی که مصیبتی( در جنگ احد) به شما رسید، در حالی که دو برابر آن را ( در جنگ بدر به کافران) رسانده بودید، گفتید:« این ( مصیبت) از کجا است؟» بگو:« آن از جانب خود تان است» (و نتیجه نا فرمانی دستور پیامبر است.

همه ی این مصیبت ها الطاف الهی است برای اینکه بنده راه گمشده را دوباره بازیابد:

{وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ} [السجده: ۲۱]

و یقیناً به آنان از عذاب نزدیک (این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) می چشانیم، شاید باز گردند.

از برخی پیشینیان نقل است: هرگاه مرتکب گناهی می شدیم اثر آن را در کج خلقی سواره ی خویش و همسر و فرزندانمان می یافتیم.

امام سفیان ثوری رحمه الله می فرماید: بخاطر گناهی که مرتکب شده بودم پنج ماه از نمازشب محروم شدم.

و امکان دارد مصیبتی که انسان دچارش می شود برای زدودن گناهان و رفع درجات وی باشد:

از انس بن مالک به صورت مرفوع روایت شده که رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند: «بزرگی پاداش به بزرگی امتحان است و الله اگر گروهی را دوست بدارد آنان را امتحان می‌کند، پس هر که خشنودی نمود خشنودی به دست خواهد آورد و هر که خشم آورد، خشم نصیبش می‌شود»…

لهذا هرآنکه ایمانش افزون باشد آزمایشش دشوارتر و بیشترین آزمایشات از آن انبیاء است و هر آنکه به آنان نزدیک تر آزمایشش دشوارتر.

ابراهیم به قربانی کردن فرزندش دستور می یابد، او را در آتش می افکنند، همسر و فرزندش را در بیابان بی آب و علف رها می کند…

موسی در نوزادی به دریا افکنده می شود، با طاغوتی بنام فرعون مواجه می شود و پس از رهایی از چنگال او با قوم ستیزگرش بنی اسرائیل آزموده می شود!

ایوب به بیماری های گوناگون مبتلاء می شود و فرزندانش را از دست می دهد…

سرور پیامبران یتیم بدنیا می آید و در شش سالگی از مهر مادری محروم می شود و در هشت سالگی پدربزرگش را از دست می دهد و پس از بعثت با آزار یارانش مواجه می شود و او را دیوانه و ساحر می خوانند و هنگام سجده بر پشت او شکمبه ی گوسفند می گذارند و در شعب ابوطالب دو حامی اش همسر باوفایش خدیجه و عمویش ابوطالب را از دست می دهد، از شهر خود مکه با همه ی خاطرات زیبایش رانده می شود، در مدینه با منافقان روبرو می شود، در نبرد احد عموی عزیزش حمزه شهید می شود و در فراقش بشدت می گرید و چهره ی مبارکش خون آلود می شود، همسر محبوبش را در عفتش متهم می کنند و تمام فرزندانش بجز فاطمه در حیات او از دنیا می روند، و بهنگام دعوت اهل طائف بسوی او سنگ پرتاب می کنند.

ورغم تلک الرزایا و الخطوب و ما **** رأیت من لوعهٍ کبرى و من ألمِ
ما کنت تحمل إلا قلب محتسبٍ **** فی عزم متقدٍ فی وجه مبتسمِ



امام بخاری از ابوهریره ـ رضی الله عنه ـ روایت نموده که رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند: «مومن دچار سختی و هم و غم نمی‌شود و حتی خاری به پایش نمی‌رود مگر آنکه الله به واسطه‌ی آن از گناهانش کم می‌کند»…

مسلم نیز روایت نموده که رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود: «کار مومن عجیب است؛ همه‌ی کارهای او خیر است، و این ویژگی نیست مگر برای مومن: اگر خوشی به او رسید شکر می‌کند و اجر به دست می‌آورد و اگر زیانی به او رسید صبر می‌کند و اجر می‌برد؛ بنابراین همه‌ی آنچه خداوند برای مومن قضا می‌کند خیر است»…

امام احمد ـ رحمه الله ـ می‌گوید: اگر مصیبت‌ها نبودند، مفلس و بی‌چیز وارد عرصه‌ی قیامت می‌شدیم…

درواقع مصیبت پله ای است برای سالکان جهت رسیدن به مقامات صبر و رضا

مقام صبر

یکی از مهمترین مقامات عبودیت صبر و شکیبایی است،

صبر در لغت بمعنای حبس و منع است و در اصطلاح بمعنای حبس نفس از جزع و منع زبان از شکوا و جوارح از به سر و سینه زدن است

خداوند در قرآن بگونه های مختلف فضیلت صبر را بیان می کند:

امر به صبرپیشه کردن{یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ} [البقره: ۱۵۳]

ای کسانی که ایمان آورده اید، از شکیبائی و نماز یاری بجویید.

ستایش صابران {وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ} [البقره: ۱۷۷]

و (کسانی که) در فقر و سختی و زیان و بیماری و به هنگام نبرد؛ شکیبایند . اینها کسانی هستند که راست گفتند، و آنها پرهیزگارانند.

وجوب محبت الهی نسبت به صابران {وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ} [آل عمران: ۱۴۶]

و خداوند شکیبایان را دوست دارد.

همراهی ویژه ی الهی با صابران {وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ} [الأنفال: ۴۶]

وصبر کنید, بی گمان خداوند با صابران است.

پاداش بی حساب از آن صابران است {إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ} [الزمر: ۱۰] .

جز این نیست که صابران، پاداش خود را بی شمار و تمام دریافت می دارند».

بشارت از آن صابران است {وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ} [البقره: ۱۵۵]

و قطعاً شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش مالها و جانها و میو ه ها آزمایش می کنیم.و مژده بده به صبر کنندگان.

وعده ی نصرت و مدد به صابران {بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَیَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُسَوِّمِینَ} [آل عمران: ۱۲۵]

آری، اگر صبر کنید و پرهیزگاری نمایید، و (دشمن) با همین جوش (و خروش) سراغ شما بیاید. پروردگارتان شما را به پنج هزار فرشته نشاندار یاری خواهد کرد.

تنها صابران به پاداش های بزرگ دست می یابند: {وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ} [القصص: ۸۰]

« وای بر شما ! ثواب خدا برای کسی که ایمان آورد و کار شایسته انجام دهد بهتر است، و آن (سخن را کسانی) جز صابران نمی پذیرند»

تنها صابران از آیات الهی پند می پذیرند: {وَمِنْ آیَاتِهِ الْجَوَارِی فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلَامِ إِنْ یَشَأْ یُسْکِنِ الرِّیحَ فَیَظْلَلْنَ رَوَاکِدَ عَلَى ظَهْرِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ} [الشورى: ۳۲]

واز نشانه های او کشتیهایی است که همچون کوه در دریا روانند. اگر بخواهد باد را (از حرکت) باز می دارد, پس کشتیها بر پشت آن (دریا) بی حرکت بمانند, بی گمان در این نشانه هایی برای هر صبر کنندۀ شکر گزاری است.

صبر دروازه ی بهشت است: {وَالْمَلَائِکَهُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بَابٍ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ} [الرعد: ۲۳] .

و ملائکه از هر دری بر آنان وارد می شوند . (و به آنها می گویند : ) «سلام بر شما به (خاطر) آنچه صبر نمو ده اید ، پس چه خوب است عاقبت آن سرا(ی جاویدان)» .

انسان بوسیله ی صبر به درجه ی امامت می رسد: {وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ} [السجده: ۲۴]

و از آنان پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند، چون شکیبایی ورزیدند، و به آیات ما یقین داشتند.

صبر برای یارانش بهتر است {وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ} [النحل: ۱۲۶]

و اگر صبر نمایید ، مسلماً آن برای صابران بهتر است .

مقام رضا

یکی از بزرگترین مقامات عبودیت که جز بندگان خاص الهی بدان دست نمی یابند مقام رضاست.

رضا به معنای گشودگی سینه و فراخی آن بهنگام روبرو شدن با تقدیر الهی و ترک تمنای از بین رفتن درد و ناگواری است؛ و به اندازی قوت مقام رضا دردهای انسان تسکین می یابد و از بین می رود.

تفاوت میان صبر و رضا:

صبر و رضا هر دو در نگهداشت نفس از بی تابی با هم مشترک هستند اما امتیاز رضا در عدم تمنای از بین رفتن دردها و ناگواری ها و خرسندی تام از وضعیت موجود است.

صبر پیشه کردن در مقابل مشکلات و مصیبت ها بر هر مسلمانی واجب است اما رسیدن به مقام رضا مستحب است و جز خاصان درگاه الهی کسی به این مقام دست نمی یابد.

عمر رضی الله عنه در نامه ای خطاب به ابوموسی اشعری نوشتند: تمام خوبی ها در رضایت جمع شده اگر می توانی راضی باش و اگر نمی توانی صبر پیشه کن.

امام ابن القیم رحمه الله می فرماید:

رضا آخرین درجه از درجات توکل است، و کسی که گامهایش در توکل و تسلیم و واگذاری امورش به خداوند استوار شده باشد حتما مقام رضا برای او حاصل می شود. اما از آنجایی که این امر بسیار دشوار است و بیشتر نفس ها آنرا تحمل نمی کنند خداوند از روی رحمتش و تخفیف بر آنها آنرا بر بندگان واجب نکرده و تنها به آن تشویق نموده و اهلش را ستوده است، و خبر داده که پاداش کسیکه به این مقام نائل می شود رضایت اوست که از بهشت و مافیها بزرگتر است. بلکه رضایت بنده از خدایش یکی از نتایج رضایت پروردگار از اوست… رضا بزرگترین دروازه ی الهی، بهشت دنیا، راحتگاه عارفان، زندگی دوستداران، و نعمتکده ی عابدان و چشم روشنی مشتاقان است.

نی از تو حیات جاودان می خواهم

نی عیش و تنعم جهان می خواهم

نی کام دل و راحت جان می خواهم

هرچیز رضای توست آن می خواهم

رضای عروه رحمه الله

عروه بن زبیر از بزرگان تابعین بود… او فرزند صحابی جلیل، زبیر بن العوام بود… پایش دچار جذام شد و گوشت آن شروع به ریختن کرد… پزشکان او را معاینه کردند و تصمیم گرفتند پای او را ببرند تا بیماری‌اش گسترش نیابد… وقتی شروع به بریدن پایش نمودند از هوش رفت… آن را بریدند و گوشه‌ای گذاشتند… محل بریدگی شروع به خونریزی کرد… برای آنکه خونش قطع شود آن را در روغن داغ گذشتند و سپس پانسمانش کردند…

وقتی به هوش آمد پای قطع شده‌اش را دید که در تشتی گذاشته شده… گفت: خداوند می‌داند که به عمد با توی به سوی هیچ گناهی گام بر نداشته‌ام…

مردم برای عیادت او و تسلیتش به خاطر از دست دادن پایش به نزد او آمدند و او را برای مصیبتش دعوت به صبر می‌کردند… وقتی سخن بسیار گفتند نگاهی به آسمان کرد و گفت: خدایا اگر من دو دست و دو پا داشتم و تو یکی را گرفتی و سه تا را باقی گذاشتی تو را حمد می‌گویم که سه تا را نگرفتی و یکی را باقی نگذاشتی… خداوندا اگر مبتلا نمودی بسیار عافیت دادی و اگر گرفتی بسیار باقی گذاشتی…

هفت تن از فرزندانش در خدمت او بودند… یکی از آنان برای کاری به اصطبل اسب‌ها رفته بود… در حالی که از پشت اسبی عبور می‌کرد اسب رم کرد و به او جفتک زد… ضربه‌ی اسب به شکم پسر خورد و در جا کشته شد… اطرافیان که به شدت ترسیده بودند او را بردند و غسل و کفن کردند… پدرش در حالی که با عصا گام برمی‌داشت آمد تا بر وی نماز بخواند… وقتی او را دید گفت: خداوندا من هفت فرزند داشتم… یکی را گرفتی و شش تا را گذاشتی… خدایا شکرت که شش تا را نگرفتی و یکی را نگذاشتی… خداوندا اگر مبتلا نمودی همیشه عافیت داده‌ای و اگر گرفتی همیشه عطا می‌کنی…

چه زیباست این خشنودی…

رضای شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله

امام ابن القیم رحمه الله در الوابل الصیب می فرماید:

به خدا سوگند هیچ انسانی را ندیدم که مانند شیخ الاسلام ابن تیمیه زندگی گوارایی داشته باشد با وجود همه ی تنگدستی ها و نبود رفاهیت و بلکه وجود خلاف آن، با وجود زندانی بودن و تهدید شدن و آزارهایی که می دید، باوجود همه ی اینها زندگی اش از همه گواراتر و سینه اش از همه فراخ تر و قلبش از همه قوی تر و نفسش از همه شادمان تر بود و آثار نعمت ها در چهره اش می درخشید و هرگاه ترس ما را فرا می گرفت، و بدگمان می شدیم، و دنیا با فراخی اش برایمان به تنگ می آمد نزد او می رفتیم و به مجرد دیدن او و شنیدن سخنانش همه ی آن مشکلات از بین رفته و مبدل به فراخی سینه و قوت و یقین و آرامش می شد، پاک و منزه است آن ذاتی که قبل از دیدار خود بهشتش را بر بندگانش نمایان ساخته و درهای عمل را بر آنان گشوده تا نسیم خنک و بوی خوشش نیروی آنها را برای رسیدن به آن و مسابقه دادن برای بدست آوردنش فارغ کند.

مقام رضا چگونه بدست می آید؟

از یحیی بن معاذ پرسیده شد: چگونه انسان به مقام رضا دست می یابد؟

فرمود: هنگامی که تعامل با پروردگارش را بر این چهار اصل بنا نهاد: اگر بدهی می پذیرم، اگر ندهی راضی ام، اگر رهایم کنی عبادتت می کنم و اگر فرایم خوانی اجابت می کنم.

گر درد دهد به ما و گر راحت دوست

از دوست هرآنچه آید نیکوست

ما را نبود نظر به خوبی و بدی

مقصود رضای او، خشنودی اوست

ابن عطاء می گوید: رضا به معنای آرامش قلب بنده به چیزی است که پروردگار از قبل برای او مقدر نموده و یقین به اینکه خدا بهترین را برایش کرده است.

امام ابن القیم می فرماید: مقام رضا بنده را درحالیکه در بستر بیماری افتاده مسافت ها از قافله پیش می برد.

آری بستر بیماری پایان زندگی نیست بلکه بهترین میدان مسابقه برای سالکان مقامات عبودیت است که در آن مسافت ها از قافله پیش می تازند…

چه زیبا می گوید خواجه رحمه الله:

الهی … نالیدن من از درد از بیم زوال درد است،

او که از زخم دوست بنالد…در مهر دوست نامرد است.

ای جوان اگر زهره این کار داری قصد راه کن و شربت بلا نوش کن و دوست بر آن گواه دار، اگرنه عافیت به ناز دار و سخن کوتاه کن.

الهی آن گروه را که بر سر کوی بلا آوردی و بلاها و مصیبت ها را به ایشان نمودی، این یک گروه هزار قسم شدند همه روی از بلا بگردانیدند مگر یک گروه اندک که روی گردان نشدند و عاشق وار سر بکوی بلا درنهادند و از بلا نیندیشیدند و گفتند: ما را همان دولت بس که متحمل اندوه تو گشتیم و غم بلای تو خوریم.

...........................................
نویسنده: شیخ عادل حیدری
منبع: بیداری اسلامی
بازديد:1158| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت