« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

اشک کودک یتیم | مجله شیخان 6 دي 1393
اشک کودک یتیم

صبحدم بلبلی سخت بلند می نالید **** ز كنج بام خانه ز پیغامی بود نا امید

گهی چه چه می كرد گهی پر می گشود **** تا كه وانمود كند بهتری رفته ز وجود

بلبل گفتا پرید پرنده ای ز قفس بر خیز **** رفت و پرزد کبوتر قلبی چه تند و تیز

گفتم ای بلبل رسم است رفتن از قفس **** بار باید بست تا كی باید نشست

بلبل گفت كودكی به دور می نگریست **** دست بر چهره می مالید ومیگریست

تخت سبزی هم جنبان بود به هر دست **** گهی به راست وگهی به چپ میرفت

كودكی بگریه هم حكایت می كرد از پدر **** كه آن مسكین آرامیده برتخت بی خبر

نشست كودك تا آن تخت خالی از پدر **** برگشت با آن عده ی دوان آهسته تر

بلبل آن حال و روز کودک یتیم را دیده بود **** صبحدم پروازکنان در آسمان نالیده بود

...............................
سروده: یوسف نورایی
بازديد:2831| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت