« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

تفسیر سوره غافر آیات 1 تا 12 | مقالات 23 آذر 1393
تفسیر سوره غافر آیات 1 تا 12

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ حم ( 1 ) تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ( 2 )

سوره غافر یا مؤمن از سوره های مکی قرآن

سوره غافر از سوره های دو اسمی قرآن است و به نام سوره مؤمن نیز می باشد.

این سوره با حروف مقطعه (حم) شروع می شود، علما در مورد حروف مقطعه قرآن 2 دسته می شوند. عده ای معتقدند این حروف قابل تفسیر نیستند و خداوند خودش آگاه به آن است اما گروه دوم می گویند این حروف رمزی بین خداوند و پیامبرش (صلی الله علیه وسلم) می باشد و قابل فهم است.

شاید از بین آن هایی که معتقدند این حروف قابل فهم هستند، نزدیک ترین قول به صواب آن است که خداوند بیان می کند این معجزه (یعنی قرآن) از این حروف تشکیل شده است. و اگر شما معتقدید پیامبر نعوذ باالله دروغگو است شما مانند آن بیاورید چرا که این حروف در اختیار شما نیز می باشد.

شیخ محمد امین شنقیطی (نویسنده تفسیر ابواب البیان) می فرماید: هر جا بحث حروف مقطعه هست بعد یا قبلش به نوعی بحث قرآن است. در سوره آل عمران نیز باز بحث قرآن می باشد. این نظر دقیق تری است که قرآن با این حروف افراد را به مبارزه می طلبد که اگر می توانید مانندش بیاورید.

از 28 حروف الفبای عربی 14 حروف مقطعه است که به صورت یک حرفی، دو حرفی، سه حرفی، چهار حرفی و پنج حرفی هستند. در کتب قدیمی به این حروف، حروف تحجی می گویند. اما تفسیر صحیحی از رسول(صلی الله علیه وسلم)به اثبات نرسیده است.

در این سوره نیز بعد از حروف مقطعه خداوند بحث قرآن را به میان آورده.

اولین نکته که در این آیه قابل تأمل می باشد این است که خداوند به قرآن صفت تنزیل داده است. تنزیل یعنی کم کم و به تدریج نازل کردن. این یعنی قرآن یکباره نازل نشده. خداوند حکمت های مختلفی را برای تنزیل تدریجی قرآن بیان فرموده. یکی از موارد ایرادی است که کفار گرفتند:

(وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً ۚكَذَٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ ۖوَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا) (فرقان 32) { و کسانى که کافر شدند، گفتند: «چرا قرآن يکجا بر او نازل نشده است؟» اين گونه [ما آن را به تدريج نازل کرديم‌] تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم، و آن را به آرامى [بر تو] خوانديم.}

در جایی که کافران گفتند چرا قرآن یکباره مثل کتب قبلی بر پیامبر نازل نشده است. خداوند می فرماید: در نزول تدریجی دو مقصد را دنبال می کنیم :

1- تثبیت قلب پیامبر (صلی الله علیه وسلم): وقتی رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) در دعوت با سختی ها مواجه می شود تحملش به سر می آید و دچار ضعف می شود، خداوند در هر بار قسمتی از قرآن را نازل می کرد و با این بیان ها و قصص قلب پیامبر را تثبیت می نمود.

وقتی به او می گفتند دروغگویی از او دفاع می کرد، وقتی می گفتند خداوندش ترکش کرده سوره والضحی را نازل می فرمود تا قلبش آرام گردد.

2- قرآن مرتل در بین مردم تلاوت شود. تا در سینه ها و اذهان مردم جا بگیرد و مردم به طور مرتب تلاوت کنند. و این در نزول تدریجی حاصل می شد.

صحابه می گفتند: وقتی پاره ای از آیات نازل می شد ما آن را یاد گرفته، حفظ کرده و به آن عمل می کردیم و به دیگران می رساندیم.

در آیه 106سوره اسرا می فرماید: (وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا) ما قرآن را جدا جدا نازل کردیم تا تو با تأنی و آرامش بر مردم تلاوتش کنی.





تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ( 2 )

از قرآن برخی اوقات به نام قرآن و برخی اوقات به نام کتاب یاد شده است. قرآن یعنی کتابی که زیاد قرائت می شود. درکل جهان هیچ کتابی به اندازه قرآن تلاوت نمی شود. کتابی است که حفظ می شود و به جهت تفسیر و معنا خوانده می شود.

قبل از جمع آوری کاملش خداوند آن را کتاب نامید و وعده ی حفظش داد. قرآن هم به صورت قرائت و هم به صورت کتابت محفوظ می ماند.

رسم الخط قرآن نیز عجیب است.

(تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ )خداوند کتاب را نازل شده و از جانب خودش و سخت و غیرقابل نفوذ بیان می کند و خداوند کلامش حق است و بر باطل غالب است.

در سوره فصلت خداوند عزت قرآن را اینگونه بیان می فرماید: کتابی است عزیز که باطل نه از جلو، نه از پشت (از هیچ جهتی) به آن راه نمی یابد.

با جملاتی که علیه قرآن و اسلام و مسلمین هست روز به روز توجه مردم به قرآن بیش تر است.

در قرآن خبر از گذشته و آینده، غالب و حاضر،مسائل روانی و نفسی و.... آمده است.

قرآن پا به پای علوم دیگر حرف دارد و با متخصصین علوم دیگر درگیر است و دلیل آن این است که قرآن از جانب علیم آمده است.

در آیات ابتدایی سوره غافر بیان شد خداوند قرآن را تنزیل (یعنی نزول تدریجی) می نامد و این تنزیل نزولی از سوی الله علیم است و این نازل کننده در علمش هیچ قصور و نقصی نیست.

در ادامه خداوند می فرماید:

(غَافِرِ الذَّنْبِ وَ قَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ ۖلَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖإِلَيْهِ الْمَصِيرُ ( 3 )

(غَافِرِ الذَّنْبِ) یعنی خدای عزیز و علیمی که صفت دیگرش بخشنده گناه است.

در قرآن خداوند به صیغه های مختلف از خودش به عنوان(بسیارآمرزنده) یاد می کند.

به صورت صیغه مبالغه و صفت مشبهه: غفور، غفّار و به صورت فعل: (إِنَّ اللّهَ یَغفِرُ الذُّنوبَ جَمیعاً)

خداوند همه ی گناهان را می آمرزد و هیچ گناهی نیست که خداوند از آمرزیدن آن صرف نظر کند البته برای مغفرت قوانینی هست.

قانون اول: خداوند همه گناهان جز شرک را می آمرزد. این قطعی است و به غیر از شرک هر چه را بخواهد برای هرکس که بخواهد می آمرزد.

(مقصود کسی است که با شرک از دنیا برود و توبه نکند اما اگر توبه کند شرک نیز بخشیده می شود)

قانون دوم مغفرت: (وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَىٰ) ﴿طه: ٨٢﴾

برای اینکه مغفرت خدا شامل انسان شود باید 4 کار انجام دهد:

1. توبه کند وپشیمان از گناه شود

2. ایمان آورد و تجدید ایمان کند

3. عمل نیک انجام دهد

4. در مسیر هدایت قرار گیرد

تا وقتی که انسان قصد برگشت دارد حتی اگر در گناه اسراف و زیاده روی کرده باشد خداوند او را می بخشد.

قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚإِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚإِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر 53)

بگو: اى بندگان من که به زيان خويش [در گناه ]زياده روى کرده ايد، از رحمت خداوند نا اميد نشويد که حتماً خدا همه گناهان را مى بخشد، همانا او خود بسيار آمرزنده و رحيم است.

تا وقتی که انسان در قید حیات باشد حتی شرک هم قابل آمرزش است مشروط بر این که توبه کند. خیلی از صحابه کرام قبل از اسلام آوردن مشرک بودند و چون توبه کردند خداوند آن ها را بخشید و جزء سابقین اولین قرارشان داد.

(قَابِلِ التَّوْبِ) خداوند قبول کننده توبه است خداوند در سوره شوری می فرماید:

(وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ) (شوری 25)

الله کسی است که از بندگانش توبه را می پذیرد اگر کسی به او مراجعه کرد هرگز دست رد بر سینه او نمی زند و این برای همه یکسان است و تبعضی در بخشش نیست و خداوند از بدی ها و سیئات عفو می کند.

از شروط مهم توبه آن است که انسان تا قبل از مرگ توبه کند .

خداوند در آیات 17 و 18 سوره نساء بیان می فرماید که از چه کسانی توبه پذیرفته می شود و از چه کسانی پذیرفته نمی شود.

(إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَٰئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ۗوَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا ( 17 ) وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّىٰ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ ۚأُولَٰئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا) ( 18 )

توبه، نزد خداوند، تنها براى کسانى است که از روى نادانى مرتکب گناه مى‌شوند، سپس به زودى توبه مى‌کنند؛ اينانند که خدا توبه‌شان را مى‌پذيرد، و خداوند داناى حکيم است. ( 17 ) و توبه کسانى که گناه مى‌کنند، تا وقتى که مرگ يکى از ايشان دررسد، مى‌گويد: «اکنون توبه کردم»، پذيرفته نيست؛ و [نيز توبه‌] کسانى که در حال کفر مى‌ميرند، پذيرفته نخواهد بود، آنانند که برايشان عذابى دردناک آماده کرده‌ايم. ( 18 )

« در اینجا خداوند صفاتی را بیان می کند که اگر شخصی دارای آن صفات باشد خداوند پذیرش توبه اش را بر خد واجب می داند. اما آن صفات چیست؟

(يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ) کار بد انجام می دهند از روی جهالت. به گفته ی اکثر مفسرین منظور از جهالت این است که کم طاقت شده و گناه می کنند، (ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ) اما خیلی زود بر می گردند، (فَأُولَٰئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ) خداوند توبه اینان را می پذیرد و خداوند علیم و حکیم است . »

اما منظور از زود برگشتن تا چه زمانی است؟

رسول الله (ص) فرمودند : خداوند توبه بنده را می پذیرد تا زمانی که سکرات مرگ نرسیده است . اگر مرگ فرا برسد نه ایمان آوردن قبول می شود و نه توبه. برای فرعون هم این حالت پیش آمد . در حال غرق اعلام ایمان کرد و شهادت داد به خدای بنی اسراییل و اعلام کرد که از مسلمانان هستم . اما خداوند پاسخ داد حالا ایمان آوردی در حالی که قبل از این عصیان کردی و مفسد بودی و این همه فرصت در اختیارت بود؟

حال هر کس که در این شرایط قرار گیرد توبه اش پذیرفته نمی شود. پس باید توبه قبل از مرگ و سکرات مرگ باشد و چون کسی نمی داند چه موقع زمان مرگش فرا می رسد باید همیشه توبه کند.

پس توبه از چه کسانی پذیرفته نمی شود؟

توبه برای این افراد نیست که گناه انجام داده ، تکرار می کنند و بر نمی گردند تا اینکه مرگش فرا می رسد . در آن زمان می گوید خدایا توبه کردم که توبه اینان پذیرفته نیست و همچنین کسانی که درحال کفر می میرند. هر کس توبه اش پذیرفته نشد به عذاب دردناک خدا مبتلا خواهد شد .

پس برای نجات از عذاب خدا انسان باید هر چه سریع تر به درگاه خدا بر بگردد. خداوند در قرآن می فرماید : (وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ )( بشتابید ، شاید فرصت از دستتان رفت .

در سکرات مرگ انسان حسرت یک لحظه را دارد که برگردد و می گوید: (لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ)

خدایا چرا به من فرصت نمی دهی که صدقه بدهم و از صالحان باشم؟

و خداوند می فرماید : (أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ)

آیا ما به حد کافی به شما عمر نداده ایم که متذکر بشوید؟

این از عادات انسان است که کار امروز را به فردا می اندازد و می گوید هنوز فرصت هست، وقتی پیر شدم توبه می کنم، غافل است که بیش تر جوانان درگیر حوادث دنیا هستند و بیشتر جوان ها از دنیا می روند و شاید فرصتی نباشد .

صفات خداوند متکامل یک دیگر هستند. در ابتدای آیه دو صفت آمرزنده و توبه پذیر از خداوند بیان شد. و در ادامه صفتی دیگر بیان می شود: (شَدِيدِ الْعِقَابِ) یعنی کسی که سخت عقوبت می کند.

یعنی هم از رحمت و رأفت برخوردار است و در مقابل عذابش نیز شدید است و کمال خداوند در این است.

به عنوان مثال در بحث تربیت اگر مربی فقط جنبه رأفت داشته باشد نقص دارد و اگر فقط از تنبیه استفاده کند نیز روشش ناقص است. پس باید هر دو در وقت مناسب خود موجود باشد.

در آیات زیادی خداوند از این دو صفت خودش ذکر کرده، از رحمتش بیان نموده ، از طرفی بیان فرموده که از عقوبت شدید و مجازات سخت برخوردار است و دارای قدرت مطلق است .

در جایی دیگر می فرماید : بدانید که خداوند هم شدید العقاب است و هم غفور و رحیم . از کمال خدا این است که هم رحمت داشته باشد و هم عذاب بدهد . خداوند دارای قدرت است .

شایسته است برای انسان مومن که خودش را متخلق به صفات خدا کند جزء صفاتی مثل جبروت و کبریا که مخصوص خداست.

خداوند غفور،علیم ،قدیر ،حکیم و.....است و انسان به این صفات الله تعالی خودش را آراسته کند.

باید در توان مومن باشد که در وقت مناسب با افراد مناسب شدت و با افراد مناسب رحمت داشته باشد.

خداوند با این صفاتش معبودی جزء او نیست. انسان تنها باید او را بپرستد و از او اطاعت کند، تنها به او امید داشته باشد و تنها از او بترسد.

مبدا و اله اوست و مرجع و محل بازگشت هم فقط است انسان هر گونه که باشد در اعمال و رفتار به سوی خدا باز می گردد در صحنه قیامت فقط خدا هست و اوست که اعمالش را محاسبه می کند.

پس باید در انسان اخلاص ایجاد کند وفقط برای خدا کار کند و از خدا بترسد.

خداوند در وصف منافقین می فرماید:منافقین از مردم شرم می کنند و می ترسند اما از خدا مخفی نمی کنند و هر امری را که نهی کرده جلوش انجام می دهند خداوند به آنها می گویدکه شما موقع انجام عمل کاملا در احاطه خدا هستند .

درآيات قبل، عزت،علم،مغفرت،شدت عقوبت وقدرت مقطعه ذكر شد. در آيه 4خداوند مي فرماييد:

مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَادِ ( 4 )



جدل نمي كنند در آيات الله مگر كساني كه كافر شدند، پس فريب ندهد تو را مسير و حركت آن ها در شهرها(زمين)

در اين جا خداوند مطرح مي فرمايند: كه آياتش آياتي واضح و آشكارند وخيلي ساده اما قوي دلايل عقلانی مطرح مي شود و شخص اگر مغرض نباشد تسليم می شود. اگر بحث هاي مختلف شريعت را بررسي كنيم مي بينيم دلايل قرآن قوي و واضح است و اگر كسي با آن دلايل مجادله كند مشخص است که مي خواهد حق را بپوشاند و آن كفر است.

جدل در اصطلاح فني است كه شخص در گفتگو استفاده مي كند تا راي و نظرش به طرف مقابل غالب كند.

در دين به انجام جدل اجازه داده شده مشروط بر اين كه جدل به احسن باشد و اين با جدل عادي فرق دارد. جدل یه احسن اين است كه حق را عرضه كند با ادب و موقر و سنگين. خداوند اجازه جدل با اهل كتاب نیز داده است فقط بايد به بهترين شكل باشد.

حال چه تناسبي بين اول آیه (مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا) و آخر آيه است.

ابتدا مي گوييد تنها كساني كه جدل مي كنند كفارند سپس مي گويد فريب حرکت کفار نخورید. حال سوال مطرح است كه اگر كفار به ناحق جدل مي كنند پس چرا خداوند به عنوان شديد العقاب با آن ها برخورد نمي كند و به راحتي زندگي مي كنند و در رفاهند.

در اينجا خداوند مي فرمايد در رفاه بودن کفار شما را فریب ندهد.

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنْ بَعْدِهِمْ ۖوَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ ۖوَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ ۖفَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ ( 5 )

خداوندي مي فرمايد: کسانی كه بات تو وارد جدل مي شوند و خداوند به آن ها فرصت مي دهد (باعث نگرانی تو ای پیامبر نشوند زیرا ) قبل از آن ها هم افرادي بودند كه تکذیب کردند و با پیامبرانشان جدل كردند. اين جا خداوند از قوم نوح ياد مي كند زیرا قبل از قوم نوح گناه شرك نبود. گناهاني مثل قتل و......بود.

قوم نوح به باطل جدل می کردند اما به نوح مي گفتند: اي نوح تو با ما زياد جدل كردي اگر راست مي گويي و آنچه از عذاب خدا وعده مي دهي پس بياور.

احزاب و گروه هاي ديگر بعد از قوم نوح مثل قوم عاد، شعيب، لوط و...... در سعي و تلاش بودند كه پيامبرشان را از بين ببرند.

در تاريخ اصلاح گري (در هر زمينه) سعي در نابودي فرد اصلاح گر دارند. چون عده اي هستند كه از ناداني مردم سوء استفاده مي كنند و اگر حق واضح شود منافع آنها به خطر می افتد. در تاريخ بني اسرائيل زياد كشتن انبياء ديده مي شود. و اگر كسي فرياد مي زد كه عدالت برقرار كنيد كشته مي شد.

در زمان پيامبر صالح (علیه السلام) 9نفر یا 9 گروه بودند كه مشهور به فساد بودند.

خداوند در سوره نمل می فرماید:

وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ( 48 ) قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ( 49 ) وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ( 50 )فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ ( 51 )

و در آن شهر، نُه دسته بودند که در آن سرزمين فساد مى‌کردند و از در اصلاح درنمى‌آمدند. ( 48 ) [با هم‌] گفتند: «با يکديگر سوگند بخوريد که: حتماً به [صالح‌] و کسانش شبيخون مى‌زنيم، سپس به ولىّ او خواهيم گفت: ما در محل قتل کسانش حاضر نبوديم، و ما قطعاً راست مى‌گوييم.» ( 49 ) و دست به نيرنگ زدند و [ما نيز] دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند. ( 50 ) پس بنگر که فرجام نيرنگشان چگونه بود: ما آنان و قومشان را همگى هلاک کرديم. ( 51 )

آن ها نقشه كشيدند كه شبانه صالح و خانواده اش را بكشند و صبح بگويند ما بي خبريم. به الله قسم خوردند كه شبيخون به خودش و خانواده اش بزنند. فردايش كه اوليا دم در خواست حقشان بكنند خود را بي خبر بدانيم.

خداوند اسم اين كار را مكر گذاشت.((و مكروا مكرا))

و خداوند نیز می فرماید ما هم مکر کردیم. در صحنه اي كه انسان ضعيف در مقابل خداوند قرار گيرد برنده مشخص است.

نقشه خدا از آنان سبقت گرفت و مكرشان خنثي شد و مجازات شدند.

براي عيسي (ع) هم نقشه اي كشيدند و خداوند فرمود:(و مكروا مكرالله و الله خیر الماکرین) در مورد رسول الله هم نقشه كشيدند اما خداوند رسولش را از جلو چشم آنان به سلامت عبور داد.

جرم ديگر آنان اين بود كه در برابر آن چه پيامبر به حق آنان ارائه مي كردند با سفسطه كاري می کردند که کسی حق را نپذيرند. آنان مي خواستند پيامبر را بگيرند اما خداوند خودش آنان را گرفت.

رسول(ص) فرمود: سنت خداوند است كه به ظالم مهلت مي دهد اما زمانش كه رسيد و خواست او را بگيرد ولش نمي كند.

وَكَذَٰلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَىٰ وَهِيَ ظَالِمَةٌ ۚإِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ ( هود 102 )

و اين گونه بود [به قهر] گرفتن پروردگارت، وقتى شهرها را در حالى که ستمگر بودند [به قهر] مى‌گرفت. آرى [به قهر] گرفتن او دردناک و سخت است.

شما آثارشان را در دنيا مي بينيد (قوم عاد و ثمود و....) و الان هم پيش مي آيد. هميشه عذاب دنيا دليلي براي اثبات عذاب آخرت است. وقتي در دنيا مي بينيد كه وعده خدا در دنيا محقق مي شود.

برای مثال وقتي خداوند باغ صاحبان باغ را آتش زد در سوره قلم فرمود:عذاب اين گونه است.

گرفتن خدا به چند صورت می باشد: یک حالت اینگونه است که هم نعمت و هم صاحب نعمت را از بين مي برد مثل قوم نوح، حالت دیگر این است كه صاحب نعمت مي ماند ولی نعمتش را مي گيرد، مانند صاحبان باغ حالت سوم نعمت هست اما صاحب نعمت نيست مانند: فرعون که چه قدر بعد از خود باغ ها ،چشمه ها وميوه ها ،درجات بالاي دنيا ،رفاه ها را رها كردند. ملك آنان به قوم ديگر ارث رسيد.

بني اسرائيلي كه از فرعون عذاب مي كشيدند صاحب ملك او شدند.

در حالت ديگر خداوند هر دو را باقي مي گذارد. و اين حالتي است كه انسان راه شكر را در پيش مي گيرد. خداوند در صوره شعرا بعد از بیان قصه اقوام مختلف و عذاب آنها مي فرمايد: در اين عذاب آيه است آيه چيزي است كه انسان را از صحنه اي به صحنه ي ديگر منتقل مي كند. عذاب دنيا نمودي از عذاب آخرت است.

الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ ( 7 ) رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ ۚإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ( 8 ) وَقِهِمُ السَّيِّئَاتِ ۚوَمَنْ تَقِ السَّيِّئَاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ ۚوَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ( 9 )



خداوند پس از بیان حال کافران و عذابی که در دنیا و آخرت بر سرشان می آید مي فرمايد چه قدر در حق انسان لطف كرده. از یک طرف پيامبري را فرستاد تا راه را نشانش دهد. از طرفی فرشتگاني دارد كه براي انسان دلسوزي كرده و استغفار مي كنند.

فرشتگان خداوند در عرش هستند كه ماهيتش را نمي دانيم. در روز قيامت 8 گروه عرش خداوند را حمل مي كنند. اين حمله عرش كساني هستند كه آن را حمل مي كنند و کسانی که در اطراف آن ها هستند. كارشان تسبيح خدا است و به خدا ايمان دارند و براي مومنان استغفار مي كنند. پس مومن هم خودش براي خودش استغفار مي كند، هم مومنان دیگر و هم فرشتگان حمله عرش و اطراف عرش برايش استغفار مي كنند. وقتي شخصي در غياب برادرش براي او دعا كند فرشته برايش آمين مي گوید و دعا مي كند كه خداوند مثلش را به او هم بدهد.

و چه خوب است كه انسان مومن از خدا براي همه طلب خير نمايد.

استغفار فرشتگان به اين گونه است: پروردگارا رحمت و علم تو هر چيزي را برگرفته پس كساني كه توبه كردند و تبعيت كردند از راه تو بيامرز.

پروردگارا آنان را به باغ هاي دائمی كه وعده دادي داخل كن و كساني كه صالح شدند از پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان

پروردگارا قطعا تو باعزت و حکیم هستي. خدايا اين ها را از بدي نگه دار.

و هر كسي امروز (قيامت) از بدي ها نجاتش دهي پس واقعا به او رحم كردي و اين است فوز و رستگاري بزرگ.

الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ ( 7 )رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ ۚإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ( 8 ) وَقِهِمُ السَّيِّئَاتِ ۚوَمَنْ تَقِ السَّيِّئَاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ ۚوَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ( 9 )

آن کسانی که عرش خدا را حمل می کنند و کسانی که اطراف عرش هستند خدا را به پاکی یاد می کنند و به خدا ایمان دارند و آمرزش می طلبند برای مومنان (به بارگاه خدا عرض می کنند) پروردگارا رحمت و علم تو هر چیزی را دربرگرفته است. پس کسانی را که توبه کرداند و از راه تو پیروی کردند بیامرز و آنها را از عذاب سوزان جهنم نگه دار

پروردگارا آن ها را در باغ های جاودان که وعده دادی به آن ها داخل گردان و کسانی که صالح بودند از پدرانشان و همسرانشان و ذریاتشان (داخل گردان) به درستی که تو ای خدا با عزت و حکیم هستی.

از این آیات نکاتی برداشته می شود:

1- خداوند عزوجل صاحب عرش است. عرش یعنی تخت فرمانروایی و پادشاهی اما کمیت و کیفیت آن را نمی دانیم و خداوند چیزی بیش از این درقرآن نفرموده.

2- عرش خداوند حاملانی دارد. که به صراحت اعلام نشده چه جنسی هستند اما آنچه در علما رایج است که فرشتگان هستند. حاملان عرش خداوند را حمد و تسبیح می گویند و به او ایمان دارند.

ملائکه مخلوقاتی هستند ازجنس نور و امور مختلفی را به اذن خداوند می چرخانند و آنقدر زیادند که غیرقابل شمارشند.

رسول(صلی الله علیه و سلم) فرمود: آسمان به ناله درآمد و حق دارد که ناله کند چون وجبی نیست که فرشتگان مشغول رکوع و سجود نباشد.

خداوند از بندگانش می خواهد او را بندگی کنند در آخر می فرماید اگر این کا را نکنید اشکالی ندارد و چیزی از خدا کم نمی شود.

خداوند مسئولیت های مختلفی به فرشتگان سپرده است: برخی فرشتگان مسئول آوردن وحی هستند کهدر رأس آنه جبرئیل (علیه السلام) است.

برخی مسئول رزقند میکائیل در صدر آنان است. ملک الموت مسئول قبض ارواح است.

برخی مسئول ثبت اعمالند و برخی مسئول حمل عرش خدا را حمل می کنند.

فرشتگان مقرب خدا برای بندگان مؤمن طلب مغفرت می کند.

نکته قابل تأمل اینجاست که انسان وقتی به خدا ایمان می آورد و بنده خدا می شود، محبوب خدا و فرشتگان و مخلوقات خدا می شود.

رسول الله (صلی الله علیه و سلم) فرمود: وقتی خدا بنده ای را دوست دارد به جبرئیل اعلام می کند که من فلان بنده ام را دوست دارم پس تو هم او را دوست بدار. جبرئیل هم او را دوست می دارد، سپس جبرئیل در آسمان اعلام می کند که خداوند فلان بنده را دوست می دارد شما هم او را دوست بدارید و همه فرشتگان او را دوست می دارد. در نتیجه این شخص در بین اهل زمین هم مقبولیت پیدا می کند. و برعکس اگر خداوند از بنده ای نا راضی باشد نیز به همین ترتیب اعلام می کند و او مبغوض فرشتگان و اهل زمین می شود.

الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ ( 7 )

پس فرشتگان برای مؤمنان دعا می کنند. نحوه دعا کردن فرشتگان نیز قابل تأمل است.

فرشتگان دعای خود را با ربنا شروع می کنند. و همچنین با اسم های نیک خدا، خداوند در آیه 180 سوره اعراف می فرماید: (وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰفَادْعُوهُ بِهَا) خداوند اسامی نیکی دارد پس او را با این اسماء بخوانید.

در کل دعاهای قرآن هیچ شخص یا واسطه ای نیامده و همه مستقیم از خدا خواسته اند.

ملائکه نیز اینگونه دعا می کنند ولی دعا را با یک مقدمه آغاز می کنند، شایسته است که دعا با حمد و ثنا و ستایش خدا آغاز شود.

ملائکه نیز ابتدا به تعریف و تمجید خدا پرداختند و گفتند: رحمت و علم تو همه چیز را برگرفته است. و رحمت خدا و علم خدا آن قدر وسیع است که هر چیزی را در برمی گیرد. اما چرا فرشتگان در ابتدای دعا اینگونه گفتند؟ پاسخ این است که می خواهند بگویند: خداوندا هر چه بندگان تو گناهکار باشند رحمت تو از گناه آنها وسیع تر است.

نتیجه دیگری که می توان از این مقدمه برداشت کرد این است که هیچ کس نباید از رحمت خدا مأیوس شود و نا امیدی از رحمت خدا کفر است.

وقتی شخصی از رحمت خدا مایوس شود یعنی خدا از رحمت او عاجز است و این کفر است. درحدیث قدسی آمده که رحمت من از غضبم سبقت گرفته است.

مقدمه دوم: فرشتگان می گویند: علم تو (هر چیزی را در بر گرفته)

به این معناست که خدایا دعای ما به این معنی نیست که تو از آن غافلی بلکه تو خودت بهتر به حال بنده ات آگاهی و این یک تضرع و بندگی است.

پس اگر خواسته ای را اعلام می کنیم به این معنی نیست که تو خبر از خواسته ما نداری.

سپس خواسته ی خود را می گویند: فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ

پس کسانی را که از گناه توبه می کنند و از راه تو پیروی می کنند ببخش.

توبه در لغت یعنی برگشت و زمانی به شخص تائب می گویند که شخص از مسیری که رفته باز می گردد. اگر با زبان بگوید خدایا من توبه می کنم ولی در عمل هنوز در همان راه بماند توبه نکرده.

آن ها پس از برگشت درصراط مستقیم قرار می گیرند و از راه شیطان باز می گردند. دعا می کنند که آن ها را از عذاب سوزان جهنم نگه دارد.

جهنم و عذابش سخت ترین چیزهایی است که انسان درآینده با آن مواجه می شود و غفلت از آن اشتباه بزرگی است. واقعا اگر ایمان درستی داشته باشند خواب ازچشمانشان می رود.

خداوند می فرماید: آنان که خدا را درست بشناسند پهلویشان خود به خود از بسترفاصله می گیرد، در اینجا خداوند نفرمود که پهلوهایشان را دور می کنند بلکه کسانی که خدا را می شناسند پهلوهایشان از بستر فاصله می گیرد. هم به رحمت خدا ایمان دارند و هم از غضب او می ترسند. و با این حالت خدا را می خوانند.

رسول(صلی الله علیه وسلم) می فرماید: اگر شما می دانسیتد آن چه را من می دانم خنده تان کم و گریه تان زیاد می شد.

اما متأسفانه غفلت ما از این حادثه بزرگی که در پیش داریم باعث شده که قلب هایمان سخت شود. مومن واقعی کسی است که وقتی ذکر خدا می شود قلبش می لرزد. و این از معیارهای ایمان است.

در سوره انبیاء می فرماید: اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ ( 1 ) حساب و کتاب مردم نزدیک است اما اکثر آنان غافلند.

مرگ و قیامت خیلی به ما نزدیک است و هر لحضه ای احتمالش هست که از دنیا برویم. و هر کس از دنیا برود قیامتش برپا شده است.

و در ادامه فرشتگان دعا می کنند:

پروردگاراآن ها را در باغ های جاودانی که به آنها وعده داده ای داخل بفرما.

خداوند در قرآن وعده داده به مومنان که اگر ایمان بیاورند به بهشت داخل می شود. خداوند در بهشت شخص بهشتی و کسانی از آباء و اجداد و همسران و فرزندانش که ایمان داشتند و صالح بودند جمع می کند.

شرط اولای تجمع ایمان است. خدا در قرآن از انبیاء سخن آورده. به زن نوح وزن لوط خطاب می آید که با جهنمیان داخل شوید.

پس در قانون خدابحث انساب نیست، که به چه کسی و چه دین و مذهبی منسوب هستی.

آنچه برای خدا مهم است این است که هرکس که کار بدی انجام داد مجازاتش را خواهد دید و هر کسی که کار خوب انجام دهد و ایمان داشته باشد وارد جنات خدا می شود و به اندازه ذره ای در حق کسی ظلم نخواهد شد.

اگر فضل خدا شامل حال انسان شد و بستگان وذریات دور هم جمع شدند رستگاری بزرگی است.

در آنجا ملائکه از هردری از بهشت وارد می شوند و بر مومنین سلام می کنند به سبب آنچه صبر کرده اند. پس بهشت با صبر به دست می آید. دست کشیدن از شهوات و رویارویی با مصیبت ها صبر می خواهد.

و آخرین جمله شان این است در دعا که خدایا بندگان مومنت را از بدی ها حفظ کن. و این به دو معناست یکی حفظ بدی های دنیوی و دیگری سختی ها و بدی های اخروی.

چرا که هر کسی را از بدی نگه داری چه بدی درپرونده اش و چه درآخرتش یعنی تو، به بنده ات رحم کردی. و اگر کسی بدین جا رسید یعنی به رستگاری عظیمی رسیده است.

و هر کسی از عذاب سوزان جهنم حفظ شود و به بهشت داخل شود فوز و رستگاری را به دست آ ورده است.

ان شاء الله خداوند همه ی ما رامشمول دعای فرشتگان قرار دهد.

گفتیم مومنان نزد خدا محبوبند و موردلطف و محبت فرشتگان خدا هستند و بر ایشان ملائکه دعا می کنند .

امروز نحوه برخورد با کافران را مرور می کنیم:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمَانِ فَتَكْفُرُونَ ( 10 )

قطعا کافران صدا زده می شوند وبه آنان گفته می شود قطعا خشم و نفرت خدا از شما بیشتر است از خشم و نفرت شما نسبت خودتان، آن روز که به ایمان دعوت می شدید و شما کفر می ورزیدید.

برخورد با کفار با ندایی از طرف ماموران آغاز می شود. از قرائن بر می آید که فرشتگان خدا آنان راصدا می زنند و به آنان می گویند: ای کفار الان که شما از خودتان بدتان می آید بدانید آن زمان که دعوت می شدید و راه کفر رادرپیش می گرفتید خدا از شما به شدت بدش می آمد و آثار آن خشم اکنون به شما می رسد. انسان وقتی کار بدی انجام می دهد وقی به نتیجه کار بدش می رسد از خودش متنفر می شود. مثلا فردی که مواد مخدر استفاده می کند تادر دام اعتیاد نیفتد و شخصیتش ضایع نشود از خودش بدش نمی آید. بعد که اسیر شد و همه چیز را از دست داد و شخصیتی برایش باقی نماند، از خودش بدش می آید. گناه هم این گونه است. انسان معمولا در دنیا به نتیجه اعمال بدش نمی رسد و فقط در آخرت به این نتیجه می رسد. پس کفار از نتیجه کفرشان متنفرند.

مقت شدت خشم است. در جاهایی از قرآن از این کلمه استفاده می شود. در جایی می فرماید: با همسران پدرانتان ازدواج نکنید و هر که این کار را بکند هم زشت است هم به شدت مورد خشم خداست.

خداوند بدش می آید وقتی کسی دعوت به خیر بشود ولی انجام ندهد، فرصت خیر برایش فراهم شود ولی به طرف خیر نرود. حالا این فرصت ممکن است ایمان، اسلام یاعمل خیر باشد. برای یک انسان فرصتی پیش می آید ولی انجام نمی دهد. خداوند از این وضعیت بدش می آید.

اگرخداوند از نحوه رفتار شخص ناراضی باشد ممکن است توفیق انجام کار خیردرآینده را ازاو بگیرد.

به عنوان مثال: فرصتی برای جهاد برای مردم پیش آمد ولی عده ای حاضر نشدند بروند و از این فرصت خیر استفاده نکردند که بعد شدند منافقین. خداوند از نحوه بر خواستن آن ها به سوی جهاد بدش آمد. چون با کسالت و نفرت می رفتند. عقوبت دنیوی کارشان این بود که این ها برای همیشه از خیر عقب بیفتند.

از قول برخی از صالحین نقل شده که وقتی توفیق انجام خیر از من گرفته شود ناراحت می شوم و به خودم بر می گردم که شاید کار بدی کردم که توفیقش را از من گرفته است.

قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَىٰ خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ ( 11 )

در اوج این مسئله بحث کفر است. کفار درآنجا می گویند: پروردگارا، تو دوبار ما را میرانید و دو بار ما را زنده ساختی پس اعتراف کردیم به گناهانمان، آیا راه خروجی است؟

خواسته آن ها نجات از عذاب است که بعد از مقدمه بیان می کنند. علت مقدمه چینی آن است که آنان تاحالا معترف بودند که انسان یک بار مرگ داشته، یک بارزنده شده (تولد) و برای بار دوم مرگ و برای بار دوم حیات

آن جا اعلام می کنند : خدایا تو قادری انسان را زنده کنی و بمیرانی. برای بار پنجم هم قادری ما راخاک کنی ونجات یا بیم از عذاب. یا تو قادری ما را دوباره زنده کنی تا کار نیک انجام دهیم.

خداوند در سوره القرة می فرماید: كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ۖ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ( 28 )

مفهوم این است که شما چگونه به خدا کفر می ورزید. شما نبودید، خداوند زنده تان ساخت، دوباره مردید و باز زنده شدید.

مشرکین به این حقیقت مرگ و حیات معتقد بودند اما تا قبل از حیات اخروی. اعتراف به گناه تا زمانی ارزش و فرصت دارد. پس از پایان فرصت اعتراف به گناه بی فایده است.

در دنیا اگر مفسدی فساد کند و قانون او را گیر بیاورد می گوید من توبه کردم.خداوند توبه کسانی رامی پذیرد که قبل از گیر افتادن اعلام ندامت و پشیمانی کند. در آخرت هم اعتراف به گناه بی فایده است زیرا فرصت دنیا تمام شده و مرگ رسیده.

ذَٰلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ ۖ وَإِنْ يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا ۚ فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ ( 12 )

می گویند به کافران: چرا عقوبت خدابه سراغتان آمده است؟ چون وقتی در دنیا به توحید دعوت می شدید قبول نمی کردید. اما اگر بحث خدا با شرک می شد ایمان می آوردید. طرفدارتوحید خالص کم است. اگر به شخص بگویید واسطه ها را کنار بگذار و فقط به خدا ایمان داشته باش این مطلب طرفداران کمی دارد.

در حدیثی آمده:((امت ها بر من ( دررویا یا وحی) عرضه شدند، پیامبری بود با یک نفر، دو نفر، ده نفر پیامبری هم بود که هیچ کس همراهش نبود. در آن موقع یک سیاهی مشاهده کردم فکر کردم امت من هستند ولی گفته شد این موسی با امتش است. بعد جمعی زیاد دیدم که افق را گرفته بود.

گفتند این ها امت تو اند. هفتاد هزار نفر که بدون حساب وارد بهشت می شوند. پرسیدیم اوصافشان چیست؟ این ها اهل فالگیری نه دنبال شیخ وسیدند که برایشان دعا بنویسند. قلبشان فقط متصل به خدا هست و بر پرودگارشان توکل می کنند.

این ها بدون حساب وارد بهشت می شوند چون توحیدشان قوی است. در ادامه حدیث آمده که شخصی به نام عکاشه از رسول الله صلی الله علیه و سلم خواست دعا کند از این گروه باشد. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: تو از آنها هستی، شخص دوم خواست پیامبر صلی الله علیه وسلمبرایش دعا کند گفت عکاشه برتو سبقت گرفت.

نظیراین درسوره "زمر" هم آمده است.

وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ۖ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ ( 45 )

وقتی خداوند به یکتایی یاد می شوند کسانی که معتقدند قیامت نیستند بدشان می آید اما وقتی صحبت خدابا واسطه می شود خوشحال می شوندو این اغوای شیطان است.

در قیامت به کفار می گویند: امروز شما فرصت برگشت ندارید و تنها کسی که حکم می کند خداست و حکم خدا این است که کسی از صحنه مرگ به زندگی بر نمی گردد.

وقتی کفار تقاضای برگشت به دنیا می کنند و نگه داشته می شوند بر آتش و آرزوی برگشت به دنیا می کنند و آرزوی مومن بودن می کنند خدا می فرماید این ها الان هم راست نمی گویند چون نتیجه اعمال گذشته شان را می بینند این می گویند و می فرماید الان جهنم رابه چشم سردیده اند اگر به دنیا باز گردند بازهم همین کار را می کنند.

در حال حاضر هم اینچنین است و خداوند مثال کشتی گرفتار طوفان راکه می زند که شخص از روی اخلاص نه از روی دل دعا می کند که اگر نجاتم دادی مومن می شوم ولی بعد از نجات انگار اتفاقی نیفتاده است و همه چیز را فراموش می کند.

پس خداوند حکم می کند در آنجا و حکمش این است که کسی به دنیا باز نگردد.

بعد از این که خداوند عزوجل حال و وضع کفار در قیامت را بیان فرمود و آنگاه که آنان از خود متنفر شدند و از خدا ندا می آید که آن زمان که کفر می ورزیدید خدا از شما بیشتر بدش می آمد .و با درخواست بازگشت آنان به دنیا مخالفت می شود.

خداوند در آیات بعدی خود را به بندگانش معرفی می کند.

هُوَ الَّذِي يُرِيكُمْ آيَاتِهِ وَيُنَزِّلُ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ رِزْقًا ۚوَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ يُنِيبُ ( 13 ) فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ( 14 ) رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ ( 15 ) يَوْمَ هُمْ بَارِزُونَ ۖلَا يَخْفَىٰعَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ ۚلِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ۖلِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ ( 16 )الْيَوْمَ تُجْزَىٰكُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ ۚلَا ظُلْمَ الْيَوْمَ ۚإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ( 17 )

او کسی که آیاتش را به شما نشان می دهد .آیات خدا در عالم هستی گسترده است برخی شنیدنی است مثل آیات قرآن و بعضی از آیات دیدنی هستند، انسان با چشم می بیند و تأمل می کند و به تحلیل و باور می رسد.

در سوره روم می فرماید: وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ ( 20 )

از آیات خدا این است که شما را به عنوان بشر از خاک آفریده است و خداوند در این خاک ظرفیتی قرار داده که می تواند تکثیر شود.

آیات دیگرش: وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚإِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ( الروم 21 )

قانون زوجیت است که خداوند در بین مخلوقات از جمله انسان ها قرار داده است. هرکسی با زوج خودش الفت می گیرد.

از آیات دیگرش: وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ ۚإِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ (الروم 22 )

آسمان با عظمتش است که انسان در آن هیچ خللی نمی یابد. در شب مزین به چراغ های خدا است. زمین در آن.....

اختلاف رنگ ها و زبان انسان هایی است که همه از یک پدر و مادر خلق شده اند.

وَمِنْ آيَاتِهِ مَنَامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ ۚإِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ (الروم 23 )

از آیات دیگر خدا خواب است. انسان هم بیداری و هم خواب دارد و هر دو به اذن خداست. وقتی خواب بر انسان غالب می شود خداوند نفس را از نسان می گیرد.

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا ۖفَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَىٰعَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَىٰإِلَىٰأَجَلٍ مُسَمًّى ۚإِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (الزمر 42 )

خدا است که جان مردم را هنگام مرگشان مى گيرد، و [جان] آنان را که نمرده اند، نيز در خوابشان [مى گيرد]; پس جان کسانى را که مرگ را بر آنان حتم کرده است نگه مى دارد و جان هاى ديگر را تا مدّتى معيّن [که عمرشان باقى است] باز مى فرستد، همانا در اين امر براى مردمى که مى انديشند نشانه هايى بزرگ [از قدرت خدا] وجود دارد.

نفس در دو وقت از انسان گرفته می شود .یکی در وقت خواب که نفس برمی گردد، و یکی در وقت مرگ که دیگر نفس برنمی گردد.

خوابی که برای رفع خستگی انسان بر او غالب می شود پدیده ای است مورد نیاز انسان که خداوند برایش قرار داده است.

وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚإِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (الروم 24 )

انسان از پدیده ی برق در آسمان وحشت پیدا می کند که شاید از بین رود و عذاب خدا باشد و طمع از این جهت که شاید رحمت خداست و باران ببارد.

خداوند می فرماید: سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰيَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗأَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰكُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (فصلت 53 )

ما در آینده آیات مان را در عالم هستی و در نفس خودشان نشان خواهیم داد تا به همه واضح شود که خدا و پیامبر حق است.

..............................................
چکیده کلاس تفسیر شیخ علی جلالی
منبع: انجمن خیریه اهل سنت بندرعباس
بازديد:1624| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت