« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

ضرورت بازگشت به قرآن | مقالات 3 آذر 1393
ضرورت بازگشت به قرآن

سپاس خداوندی که انسان را آفرید و به او بیان آموخت : «خَلَقَ الإنسان . عَلَّمَهُ البیان .» و قرآن را نازل و برا ی پند گیری آسانش کرد: «وَلَقَد یَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُّدَّّکِر» و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان کرده‏ایم پس آیا پندگیرنده‏اى هست. و آن را وسیله هدایت و رحمت مسلمانان قرار داد: «وَنَزَّلنا عَلَیکَ الکِتابَ تِبیاناً لِکُلِّ شَی ءٍ وَ هُدیً وَ رَحمَةً وَ بُشری لِلمُسلِمین»؛ و این کتاب را که روشنگر هر چیزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است بر تو نازل کردیم.» و کسانی را که در قرآن نمی‌اندیشند، و به خواندن آن بسنده می‌کنند، نکوهش کرد: «أفَلا یَتَدَبَّرونَ القُرآنَ أم عَلَی قُلوبِ أقفالُها» آیا به آیات قرآن نمى‏اندیشند یا [مگر] بر دلهایشان قفلهایى نهاده شده است.

زندگی در سایه قرآن نعمتی است که تا کسی آن را نچشیده باشد، لذت آن را درک نمی‌کند. در این نوع زندگی خداوند با انسان سخن می‌گوید و انسان در جایگاه مرتفعی قرار می‌گیرد. در این نوع زندگی، انسان فقط متوجه عالم ماده نیست، بلکه در کنار توجه به آن به عالم بزرگتر غیب نیز توجه می‌کند و انسان دارای شخصیتی بس بزرگ می‌گردد. نفخه‌ای از روح خداوندی است که به مقام جانشینی رسیده است و آن چه که در روی زمین است، مُسخّر او گشته است و مؤمن داخل کاروانی می‌شود که رهبری آن را پیامبران بزرگ الهی به عهده داشته اند. در سایه قرآن، انسان در می‌یابد که دست خداوند همواره در کار است و به شیوه‌ای مخصوص عمل می‌کند. در سایه قرآن انسان به این یقین می‌رسد که تنها با بازگشت به سوی خدا زمین اصلاح می‌گردد و بشریت به آرامش می‌رسد، انسان به بلندی، برکت، پاکیزگی و اطمینان می‌رسد و بین سنت‌ها و فطرت زندگی، هماهنگی به وجود می‌آورد و تنها با یک راه و روش می‌توان به سوی خدا بازگشت و آن هم از طریق بازگشت تمام شئون زندگی به منهج خداوند است که در کتابش قرآن آن را ترسیم نموده است. بنابراین تنها راه سعادت بشریت، بازگشت به قرآن و گردن نهادن به دستورات آن است.[1]

یک نسل بی نظیر قرآنی[2]

وضعیت مسلمانان نسبت به قرآن کریم، خواهان مطالعه و بررسی عمیق است. چرا که کلیه کوشش‌ها و اهتمام‌های مسلمانان پس از قرون اولیه متوجه جنبه تلاوت، کنترل مخارج حروف، ادای دقیق غنه ها و مدها و دیگر جنبه های مربوط به حفظ الفاظ قرآن و حفظ تواتر آن چه از نظر ادا و چه از نظر قواعد تجوید و تلاوت، شده است.[3] امام غزالی در این باره می‌گوید: «ادا نمودن حق تلاوت قرآن این گونه است که در آن زبان، عقل و قلب انسان مشترکاً عمل نمایند. بهره زبان، درست ادا نمودن حروف قرآن با ترتیل است؛ و بهره عقل، تفسیر و درک معانی آیات آن است.»

دعوت رسول اکرم (ص) نسلی از انسان‌ها را بار آورد (نسل صحابه) که در تاریخ اسلام بلکه در تمام تاریخ بشریت ممتاز هستند و دیگر هیچ گاه نظیر آنها دیده نشده است. ما نیز قرآن و احادیث و الگوی عملی و سیره والای رسول الله را در اختیار داریم هم‌چنان که آن نسل اول و منحصر به فرد تاریخ در اختیار داشتند ولی چرا وضعیت ما این چنین است! علت چیست؟

ما باید سرچشمه‌ای را که آن نسل از آن سیراب می‌شدند مورد توجه قرار دهیم:

1- اولین سرچشمه‌ای که آن نسل از آن سیراب می‌شدند فقط و فقط قرآن بود. در واقع احادیث و سنت رسول الله هم تنها اثری از آثار همین سرچشمه بودند و این است که وقتی از حضرت عایشه(رض) در مورد خلق و خوی رسول الله سؤال شد؟ ایشان فرمودند: فإن خلق نبی الله کان القرآن[4] یعنی خلق و خوی رسول (ص) قرآن بود.

پس قرآن تنها منبعی بود که از آن استفاده می‌کردند و بر طبق آن خود را می‌ساختند و بر اساس آن بار می‌آمدند.

2- دومین عامل اینکه آن نسل اول هیچ گاه قرآن را به قصد دانش اندوزی و کسب معلومات بیشتر و یا به منظور تفنن و تلذذ نمی‌خواندند. هدف آنها از فراگیری قرآن این بود که اوامر و رهنمودهای خدا را در رابطه با خویشتن، جامعه و رویه و شیوه زندگی کردنشان دریابند و پس از شنیدن فرمان الهی، بلا فاصله بدان عمل نمایند.

همان گونه که ابن مسعود (رض) می‌فرماید: «هرگاه یکی از ما 10 آیه را می‌آموخت، پیش از شناخت معانی و عمل به آنها به دنبال آیات دیگر نمی‌رفت».[5]

آری! این روش «آموختن برای به کار بستن» بود که آن نسل را ساخت.

3- سومین عامل این بود که در صدر اسلام هنگامی‌که کسی به اسلام داخل می‌شد در همان آستانه ورود، به تمام گذشته خود پشت پا می‌زد و در همان لحظه روی آوردن به اسلام، احساس می‌کرد زندگی جدیدی را شروع کرده که با زندگی دوره جاهلیت او کاملا فرق دارد و لذا به تمام رفتارها و باورهای خود در زمان جاهلیت با تردید، و کاملا محتاطانه می‌نگریست و احساس می‌کرد همگی پلید و آلوده اند و مسلمان شدن با آنها زیبنده نیست! و با این احساس بود که آیین جدید اسلام را فرا می‌گرفت.

نقش قرآن در تربیت انسان

نقش قرآن چون که بر دل ها نشست ********** نقش های پاپ و کاهن را شکست

فاش گویم آن چه در دل مضمر است ********** این کتابی نیست، چیزی دیگر است

چون که در جان رفت، جان دیگر شود ********** جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود[6]

قرآن کتاب هدایت است و هر انسانی به فراخور ظرفیت خود از آن بهره می‌گیرد . جوان به نسبت ویژگی‌های خاص خود به انس با قرآن بیشتر نیاز دارد تا در پرتو آن در پیمودن مسیر پر پیچ و خم زندگی توشه‌ای مطمئن فراهم آورد.

مرحوم اقبال لاهوری در دوران کودکی هر روز صبح و عصر به قرائت قرآن مشغول می‌شد. پدرش هر روز صبح از او می‌پرسید: چه می‌خوانی؟

اقبال نیز در جواب می‌گفت: قرآن می‌خوانم.

سه سال بر این منوال گذشت تا این‌که روزی اقبال از پدرش پرسید: شما هر روز از من سؤال می‌پرسی و من نیز فقط یک جواب می‌دهم. منظور شما چیست؟

پدرش گفت: می‌خواهم که به قرآن کریم تمایل پیدا کنی. می‌خواهم بدانم که قرائت قرآن چگونه در تو تأثیر می‌کند. ای فرزندم قرآن را آن گونه بخوان که گویا بر تو نازل شده است.

[رسول اکرم (ص) در حدیثی می‌فرمایند: إن الله یحب أن یقرأ القرآن غضاً کما أنزل، یعنی خداوند عزوجل دوست دارد قرآن با همان شادابی و تازگی که نازل شده خوانده شود.][7]

اقبال می‌گوید: از آن روز به بعد خواندن جدیدی از قرآن را با قلب و حواس و فکرم و با تمام توان و نیرویی که داشتم، شروع نمودم تا این‌که احساس کردم که آدم دیگری شده ام. فهم و درکم از زندگی غیر از آنچه بود که قبلاً درک کرده بودم.

در حقیقت قرآن، زمانی بخشی از خود را در اختیار شما قرار می‌دهد که شما تمام وجود خود را در اختیار آن گذاشته باشید.[8]

حکایتی درباره نقش تربیتی قرآن:

«فضیل بن عیاض» مردی متظاهر به فسق بود، بر سر راه کاروان‌های تجاری و مسافرتی قرار می‌گرفت و با زور و تهدید اموال کاروانیان را به غارت می‌برد، دزدی قهار و چیره دست بود و تمام مردم او را با همان صفاتش می‌شناختند. او که از راه دزدی اموال فراوانی را به دست آورده بود و از وضع مالی مناسبی برخوردار بود، شبی برای دزدی به خانه ای به قصد دستبرد زدن وارد شد.

صاحب منزل در حال قرائت قرآن بود که فضیل با طرح نقشه قبلی روی دیوار منزل قرار گرفت. همین که خواست وارد خانه شود، قرائت قرآن صاحب منزل توجهش را جلب نمود:

أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ [9] آیا براى کسانى که ایمان آورده‏اند هنگام آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتى که نازل شده نرم [و فروتن] گردد.

فضیل بن عیاض با شنیدن این آیه تمام وجودش شعله ور شد از دیوار پایین آمد و مثل این‌که این آیه بر او نازل شده باشد تحت تأثیر قرار گرفت و با یک تصمیم جدی از تمام گناهان خود توبه کرد، تا جایی که صاحبان اموال بدست آمده از راه دزدی را راضی کرد و اموال آنها را باز گرداند. به طوری که امروزه در عرفان، او را در زمره زهاد بزرگ به حساب می‌آورند.

سخن آخر

بیاییم در سایه قرآن و آموزه هایش زندگی کنیم، برای این‌که به سیرت نخستین‌مان باز گردیم، لزوماً باید به کتابمان مراجعه کنیم، بیاییم قرآن را هم به صورت موضعی و هم به شکل موضوعی تدریس و تفسیر کنیم، بیاییم این طور فکر کنیم که اساساً جایز نیست قرآن برای مسایل دیگر رها شود عمر بن خطاب زمانی که سپاهیان اسلام را گسیل می‌داشت، از روایت زیاد حدیث ممانعت به عمل می‌آورد و می‌گفت: «مردم را با چیزهای دیگر، از قرآن غافل مکنید» علت روشن بود: چه بسا ممکن بود به سبب حدیثی که معنایش را نمی‌فهمند یا به علت استنباط حکم فقهی از آن بین عده‌ای از سپاهیان درگیری صورت گیرد و بدین سان امت تباه شود.

بار خدایا! ما را از عاملین و خادمین به قرآن قرار بده

حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار ********** تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

________________________________________
نویسنده: شیخ عارف مهرورز
منبع: نشریه خبری تحلیلی وفاق
________________________________________
پی نوشت:
[1] مقدمه تفسیر فی ظلال القرآن اثر سید قطب با تلخیص
[2] معالم فی الطریق (نشانه های راه)، سید قطب، ترجمه ، محمود محمودی، ص 11-17 با تلخیص و تصرف
[3] کیف نتعامل مع القرآن (نگرشی نو در فهم قرآن )، محمد غزالی، ترجمه داود ناروئی، ص47 -48
[4] رواه مسلم
[5] نقل از مقدمه تفسیر طبری
[6] شعر از اقبال لاهوری
[7] جامع الصغیر سیوطی
[8] گزیده گزیده ها، صلاح الدین توحیدی، ص 48
[9] حدید : 16
بازديد:1295| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت