« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

زيد بن الخطاب رضی الله عنه | صحابه و صحابیات رسول 25 مرداد 1393
زيد بن الخطاب رضی الله عنه

زيد بن الخطاب رضی الله عنه

زيد بن الخطاب بن نفيل العدوي القرشي. لقب او ابو عبد الرحمن است. از عمر بزرگتر بود، و پیش از وی مسلمان گشت. بلند بالا و گندمگون بود. در جنگ بدر و دیگر غزوات شرکت داشت[1].

در جنگ احد، عمر به او گفت: این زره مرا بگیر (و به تن کن). او گفت: همانگونه که تو خواهان شهادت هستی من نیز خواهان آن هستم. و بدینگونه زره را هر دو نپوشیدند[2].

او از لبابه، بنت ابي لبابه بن عبد المنذر، پسری به نام عبد الرحمن دارد[3].

گفته شده است رسول الله صلى الله عليه وسلم بين زيد و معن بن عدي العجلاني پیمان برادری برقرار کرد[4]. او در جنگ يمامه به شهادت رسیده است.

عاصم بن عبيد الله، از عبد الرحمن بن زيد بن الخطاب، از پدرش روایت می کند: رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمود: "أَرِقاءَكُمْ أَرِقَّاءَكُمْ، أَطْعموهم مِمَّا تَأْكُلُونَ ، وَأَلْبِسُوهُمْ مِمَّا تَلْبَسُونَ " . الحديث. (شما را به خوشرفتاری با بردگانتان سفارش می کنم. به آنان از آنچه می خورید بخورانید و از آنچه خود می پوشید بپوشانید)[5].

در اخبار اینگونه آمده است: در جنگ یمامه، زید تا لحظه شهادت پرچمدار مسلمانان بود. پرچم را با پیشروی مستقیم به سوی دشمن حمل کرد و پس از شهادت وی، پرچم را سالم رضی الله عنه مولای (=برده آزاد شده) ابو حذیفه بدست گرفت. زید در جنگ یمامه با فریاد می گفت: خدایا! برای فرار یارانم، معذرت می خواهم. از ضلالتی که مسيلمه کذاب و محكم بن الطفيل به وجود آورده اند به تو پناه می آورم[6].

واقدي می گوید: عبد الله بن جعفر، از ابن ابي عون روایت می کند و می گوید: عبد العزيز بن الماجشون روایت می کنند و می گویند: عمر از متمم بن نويره پرسید: تلخی مرگ برادرت چه تاثیری بر تو گذاشت؟ متمم گفت: این چشمم پیشتر کور شده بود. در [مرگ برادرم] با چشم سالمم شروع به گریه کردم، و چشم کورم با اشک ریختن آن را همراهی کرد. پس عمر رضی الله عنه گفت: این چه اندوه شدیدی است، سپس عمر به متمم گفت: خداوند زید بن الخطاب را رحمت کند! اگر من نیز توان شعر گفتن داشتم مانند مرثیه تو به برادرت، مرثیه سرایی می کردم. متمم گفت: اگر برادر من نیز مانند زید در جنگ یمامه شهید می شد، هرگز برای او نوحه نمی کردم. عمر واقف شد و به تعزیه برادرش مشغول گردید. او بر مرگ برادرش بسیار اندوهگین شده بود و می گفت: « إن الصبا لتهب فتاتيني بريح زيد » (یقیناً اگر باد صبا بوزد، بوی زید را با خود خواهد آورد.) راوی ابن ابي عون می گوید که: عمر، سرودن شعر، حتی یک بیت را نیز نمی دانست[7].

روایتی از عمر است که می گفت: [زید] پیش از من مسلمان شد و پیش از من شهید شد[8].

از زید، پسرش عبدالرحمن و عبدالله بن عمر حدیث روایت کرده اند. حدیث «کشتن حشرات خانگی» (قتل ذوات البيوت) را ابن عمر از عموی خود نقل کرده است[9].

..............................................................................
منبع: تاریخ الاسلام ذهبی
ترجمه: ابو اویس
..............................................................................
زیرنویسها:
[1] برای اطلاعات بیشتر درباره زید بن الخطاب رضی الله عنه همچنین بنگرید به: ابن سعد 376/3؛ طبقات 22؛ نسب قریش 447؛ بلاذری، انساب 57/1، 308؛ حلیة الاولیاء 367/1، استیعاب 550/2؛ اسد الغابة 285/2؛ تهذیب الکمال 456/1؛ سیر اعلام 297/1 ؛ الوافی بالوفیات 39/15.
[2] ابن سعد، طبقات 378/3؛ سیر اعلام النُبلاء 298/1.
[3] ابن سعد، طبقات 377/3.
[4] پیشین، 377/3؛ سیر اعلام النبلاء 298/1.
[5] مسند 36/4؛ ابن سعد، طبقات 377/3؛ بخاری، ادب 190؛ بخاری، تاریخ کبیر 264/5، 315/8. این حدیث را پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در حجة الوداع فرموده است. ادامه حدیث اینگونه است: « فَإِنْ جَاؤُوا بِذَنْبٍ لاَ تُرِيدُونَ أَنْ تَغْفِرُوهُ، فَبِيعُوا عِبَادَ اللَّهِ، وَلاَ تُعَذِّبُوهُمْ...» (اگر گناه غیر قابل بخشش انجام داده باشند، ای بندگان خدا، آنان را بفروشید و شکنجه نکنید...).
[6] ابن سعد، طبقات 377/3.
[7] ابن سعد، طبقات 378/3.
[8] سیر اعلام النبلاء 298/1.
[9] بخاری، بدءُ الخلق 3297؛ مسلم، سلام 2233؛ ترمذی، احکام 1483؛ مسند 452/3؛ ابو داود 5252؛ ابن ماجه 3535؛ عبدالرزاق 19616؛ حُمَیدی، مسند 620؛ طبرانی 25/20. حدیث اینگونه است: سالم از پدرش عبدالله بن عمر روایت می کند، او گفت: شنیدم پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: «أقْتُلُوا الحَيَّاتِ وَاقْتُلُوا ذا الطُّفْيَتَيْنِ وَالأَبْتَرَ فإِنَّهُما يُسْقِطانِ الحَبَلَ وَيَطْمِسانِ البَصَرَ» (مارهای خانه ( ذوالطفیتین و ابتر) را بکشید، زیرا آندو حمل زن را می اندازند و چشم را کور می کنند).
متن این حدیث از مسلم است و در آن نام زید نیست.
لغات حدیث:
حیة. [ ح َی ْ ی َ ] مار. ج ، حَیّات ، حیوات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ذوالطفیتین . [ ذُطْ طُف ْ ی َ ت َ ] نوعی از مار خبیث که بر پشت دو خط کشیده دارد مانند دو برگ مقل .
ابتر. [ اَ ت َ ] مار کوته دم . مار دم کوتاه . ماری کشنده . ماری خبیث و کوتاه دم . مؤنث :بَتْراء.
الحَبَل [ ح َ ب َ ] بار شکم . ج ، احبال . و فی الحدیث : نهی عن بیع حبل الحبلة؛ یعنی از بیع چیزی که در شکم ناقه است یا از بیع انگور بر درخت پیش از رسیدن یا از بیع بچه که در شکم است و عرب در جاهلیت این کار میکردند. || حمل زن .
بازديد:1745| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت