« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

قدرت و توانايي جنيان | مقالات 25 دي 1393
قدرت و توانايي جنيان

خداوند به جن ها تواني داده كه به انسانها نداده و خداوند از برخي قدرت و توان آنها براي ما سخن گفته است . مانند:

1- سرعت حركت و انتقال

عفريتي از جن ها با حضرت سليمان - عليه السلام - تعهد كرد كه عرش ملكه يمن را در مدتي كمتر از اينكه شخصي از جايش بلند شده و بنشيند، در محضر او حاضر كند:

«قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ * قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ» النمل: 39 – 40

( عفريتي از جنّيان گفت : من آن را براي تو حاضر مي آورم پيش از اين كه ( مجلس به پايان برسد و ) تو از جاي برخيزي . و من بر آن توانا و امين هستم. كسي كه علم و دانشي از كتاب داشت گفت : من تخت ( بلقيس ) را پيش از آن كه چشم بر هم زني ، نزد تو خواهم آورد . هنگامي كه سليمان تخت را پيش خود آماده ديد ، گفت : اين از فضل و لطف پروردگار من است . ( اين همه قدرت و نعمت به من عطاء فرموده است ) تا مرا بيازمايد كه آيا شكر ( نعمت ) او را بجا مي آورم يا ناسپاسي مي كنم . هر كس كه سپاسگزاري كند تنها به سود خويش سپاسگزاري مي كند ، و هر كس كه ناسپاسي كند ، پروردگار من بي نياز ( از سپاس او و ) صاحب كرم است ( و سفره كريمانه انعام خود را از شكرگزار و ناشكر قطع نمي كند ) ).

2- سبقت گرفتن از انسانها در عرصه فضا

جن ها از دير زمان به سوي آسمانها صعود مي كردند و از اخبار آسمانها استراق سمع مي كردند تا هر حادثه را قبل از وقوع بدانند، آنها بعد از مبعث رسول الله - صلى الله عليه وسلم - به حراست آسمانها افزودند:

«وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا * وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا » الجن: 8 – 9

(ما قصد آسمان كرديم ، و همه جاي آن را پر از محافظان و نگهبانان نيرومند ( ملائكه ) و شهابها ( ي سوزنده ) يافتيم. ما ( پيش از اين ) در گوشه ها و كنارهاي آسمان براي استراق سمع مي نشستيم ( و كسب خبر مي كرديم ) ولي اكنون هر كس بخواهد گوش فرا دهد ، شهاب آماده اي را در كمين خود مي يابد كه به سوي او نشانه مي رود).

رسول الله - صلى الله عليه وسلم - نحوه استراق سمع را چنين توضيح داده است: وقتي خداوند مي خواست كاري انجام گيرد فرشتگان بمنظور اطاعت از وي پرهاي خود را مانند زنجيري بر صخره اي مي زدند. وقتي اضطراب دلهايشان زدوده شد، با هم مي گفتند: پروردگار چه فرمود؟ مي گويند: هر آنچه گفته حق است، او برتر و بزرگ است.

استراق كنندگان اين گفتگوي فرشتگان را مي شنيدند و آن را به ديگران منتقل مي كردند، آنها نيز آن را به دسته ي ديگري منتقل مي کنند، تا اينکه در نهايت آن کلمه ي استراق شده را به ساحر يا کاهني مي رسانند، چه بسا ممکن است قبل از رساندن آن کلمه به ساحر و يا کاهن شهاب سنگي آن را نشانه بگيرد و کسي از آن اطلاع نيابد، و ممکن است هيچ شهاب سنگي آن را نپيمايد و به دست کسي بيفتد، از اين رو به وسيله ي آن يک کلمه صحيح و درست صد کلمه ي دروغ را رديف مي نمايد، زيرا مردم مي گويند: مگر فلان روز چنين و چنان نگفت که درست از آب درآمد؟ پس با توجه به کلمه ي درستي که از آسمان استراق نموده تمامي دروغهاي وي تصديق مي شوند.

خرافات دوران جاهليت

اطلاع و شناخت صحيح از علت رها شدن شهاب سنگ در آسمان به خرافاتي كه مردم دوران جاهليت بدان معتقد بودند، خاتمه داد. از حضرت عبدالله بن عباس روايت شده که يكي از اصحاب خطاب به رسول الله - صلى الله عليه وسلم - گفت: يا رسول الله - صلى الله عليه وسلم - ! شبي نشسته بودم، ستاره اي رها شد و در پي آن نوري مشاهده گرديد. پيامبر - صلى الله عليه وسلم - رو به اصحاب فرمود: در دوران جاهليت شما در اين باره چه عقيده اي داشتيد؟ عرض كردند: خدا و رسول او بهتر مي دانند، ولي ما بر اين عقيده بوديم كه رها شدن ستاره، در پي بدنيا آمدن يا مُردن شخصيتي عظيم ، صورت مي گيرد.

رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فرمود: « فإنها لا يرمى بها لموت أحد ولا لحياته ؛ ولكنّ ربنا - تبارك وتعالى اسمه - إذا قضى أمراً سبّح حملة العرش ، ثم سبح أهل السماء الذين يلونهم ، حتى يبلغ التسبيح أهل هذه السماء الدنيا ، ثمّ قال الذين يلون حملة العرش لحملة العرش : ماذا قال ربكم ؟ فيخبرونهم ماذا قال ، قال فيستخبر بعض أهل السماوات بعضاً ؛ حتى يبلغ الخبر هذه السماء الدنيا ، فتخطف الجنّ السمع ، فيقذفون إلى أوليائهم ، ويرمون به ، فما جاؤوا به على وجهه فهو حق ، ولكنهم يَقْرِفون فيه ويزيدون» .

(ستاره ها بخاطر مُردن يا بدنيا آمدن هيچ كس رها نمي شوند، بلكه واقعيت اين است كه پروردگار تبارك و تعالي هرگاه تصميمي بگيرد، فرشتگان حامل عرش تسبيح مي گويند، بعد فرشتگان آسمان نزديك به عرش تسبيح مي گويند، تا اينكه فرشتگان آسمان دنيا نيز به تسبيح مي افتند، سپس فرشتگان حامل عرش درباره تصميم پروردگار سؤال مي كنند كه چه فرموده است؟ حاملان عرش جريان را به فرشتگان نزديك مي گويند، آنان نيز جريان را به اهل آسمان بعدي انتقال مي دهند... تا اينکه در نهايت جريان به آسمان دنيا مي رسد. در آسمان دنيا جن ها در كمين اند و استراق سمع نموده اطلاعاتي را به دوستان خود انتقال مي دهند، آنچه را كه درست انتقال بدهند، حق است ولي جن ها و شياطين در آن افزايش و کاستيهايي را به وجود مي آورند).

گاه وقتي استراق سمع جنيان و شياطين بهتر انجام مي گيرد و آن بدين صورت است كه شياطين حوادثي را كه خداوند در نظر گرفته از فرشتگاني استماع مي کنند كه بسوي ابرها فرود مي آيند.

حضرت عائشه روايت مي کند که پيامبر - صلى الله عليه وسلم - فرمود: « الملائكة تتحدث في العنان - والعنان الغمام - بالأمر يكون في الأرض ، فتستمع الشياطين الكلمة ، فتقرها في أذن الكاهن كما تقرّ القارورة ، فيزيدون معها مائة كذبة ».

(فرشتگان مأمور ابرها راجع به حوادث روي زمين با هم بحث و گفتگو مي کنند، پس شياطين به سخنان آنها گوش فرا داده و آن را به کاهني مي رسانند، از اين رو کاهن به وسيله ي آن سخن صحيح و درست، صد سخن دروغ را در جامعه جايي مي دهد).

3- آگاهي جنيان از كار بنائي و صنعت

خداوند به ما خبر داده است كه جنياني را براي حضرت سليمان مسخر گردانيده بود، لذا جن ها كارهاي زيادي را انجام داده اند كه به نيروي عظيم و تيز هوشي و مهارت نياز داشته اند:

«وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ * يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ» سبأ: 12 – 13

(و پروردگارش گروهي از جنّيان را رام او كرده و در پيش او كار مي كردند و اگر يكي از آنها از فرمان ما سرپيچي مي كرد ( و به سخن سليمان گوش نمي داد ، كيفرش مي داديم و ) از آتش سوزان بدو مي چشانديم. آنان هر چه سليمان مي خواست برايش درست مي كردند، از قبيل : پرستشگاههاي عظيم ، مجسّمه ها ، ظرفهاي بزرگ غذاخوريِ همانند حوضها ، و ديگهاي ثابت ( كه از بزرگي قابل جابه جائي نبود)).

ممكن است جن ها از قديم به اختراع و اكتشافاتي مانند: راديو و تلويزيون آگاه بوده باشند - علامه ابن تيميه مي گويد: بعضي شيوخ كه با جن ها سر و كار داشته اند براي وي (ابن تيميه ) بيان كرده اند که بعضي جن ها چيزهاي براق و درخشاني مانند آب و شيشه به وي نشان داده اند و اخباري كه از وي خواسته شده بود ، در صفحه شيشه روي آب به او نشان داده اند و او آن اخبار را به اطلاع مردم مي رساند. اين بزرگ اضافه نموده مي فرمايد: هر كس از شاگردان و مريدان من كه از من استعانت مي كردند، اخبار آنها را به من مي رساندند، من جواب را به آنان مي گفتم و آنان جواب مرا به شاگردان و مريدان ابلاغ مي كردند.

4- توانايي بر تغيير شکل

جن ها ميتوانند خود را به شكل انسانها و حيوانات در آورند، شيطان در جريان غزوه بدر به شكل و صورت سراقه بن مالك نزد مشركين آمد و آنان را وعده پيروزي و كمك داد، اين آيه در همين راستا نازل شده است:

«وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَكُمْ » الأنفال: 48

( ( به ياد آور ) زماني را كه اهريمن ( با وسوسه هاي خود ) اعمالشان را در جلو ديدگانشان مي آراست و مي گفت : امروز هيچ كس نمي تواند بر شما پيروز شود و من ، هم پيمان و ياور شما هستم).

اما وقتي سپاه اسلام و لشكر كفر به پيكار همديگر رفتند و شيطان، فرشتگان را ديد كه از آسمان فرود مي آمدند، پشت داد و فرار كرد :

« فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ» الأنفال: 48

(امّا هنگامي كه دو گروه ( مؤمنان و كافران ) همديگر را ديدند ( و روياروي شدند ) بر پاشنه هاي خود چرخيد ( و از عهد و پيمان خود دست كشيد ) و گفت من از شما بيزار و گريزانم . من چيزي را مي بينم كه شما نمي بينيد. من از خدا مي ترسم).

داستان زيبايي براي ابوهريره پيش مي آيد كه بخاري آن را روايت كرده است، حضرت ابوهريره - رضي الله عنه - مي گويد: رسول الله - صلى الله عليه وسلم - مرا مأمور حفاظت (زكات رمضان) صدقه فطر كرده بود، شخصي آمد و با مشت هاي پر از گندم برداشت، دستش را گرفتم و گفتم: به خدا سوگند ! تو را نزد رسول الله مي برم . گفت: عيال من زياد است و من نيازمندم.

ابوهريره گفت: من او را رها كردم، صبح روز بعد، رسول الله - صلى الله عليه وسلم - از من پرسيد: امشب زنداني را چه كار كردي؟ عرض كردم: شدت احتياج و كثرت فرزندانش را عنوان كرد، به حالش ترحم نموده او را رها كردم.

رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فرمود: دروغ گفته است و دوباره بر مي گردد. ابوهريره مي گويد: اذعان كردم كه بر مي گردد. زيرا رسول الله - صلى الله عليه وسلم - خبر داده بود كه بر مي گردد، از اين رو در كمين نشستم، بار ديگر آمد و به برداشتن گندم مشغول شد، دستش را گرفته، گفتم تو را پيش رسول الله - صلى الله عليه وسلم - مي برم، گفت: مرا رها كن، من نيازمندم و عيالم سنگين است، بار ديگر بر نمي گردم، پس بحالش ترحم كردم. صبح رسول الله - صلى الله عليه وسلم - از من پرسيد: اي ابوهريره! زنداني تو چه كرد؟ عرض كردم: اي رسول الله - صلى الله عليه وسلم - ! شدت نياز و سنگيني عيالش را مطرح كرد، بحالش ترحم نموده و او را رها كردم.

رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فرمود: با تو دروغ گفته دوباره برمي گردد.

براي بار سوم آمد، همان صحبت هاي دو شب گذشته ميان من و او تكرار شد، گفتم تو هر بار وعده مي كني و به وعده ات عمل نمي كني. گفت: مرا رها كن، كلماتي را برايت مي گويم و نشان مي دهم كه برايت مفيد خواهد بود. گفتم: آن كلمات چه هستند؟ گفت: هرگاه به رختخواب مي روي، آيه الكرسي ( الله لا اله الا هو الحي القيوم) را تلاوت كن . در چنين حالتي همواره از جانب خداوند محافظي بر تو گماشته مي شود و تا صبح هيچ شيطان و جني نزد تو نخواهد آمد، آنگاه او را رها كردم.

رسول الله - صلى الله عليه وسلم - از من سؤال كرد، امشب با زندانيت چه كار كردي ؟ عرض كردم: اي رسول خدا ! او گفت چند كلمات را به تو ياد مي دهم كه خداوند بوسيله آنها به تو فايده مي رساند، لذا من او را رها كردم. رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فرمود : آن كلمات چه هستند؟ عرض كردم: به من گفت هرگاه موقع خواب آيه الكرسي را تا آخر تلاوت كني، همواره از جانب خداوند محافظي بر تو گماشته مي شود و تا صبح هيچ جن و شيطاني نزد تو نخواهد آمد. رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فرمود: او راست گفته است، ولي او دروغگو است و فرمود: اي ابوهريره! آيا مي داني در اين سه شب چه كسي تو را مخاطب قرار داده است؟ عرض كردم: خير. فرمود: او شيطان بوده است.

اين شيطان به صورت انسان پيش ابويريره آمده است، گاهي شيطان به صورت حيوان: شتر، الاغ، گاو، سگ و گربه پيش آدمي مي آيد. اغلب بصورت سگ و گربه سياه ظاهر مي شود. رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فرموده است: رد شدن سگ سياه از جلو نمازگزار ، نماز را قطع مي كند و علت آن را چنين بيان نموده است كه سگ سياه شيطان است .

ابن تيميه مي فرمايد: سگ سياه ، شيطان سگ ها است و جن در اغلب اوقات بصورت سگ سياه ظاهر مي شود ، هم چنين در شكل و صورت گربه سياه نيز ظاهر مي شود، زيرا رنگ سياه جامع قدرت و نيروي شيطاني و حاوي حرارت بيشتري مي باشد.

جنيان در منازل

جنيان خود را به صورت مار درآورده و براي انسانها ظاهر مي شوند، اينجا است كه رسول الله - صلى الله عليه وسلم - از كشتن مارهاي خانه نهي كرده است. در صحيح مسلم از حضرت ابي سعيد خدري - رضي الله عنه - روايت شده که رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فرمود:« إنّ بالمدينة جنّاً قد أسلموا ، فإذا رأيتم منهم شيئاً فآذنوه ثلاثة أيام ، فإن بدا لكم بعد ذلك فاقتلوه ، فإنما هو شيطان» .

(در مدينه جن هائي زندگي مي كنند كه مسلمان شده اند. هرگاه جنيان (ماري) از آنها را ديديد به مدت سه روز به آنها مهلت دهيد، پس از سه روز اگر باز در خانه ي شما باقي ماند، آن را بكشيد. چرا كه او شيطان است).

يكي از اصحاب رسول الله - صلى الله عليه وسلم - ماري از مارهاي خانه اش را كشته بود و همين عامل سبب مرگ او شد . در صحيح مسلم چنين آمده است: ابا سائب وارد منزل ابي سعيد خدري شد - ابي سعيد مشغول نماز بود. ابا السائب مي گويد: منتظر شدم تا نمازش را تمام كند، در گوشه خانه شاخه هاي خشك خرما بود، از ميان آنها صداي خش خش را شنيدم، نگاه كردم، متوجه شدم كه ماري در ميان آنها است، بي درنگ براي زدن آن مبادرت كردم. ابو سعيد با اشاره بسوي من، مرا از كشتن آن بازداشت و گفت: بنشين. پس نشستم.

وقتي نماز را به پايان رساند مرا به اتاقي ديگر راهنمايي كرد و گفت: اين خانه را مي بيني؟ گفتم: آري. فرمود: در اين اطاق جواني كه به تازگي ازدواج كرده بود، زندگي مي كرد، ما همواره با رسول الله - صلى الله عليه وسلم - به غزوه خندق مي رفتيم، هنگام زوال آفتاب اين جوان از رسول الله - صلى الله عليه وسلم - اجازه خواست تا به خانه اش برگردد، پس رسول الله - صلى الله عليه وسلم - موافقت كرد. جوان به خانه برگشت. رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فرمود: اسلحه ات را با خودت ببر، ممكن است يهود بني قريظه به تو حمله كنند. آن جوان اسلحه اش را بر دوش گرفت و به خانه برگشت. وقتي به خانه رسيد، ديد كه همسرش از خانه بيرون آمده است. غيرت جوان به جوش آمد و اسلحه اش را به طرف همسرش نشانه گرفت تا او را به قتل برساند. همسرش گفت: عجله نكن، دست از اسلحه بكش و به داخل خانه برو تا برايت روشن شود كه چرا من از خانه بيرون آمده ام.

وقتي جوان وارد خانه شد بلافاصله نگاهش به اژدهايي افتاد كه روي فرش خود را در هم پيچيده بود . نيزه را بسوي او نشانه گرفت و آن را از پاي درآورد و از خانه بيرون آمد. جوان فوراً دچار اضطراب و استرس روحي شد و همزمان با اژدها جان سپارد، به نحوي كه مشخص نشد كدام يك از اژدها و جوان ، جلوتر از پا در آمده اند.

راوي مي گويد: نزد رسول الله - صلى الله عليه وسلم - آمديم و جريان را برايش بازگو نموديم و گفتيم: اي رسول خدا! براي او دعا كنيد تا خداوند او را براي ما زنده گرداند. فرمود: « استغفروا لصاحبكم، إنّ بالمدينة جنّاً قد أسلموا ، فإذا رأيتم منهم شيئاً فآذنوه ثلاثة أيام ، فإن بدا لكم بعد ذلك فاقتلوه ، فإنّما هو شيطان»

براي اين رفيق و دوست تان دعاي مغفرت كنيد، در مدينه جن هائي زندگي مي كنند كه مسلمان شده اند. هرگاه جنيان (ماري) از آنها را ديديد به مدت سه روز به آنها مهلت دهيد، پس از سه روز اگر باز در خانه ي شما باقي ماند، آن را بكشيد. چرا كه او شيطان است).

تذكرهاي مهم درباره كشتن مارهاي خانه و منازل

1- حكم نهي از كشتن حيوانها مخصوص مارها است نه ساير حيوانها.

2- حكم كشتن شامل تمام مارها نيست، بلكه مخصوص مارهائي است كه در خانه ها و منازل زندگي مي كنند و مارهائي كه بيرون از خانه هستند، كشتن آنها ضروري است.

3- هرگاه داخل خانه ماري را ديديم، لازم است به او دستور دهيم که از خانه بيرون رود، فايد اينگونه با وي حرف بزنيم: تو را به خدا سوگند مي دهيم كه از اين خانه بيرون روي و شر خودت را از ما دور بدار ورنه تو را مي كشيم. اگر بعد از اين اعلام ديده شد تا سه روز مهلت داده شود و بعد از سه روز كشته شود.

4- دليل كشتن آنها بعد از سه روز، اذعان به اين مطلب است كه آنان از جنيان مسلمان نيستند، زيرا اگر جني مسلماني مي بود بعد از سه روز منزل را ترك مي كرد. در غير اين صورت در واقع مار يا اينكه جن كافر است و در هر صورت مستحق كشتن است . چون داراي اذيت و آزار مي باشد و اهل منزل را دچار وحشت كرده است.

5- نوعي از مارهاي خانه و منازل مستثني هستند، يعني بدون اينکه بدانها اعلام شود که از خانه بيرون روند كشتنشان جايز بلكه لازم است.

در صحيح بخاري از ابولبابه - رضي الله عنه - روايت شده که پيامبر - صلى الله عليه وسلم - فرمود: «لا تقتلوا الجِنَّان، إلا كلّ أبتر ذي طُفْيَتَيْن ؛ فإنه يسقط الولد ، ويذهب البصر ، فاقتلوه».

(از مارهاي خانه نكشيد مگر آن را كه دمش كوتاه و بالاي چشمانش دوبر جنگي وجود دارد، آن را بدون اعلام بكشيد چون آن موجب سقط جنين مي شود و بينائي را از بين مي برد ، پس بايد كشته شود).

آيا تمام مارها از جنيان هستند يا بعضي از آنها؟ پيامبر - صلى الله عليه وسلم - فرمود: « الحيّات مسخ الجنّ صورة ، كما مسخت القردة والخنازير من بني إسرائيل».

(مارها از نژاد جنيان هستند كه صورت شان نسخ شده است همانطور كه ميمون و گراز از نژاد بني اسرائيل بودند كه مسخ شده اند).

5- شيطان مانند خون در بدن انسان جريان دارد

در صحيح بخاري و مسلم از حضرت انس - رضي الله عنه - روايت شده که رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فرمود: «إن الشيطان يجري من الإنسان مجرى الدم». (شيطان مانند خون در بدن انسان جريان دارد).

در صحيحين از صفيه بنت حيي همسر رسول الله - صلى الله عليه وسلم - روايت شده که مي گويد: پيامبر - صلى الله عليه وسلم - در حال اعتکاف بود، شب بمنظور ملاقات نزد ايشان آمدم و با وي گفتگو كردم، سپس بلند شده و برگشتم. رسول الله - صلى الله عليه وسلم - چند قدم همراه من آمد تا مرا بدرقه كند، محل سكونت رسول الله - صلى الله عليه وسلم - در خانه اسامه بن زيد بود، دو نفر از انصار نزد ما رد شدند . وقتي نگاه آنان به رسول الله - صلى الله عليه وسلم - افتاد، دوان دوان رفتند . رسول الله - صلى الله عليه وسلم - آنها را صدا كرد و فرمود: عجله نكنيد، عجله نكنيد، آرام، آرام برويد، اين زن، صفيه بنت حيي (همسرم) است. آن دو مرد انصاري گفتند: سبحان الله يا رسول الله!! رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فرمود: « إن الشيطان يجري من الإنسان مجرى الدم ، وإني خشيت أن يقذف في قلوبكما سوءاً».

(بي گمان شيطان ، مانند خون در بدن انسان جريان دارد و من احتمال دادم كه مبادا شما را دچار وسوسه كند و خيال بد يا چيزي را در دلهاي تان بوجود بياورد).

............................................................
برگرفته از کتاب عالم جن و شیاطین
تألیف: عمر سليمان الاشقر
تهیه و تنظیم: سایت مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
بازديد:1547| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت