« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

بررسی زندگی و تألیفات امام شافعی رحمة الله علیه (قسمت دوم) | مقالات 7 آذر 1393
بررسی زندگی و تألیفات امام شافعی رحمة الله علیه (قسمت دوم)

سفرهای شافعی(ره)

شافعی بعد از این به منظور تكمیل دروس خویش و کسب مقامات بالاتری در فقه و اجتهاد، به شهرهای مختلف از جمله مدینه منوره، کوفه، بغداد ، یمن، شمال عراق، منطقه شام و مصرسفر کرد. او ابتدا در حالی که موطای مالك بن انس ره را از بر بود به نزد امام مالک ره که امام دارالهجرة و رهبر مکتب اهل حدیث به شمار می آمد، رفت و بعد از آن نزدیک به 16 سال با او مراوده علمی داشت.

او در این سفر، مدت 8 ماه در محضر امام مالک، تفسير، کلام و حديث را فراگرفت و از ابراهيم سعد الانصاري، عبدالعزيز بن محمد الدراوردي، ابراهيم بن ابي يحيي الاسامي، محمد بن سعيد بن ابي فديک و عبدالله بن نافع الصائغ علم حديث را کسب کرد و تا امام مالک زنده بود، ملازم وي بود بعد از این مدت هشت ماهه، شافعی در حالی که از مقام یک مفتی در مکه ، به مقام مجتهد در فتوا در مذهب امام مالک ره، یعنی همطراز عبدالرحمن بن قاسم و عبدالله بن وهب اصحاب امام مالک و هم پایه ابویوسف و محمد بن حسن اصحاب ابوحینفه ره در کوفه و بغداد نایل آمده بود، برای دیدار با مادر و تجدید خاطرات ام القری و تأمین هزینه تحصیل و سفر به کوفه و بغداد، به مدینه بازگشت و بعد از اقامتی بسیار کوتاه و دیدار با مادر و تامین گوشه ای از هزینه سفر دوباره به مدینه آمد و با امام مالک در مورد سفر به کوفه و عراق مشورت کرد.امام مالک نیز ضمن اهدای هزینه سفر، او را تا قبرستان بقیع مشایعت و بدرقه فرمود.

او در سال 172 ق در کوفه با استقبال محمد بن حسن شیبانی شاگرد و جانشین دوم ابوحنیفه ره روبرو شد.محمد بن حسن که خود سابقه شاگردی امام مالک را نیز داشت به گرمی او را پذیرفت.شافعی نیز در مدت قریب به یکسال در شهر کوفه که مرکز علمای اهل رأی بود و شهری بود که توسط عمر بن خطاب رض بنیان و توسط سیدنا علی رض مدت 5 سال سابقه مرکزیت خلافت اسلامی را داشت و توسط آن دو بزرگوار به عنوان کله ی اسلام، جمجمه عرب و اسلام، خزانه ایمان، نیزه و شمشیر الله خوانده شده بود، سرگرم کسب فیض در محضر محمد بن حسن و سایر فضلا و علمای شهر و مطالعه و نسخه برداری از کتاب های مکتب اهل رای شد. و پس از آن با مساعدت محمد بن حسن به سوی شمال عراق و شهرهای شام و فلسطین رهسپار شد. او در این سفر پس از شهرهای شمال عراق، به جنوب آسیای صغیر نیز رفت مدتی در حران ماند و بعد به فلسطین رفت و مدتی نیز در رمله در شمال غربی بیت المقدس ماند و در پایان سال 174 در حالیکه سفرش دو سال به طول انجامیده بود و علوم، معارف و تجارب فراوانی را اندوخته بود، به مدینه و محضر استاد خویش امام مالک ره بازگشت و 5 سال دیگر نزد او و اساتید دیگری در مدینه از جمله ابراهیم بن سعد انصاری، عبدالعزیز محمد، ابراهیم بم ابی یحیی، محمد ابن ابی سعید و عبدالله بن نافع الصائغ تلمذ فرمود .

حالا دیگر امام شافعی در حالیکه 29 ساله بود، در مذهب امام مالک به درجه اجتهاد نایل آمده بود و به سوی اجتهاد منتسب و اجتهاد مطلق گام بر می داشت اما با وفات امام مالک در سال 179 ه ق ، تصمیم به بازگشت به مکهگرفت در این زمان او فاقد شغل و همسر بود اما رویدادی در این سال مسیر زندگی شافعی را متحول ساخت و او را به سوی یمن کشاند. قاضی مصعب زبیری که از هارون الرشید حکمی به عنوان قاضی و متصدی امور قضایی یمن دریافت کرده بود شافعی را با خود به یمن برد او با اجازه مادر بوسیله رهن خانه اشان در مکه مبلغی را برای هزینه سفر تامین نمود و رهسپار یمن شد. ابتدا به عنوان متصدی امور دفتری دادگاه و سپس به عنوان قاضی نجران مرکز یمن مشغول شد و در ساعت های غیراداری و به هنگام مسافرت و مرخصی از محضر استادان معروف یمن از جمله مطرف بن مازن، هشام بن یوسف بزرگ ترین قاضی صنعاء، عمر بن مسلمه شاگرد برجسته امام اوزاعی در شام و یحیی بن حسان شاگرد برجسته امام لیث بن سعد در مصر به کسب علوم و معارف پرداخت.

او در نجران در حالی که سی و یک سال داشت با حمیده بنت نافع بن عیینة بن عمرو بن عثمان بن عفان ازدواج نمودکه ثمره این ازدواج، دختری به نام زینب و پسری بود بنام محمد با کنیه ابو عثمان بود که به همراه پسر دیگری از او به همین نام و با کنیه ابوالحسن از همسر دیگرش به نام دنانیر، در علوم، معارف و فقاهت تا درجه اجتهاد در فتوا پیشرفت نمودند و اولی چندین سال در حلب قاضی و دومی در قنسرین قاضی و متصدی امور قضایی شد

در منابع دیگری ازدواج شافعی با حمیدة نواده عثمان بن عفان را در مکه مکرمه بعد از بازگشت او از مدینه منوره پس از وفات امام مالک ره در سن نزدیک به سی سالگی او ذکر کرده اند . که از او صاحب دو دختر به نام های فاطمة و زینب و پسری به نام محمداکبر شد و فرزند پسر دیگر شافعی بنام الحسن بن محمد از سریه اش در کودکی وفات نموده است.

شافعی در مسند قضاوت نجران، برخلاف انتظار والی و امرای منطقه از کارسازی و عمل به توصیه ها خودداری نمود و دادگری پیشه کرد و ضمن مبارزه با زر، زور و تزویر به انتقاد از مسئولین بی کفایت پرداخت. والی یمن از شیوه رفتار او ناخشنود شد و حسن رفتار او با علویان را بهانه و به اتهام همکاری با آنان و خروج بر ضد دولت، او را به همراه نه تن از علویان بازداشت و به عراق نزد هارون الرشید فرستاد. فرهیختگی و پاسخ و استدلال های او در ذکر برادری بین بنی مطلب و بنی عباس و حمایت و ضمانت محمد بن حسن، در این ماجرا به شافعی کمک کرد و او تنها کسی بود که از مرگ نجات یافت ولی به مدت 5 سال ممنوع الخروج وتحت نظر در بغداد و نزد محمد بن حسن ماند.

این مدت 5ساله، فرصت گرانبهایی را در اختیار شافعی نهاد تا تمام کتاب های فقه حنفی را نسخه برداری نماید و در محضر محمد بن حسن جانشین دوم ابوحنیفه، و دو استاد معروف بصری، اسماعیل بن علّه و عبدالوهاب بن عبدالمجید و دو استاد نامدار کوفی حماد بن اسامه و وکیع بن جرّاح به کسب علوم و ارتقای آگاهی خویش بپردازد و در فقه علمای عراق بخوبی تحقیق نماید.و نخستین تألیف خود الحجة یا کتاب بغدادی را در ردّ مذهب اهل رأی و دفاع از مذهب اهل حدیث تصنیف نماید

دوره پنجساله اقامت اجباری امام شافعی در بغداد از چند نظر مهم است یکی اینکه ایشان ضمن نسخه برداری از کتب مذهب اهل رای و ملازمت با محمد بن حسن، امکان مقایسه بین دو مکتب اهل حدیث به رهبری امام مالک ره و مکتب اهل رأی به رهبری ابوحنیفه ره را پیدا نمود و آغاز به نگارش تصنیفات خویش نمود و ابتدا همانطور که اشاره شد حجّة را نوشت او از قبل با مکتب اهل مکه که بر مبنای قرآن و تفسیر بود آشنایی داشت و در یمن مذهب اوزاعی و لیث در مصر و دیگران را که در گرایش های خود شبیه به یکی از دو مذهب اهل حدیث و یا اهل رای بودند را نیز می شناخت بنابراین با نظر به نقاط ضعف و قوت آنها لزوم وجود مذهب جدیدی را در مداری معتدل حس کرد. او در این زمان از مقام مجتهد در مذهب امام مالک به مقام مجتهد مطلق ارتقاء یافته و خود با توانایی و علمی که به دست آورده بود و با قواعدی که بنیان نهاده بود احکام فقهی را به صورت مستقل و بطور مستقیم استخراج و استنباط می نمود و بتدریج پایه های مذهب جدیدی به غیر از مذهب اهل حدیث و اهل رأی را با رعایت اعتدال کامل در گرایش به نقل و عقل و استفاده از حدیث و قیاس پی ریزی نمود البته برخی این مطلب یعنی قصد جدایی شافعی از مذهب امام مالک و اجتهاد مطلق او را در مدت حضور او در بغداد تایید ننموده بلکه تاکید دارند بعد از بازگشت به مکه چنین تصمیمی گرفته است.

شافعی در سال 189 ه.ق در حالی که 39 سال داشت با درجه اجتهاد مطلق و مستقل با بار شتری از کتاب های دست نویس تألیف فقها ، محدثین و مفسرین جهان اسلام از بغداد پایتخت خلافت اسلامی به مکه بازگشت و در فضای آرام شهر مکه و بدور از غوغای سیاسی و همهمه ی اختلافات مذهبی(معتزلی، جهمی، قدری و غیره) به تشکیل حلقه های درس همت گماشت و در خلال این حلقه های درس که با استقبال طالبان علم در سطوح مختلف مواجه شد به بیان قاعده ها و اصول کلی موضوعه خود در فقه که بعدها اصول فقه نامیده شد، پرداخت .

کم کم آوازه حلقه درس شافعی و وضع قوانین استنباط و استخراج احکام فرعی توسط او در همه جا منتشر شده بود، بزرگ ترین محدث و امام علم عراق و مسن ترین دانشمند زمان، عیدالرحمن بن مهدی طی نامه ای از او خواست قوانینی را که در اثنای تدریس تقریر نموده است بصورتی کتابی برای او بفرستد.شافعی ابتدا بنابر دلایلی از جمله فروتنی و پرهیز از اعجاب و غرور علمی موافقت نکرد اما با تایید علی المدینی استاد بخاری، او آن را برای عبدالرحمن بن مهدی ارسال فرمود این کتاب که توسط شافعی مانند هر کتاب دیگری از او به الکتاب، کتابی و کتابنا یاد می شد، به رساله معروف گشت این اولین کتاب او در زمان اجتهاد مطلق او و اولین تالیف در علم اصول فقه است.

شافعی پس از این ابتکار و وضع قواعد علم اصول و شش سال راه اندازی اجتهاد مستقل و تدریس در مکه مکرمه در جوار بیت الله الحرام، که منتج به تربیت شاگردان نامداری چون ابوبکر محمد بن ادریس، ابواسحق ابراهیم بن محمد بن شافع، ابن ابی الجارود و ابوبکر حمیدی شد، در سال 195 برای بار دوم عازم بغداد شد.

در بغداد دو سال بود که هارون الرشید رخ در نقاب خاک کشیده بود و پسرش امین که به اصرار مادرش زبیده ولیعهد شده بود بجای هارون نشسته بود. اگر چه در این زمان ابهت زمان هارون نبود، اما حلقه های درس و مناظره هم چنان گرم بود او در مسجد جامع غربی بغداد در کنار حلقه تدریس علمای مذهب ابوحنیفه ره با روش خاص خود، حلقه درسش را دایر فرمود. هنوز یک هفته از تشکیل حلقه تدریس شافعی نگذشته بود که از بیست حلقه درس علمای اهل رای فقط سه چهار حلقه باقی ماند.

او این بار دو سال در بغداد ماند و حلقه تدریس دایر نمود و شاگردان او از جمله احمد بن حنبل، ابوثور، اسحق بن راهویه(که هر سه به اجتهاد مطلق، امامت و پیشوایی مسلمانان رسیدند)، کرابیسی، زعفرانی، حارث نقّال، احمد بن خالد، احمد قطان و احمد نهلشی به پایه های رفیع فقه و حدیث رسیدند.

شافعی در این دوره چندین کتاب در زمینه اصول فقه و فقه نیز تالیف نمود از جمله: کتاب ابطال استحسان، احکام القرآن، اختلاف الحدیث، جماع العلم، و القیاس عموماًدر اصول فقه و کتاب الرّد علی محمد بن حسن، سیراوزاعی، اختلاف العراقیین(اختلاف ابی حنیفه و ابن ابی لیلی) در فقه و در نظر داشت مطالبی را که در کلیه ابواب فقهی از راه اجتهاد استنباط نموده بود، در یک کتاب بگنجاند اما اوضاع بغداد به سبب درگیری امین و مامون به هم خورد و او به ناچار کتاب هایش را برداشت و در سال 197 رهسپار مکه شد و پس از یکسال اقامت تؤام با تدریس و تحقیق مسایل فقهی در مسجدالحرام، پس از عادی شدن اوضاع در سال 198 به بغداد بازگشت و باز در جامع غربی حلقه های درس فقه، تفسیر و حدیث را دایر نمود اما این بار، پس از هشت ماه بر اثر متشنج شدن فضای علمی بغداد به علت بروز افکار غلط و مخرب و گزارش هایی در خصوص رواج تقلیدهای کورکورانه در شمال آفریقا، تصمیم گرفت حلقه ی درس خود را به شهر فسطاط مصر منتقل نماید تا ضمن مبارزه با تقلید نامطلوبی که در مصر رایج گشته بود کار ناتمام تالیف مجموعه ی مفصل فقهی اش را به پایان برساند. بنابراین در 28 شوال 198 ه.ق همراه حاکم جديد مصر عباس بن موسي به مصر وارد شد. نووی و بیهقی این سفر را سال 199 آورده اند سال 200 و 201 نیز گفته شده است در این سفر علاوه بر استاندار جدید استان مرکزی و همراهان دیگر، دو تن از شاگردان او همراه شافعی بودند.او در این شهر نیز به مانند بغداد که بر مزار ابوحنیفه حاضر شد، بر مزار لیث بن سعد حاضر گردید و پس از چند روزحلقه تدریس و تعلیم خود را در مسجدجامع فسطاط (جامع عمرو بن عاص) با برنامه ای فشرده دایر نمود.
در مصر، اصول و فقه نونهال او رشد یافت و تنومند گردید او الرّساله را بازنویسی کرد و کتاب معروف "الامّ" را تصنیف نمود و حلقه های درسی گوناگونی در حوزه های مختلف دانش اسلامی تشکیل داد و شاگردان فراوانی تربیت کرد و در سراسر مملکت اسلامی به عنوان امام شناخته شد وحتی زمانی در اسکندریه به صف رزمندگان نیز پیوست. او در مصر با تقلید ناآگاهانه که نمونه بارز آن استفاده از کلاه های مخروطی امام مالک ره (قلنسوه) برای طلب باران بود، مبارزه نمود هم چنین به مانند انتقاد از مذهب ابوحنیفه در بغداد، از مذهب امام مالک در مصر نیز انتقاد کرد او همچنین نظرات سابق خود را که به مذهب قدیم معروف گشت نقد نمود و بازنویسی الرساله نمونه ای از آن بود و به این ترتیب اقوال قدیم و جدید شافعی بوجود آمد او تالیفاتی دیگری نیز در مصر داشت.

وفات امام شافعی(ره)

شافعي هنگامي که از بغداد به سوی مصربيرون مي آمد احساس کرده بود که در مصر وفات نموده و همانجا مدفون ميگردد. وقتی عدة کثيري از جمله احمد بن حنبل به مشايعت او آمده بودند، شافعي دست او راگرفت و گفت: لقد اصحبت نفسي تتوق الي مصر / و من دونها أرض المهامة و القفر / و والله لا ادري العزّ و الغني / اساق اليها أم اساق إلي القبر ابن کثیر نیز ابیات فوق را به سندی که به ربیع بن سلیمان مرادی از شاگردان شافعی ختم می شود ذکر می کند.

و چنین هم شد بعد از چند سال از ورود شافعی به مصر، او در آخر زندگی اش به بیماری باسور(بواسیر) مبتلا شد تا اینکه به رفیق اعلی پیوست . ابن حجر به سند حاکم بن محمد بن عبدالله بن عبدالحکم می آورد: کان الشافعی قد مرض من هذا الباسور مرضاً شدیداً حتی ساءُ خُلُقُه، فسمعته یقول:انی لآتی الخطاء و انا اعرفه یعنی ترک الحمیة بیهقی نیز به سندی که به ربیع مرادی ختم می شود از مرض امام شافعی ره می گوید: ... و کان شدید العلة فکان ربما یخرج الدم منه و هو راکب تملأ سراویله و مرکبه و خفه .اما برخی وفات او را به سبب ضرب و شتم عده ای از طرفداران مذهب مالک که پس از پایان حلقه درس به او حمله و او را مورد ضرب و شتم قرار دادند ذکر کرده اند.یاقوت حموی در معجم الاباء می گوید: یکی از اصحاب مالک بن انس به نام فتیان با شلفعی به گفتگو و مجادله نشست، ولی در مذاکره فتیان مغلوب شافعی شد و شافعی را دشنام داد. والی مصر سری بن حکم بلخی چون از این ماجرا آگاه شد، دستور داد تا فتیان را زده و نیز مورد اهانت قرار ذهند. عده ای از افراد نادان هم به طرفداری از فتیان وارد جلسه درس شافعی شدندو پس از اینکه مردم آنجا راترک کردند، به شافعی هجوم برده و او را به شدت زدند. شافعی به منزل منتقل شد و از شدت جراحات همچنان بستری بود تا بدرود حیات گفت

ابن کثیر از ابن خزیمة روایت می کند که گفت از إسماعیل بن یحیی مُزَنیّ شنیدم که می گفت: دخلت علی محمد بن إدریس الشافعی رضی الله عنه فی مرضه الذی مات فیه، فقلت : یا ابا عبدالله کیف اصبحت؟ قال : فرفع رأسه و قال: أصبحت من الدنیا راحلا و لإخوان مفارقا و لسوء فعالی ملاقیا و علی الله واردا و بکأس المنیة شاربا و لا والله ما أدری:أَروحی تصیر إِلی الجنة فأهنّیها، أِو إِلی النار فأُعَزّها، ثم بکی، وأنشد یقول: ولما قسا قلبی و ضاقت مذاهبی / جعلت الرجا من نحو عفوک سُلَّما / تعاظمنی ذنبی فلَما قرنته / بعفوک رَبی کان عفوک أعظما مزنی که یکی از شاگردان شافعی است به عیادت وی رفته و سوال می کند. چگونه شب را به صبح رساندیده اید؟ امام شافعی گفتند: در حالی شب را به صبح رسانده ام که ترک کننده دنیا و ترک کننده دوستان و چشنده از جام مرگ و رونده دیدار خداوند -جل ذکره- می باشم و سوگند به خداوند نمی دانم آیا روحم به سوی بهشت پرواز می کند تا به او تبریک بگویم یا به سوی جهنم تا او را عزا گویم. سپس گریه کردند و این شعر را سرودند: هنگامی که قلبم از گناهان سنگین و راه چاره برمن تنگ شد، امیدواری از بخششت را پله ای قرار دادم. گناهانم درنظرم بسیار جلوه می کند اما وقتی که آنان را با بخشش تو ای پروردگار مقایسه کردم ، عفو تو بزرگ تر بود

تمامی مورخان سال وفات امام شافعی را سال 204 هجری قمری در مصر ذکر کرده اند. مسعودی می گوید امام شافعی در ایام خلافت مأمون در ماه رجب، شب جمعه سال 204 هجری وفات یافت وی در هنگام مرگ 54 سال داشت. سری بن حکم بلخی امیر مصر بر او نماز خواند، سپس در جوار قبرشهیدان در مقبره ی بنی عبدالحكم در قرافه در فسطاط مصر به خاك سپرده شد. بیهقی و رازی نیز سال وفات او را سال 204 هجری قمری آورده اند.

ابن کثیر از قول ربیع وفات شافعی را چنین بیان کرده است: توفی الشافعیُّ لیلة الجمعة بعد العشاء الآخرة بعد ما صلی المغرب، آخر یوم فی رجب، و دفنّاه یوم الجمعة، و انصرفنا فرأینا هلال شعبان سنة أربع و مائتین. شافعی در شب جمعه بعد از عشاء بعد از اینکه نماز مغرب را خواند در آخرین روز ماه رجب وفات نمود و روز جمعه دفن گردید و هنگامیکه از دفن او باز گشتیم، هلال ماه شعبان سال 204 هجری را دیدیم.

بعد از شافعی(ره)

بر حسب وصیت امام شافعی(ره) یکی از شاگردانش به نام ابویعقوب یوسف بویطی جانشینی او را برای ادامه حلقه تدریس، تحقیق و گسترش مکتب فقهی استادش برعهده گرفت مدتی بعد غایله مخلوق بودن کلام الله بلوایی بوجود آورد و با محکمه تفتیش عقاید او به زندان رفت و در رجب سال 231 بدرود حیات گفت با وفات او ، ابوابراهیم اسماعیل مزنی با معاونت ربیع مرادی مدیریت مدرسه و کار تدریس، تحقیق، تألیف و گسترش مکتب فقهی امام شافعی را عهده دار گردیدند از این زمان به بعد مذهب شافعی گسترش یافت احمد بن سیّار ضمن سفر به مصرکتاب های شافعی را به مرو آوردعبدالله بن موزی ضمن سفر به مصر از روی آنها نسخه برداری نمود و آنها را به مرو و به خراسان آوردو مذهب شافعی در این سامان انتشار یافتابوعوانه یعقوب نیز ضمن سفر به مصر و تلمذ نزد مزنی و ربیع نسخه هایی از کتاب های شافعی را به اسفراین آورد از این به بعد در غالب مناطق شرقی غیرعربی، شخصیت های معروفی از جمله مسلم نیشابوری،بخاری، ابن جریر طبری و ابن سریج خراسانی به محضر شاگردان شافعی در فسطاط، بغداد و مکه شتافته و فقه شافعی را آموخته و در مناطق شرقی انتشار دادند. با روی کار آمدن حسن بن علی نظام الملک دهقان زاده طوسی، دانشگاه هایی به نام نظامیه در شهرهای مختلف از جمله بغداد، بلخ، نیشابور، هرات، اصفهان، بصره، مرو، آمل طبرستان، و موصل تاسیس کرد که قرن ها بعد سرمشق تاسیس دانشگاههای اروپا گردید. در این نظامیه ها تحصیل برای تمام مذاهب آزاد و بدون هزینه بود ولی تدریس در آنها مخصوص علمای شافعی بود و علاوه بر فقه شافعی، زبان و ادبیات فارسی، عربی، علوم ریاضی، تاریخ، طب و فلسفه تدریس می شد. و بدین ترتیب مذهب شافعی در جهان اسلام گسترش یافت

شمایل امام شافعی(ره)

شمایل و سیمای امام شافعی در میانسالی اش چنین ضبط شده است: شخصی میانسال- چهل و نه ساله- با قامت متوسط و متمایل به بلندی، استخوان بندی محکم، درشت و مردانه با گردنی به نسبت دراز، و چهره کم گوشت، زیبا، نورانی و متمایل به گندمی و ابروان از هم جدا و دندان های دارای فاصله که بر سر بینی او سه دانه آبله نمایان است و موهای زیر لب زیرینش(عنفقه) از بقیه موهای چانه جدا و مجزا و محاسنی بیشتر سیاه و کمی سفید و خضابی با حنا به طول اندازه ی عرض پنجه دستش که بر وقار، ابهت و متانتش افزوده بود. او پیراهن سفید، تمیز و بلندی از جنس کتان وپنبه بغدادی بر تن و کلاه مخروطی(قلنسوه) برسر که عمامه ی سفید و بزرگی به دور آن پیچیده بود و کفش نازک و خفیفی به پا و انگشتری با نگین (کفی بالله ثقة محمد بن ادریس) در دست چپ داشته است. او هم چنین از 50 سالگی به بعد عصایی در دست گرفته و هنگامی که با سئوال شاگردش مزنی مواجه شد که استاد شما که پیر نیستی فرمود: اَمسَکتُ العصا لأذکر أنی مسافر فی الدنیا

شاگردان امام شافعی(ره)

شافعی در سه شهر مکه، بغدادو فسطاط تدریس داشته و شاگردان فراوانی تقدیم جهان اسلام نموده است. ابن حجر عسقلانی نام و موقعیت علمی یکصد و شصت نفر از شاگردان او را در توالی التاسیس به ترتیب حروف الفبا بیان کرده است از بین شاگردان شافعی چند نفر از جمله احمدبن حنبل، ابراهیم ابوثور، شیبانی، یحیی بن سعید قطّان و اسحق راهویه به درجه اجتهاد مطلق رسیده اند که از بین آنها امام احمد، رهبر یکی از چهار مذهب اهل سنت و جماعت است. هم چنین از بین شاگردان شافعی، 24 نفر افتخار استادی بخاری،10 نفر افتخار استادی مسلم نیشابوری و20 نفر نیز استادی چهار صحاح دیگر از صحاح سته یعنی نسائی،ترمذی، ابن ماجه و ابوداود را یافته اند. نام برخی از شاگردان شافعی به این شرح است: احمد بن حنبل،اسحق بن راهُوَیه، حسن بن محمدصباح زعفراني، حسين بن علي کرابيسي، ابوثور ابراهيم بن خالد کلبي بغدادی، ابوابراهيم اسماعيل بن يحيي مزني، ابومحمد ربيع بن سليمان مرادي مصری، ربيع بن سليمان جيزي، ابويعقوب يوسف بن يحيي بُوَيْطي، ابونجیب حرمله بن يحيي التجبینی، ابوموسی يونس بن عبدالاعلي بن موسی الصدفی المصری، محمد بن عبدالله بن عبدالحکم مصري، عبدالله بن زبير حميدي و موسي بن ابي الاجارود و فرزند ارشد او محمد ابوعثمان و نوه دختری اش احمد بن محمد.

همسر و فرزندان امام شافعی

امام شافعی تا نزدیک به سی سالگی فرصتی برای ازدواج پیدا نکرد و به دلایلی از جمله عسرة و سختی معاش، هنوز با مادرش زندگی می کرد و منبع خاصی برای درآمد نداشت و گاه مورد طعنه خویشان بود تا اینکه در سی و یک سالگی، وقتی در نجران منصب قضاوت داشت، با یکی از نوادگان حضرت عثمان ذی النورین رضی الله تعای عنه یعنی حمیده بنت نافع بن عیینة بن عمرو بن عثمان بن عفان اهل صنعاء ازدواج نمود. برخی این ازدواج را در مکه بعد از بازگشت از مدینه عقب وفات امام مالک ذکر کرده اند. او از حمیده صاحب یک پسر بنام محمد و دو دختر بنام های زینب و فاطمه شد محمد ابوعثمان بزرگ ترین فرزند شافعی با تحصیلات عالی در الجزیرآسای صغیر و حلب مقام رفیع قضاوت یافت و در اجتهاد به مقامی رسید که با امام احمد مناظرات طولانی داشت از زینب نیز شافعی صاحب نوه ای بنام احمد بن محمد شد که در فقاهت به پایه بالایی رسید از فاطمه نیز جز در وصیت نامه شافعی اطلاعات بیشتری در دست نیست. او هم چنین از همسر دیگرش که سریه ای از اماء به نام دنانیر بود صاحب یک فرزند پسر دیگر به نام محمد ابوالحسن نیز شده که او نیز در علوم و معارف اسلامی به پایه والایی رسیده و در قنسرین شام و عواصم مقام قضاوت یافت ولی در جوانی در مصر از دنیا رفته است.

تألیفات امام شافعی(ره)

شافعی همزمان با تدریس در حلقه های درس از مکه گرفته تا بغداد و فسطاط به تألیف کتاب هایی نیز می پرداخت مثلا در بغداد الحجه یا بغدادی را در رد اهل رأی و تایید مذهب مالک نگاشت و یا الرسالة را در اصول فقه به درخواست عبدالرحمن بن مهدی در مکه نوشت. شافعی در مکه و بغداد در حالی که درجه اجتهاد مطلق داشت، کتاب های السنن، الطهارة، الصلوة، الزکاة، الحج، الاعتکاف، البیوع، النکاح، الطلاق، الظهار، الایلاء، الصیام، الرهن الاجاره، الصداق، الحدود، اللعان، الجراحات، السیر، القضایا، قتال اهل البغی، و کتاب العتق را قبل از حضور در مصر نوشت و وقتی به مصر رفت برخی از آنها بجز پنج کتاب الصیام، الرهن الاجاره، الصداق، الحدود و الجنایز را تصحیح نمود و منتشر ساخت همین کتب زیربنای مجموعه بزرگ دوهزار برگی فقه او به نام الام در مصر شد.

در خلال کتاب های که در مناقب امام شافعی ره نگاشته شده، در مورد تألیفات ایشان نیز مطالبی آمده است بیهقی، ابن کثیر، ابن حجر، رازی، نووی و ... افرادی هستند که در مورد شافعی (مناقب و آداب و ... او) کتاب نوشته اند. بهترین کتابی که در باره کمیت و کیفیت تألیفات شافعی می تواند اطلاعات جامعی بدست دهد، کتاب مناقب شافعی احمد بیهقی است. زیرا ایشان نزدیک ترین نویسنده از نظر زمانی به دوره امام شافعی است او با سه واسطه به راوای و نقل کننده کتاب های شافعی یعنی ربیع بن سلیمان مرادی و یا فرزندان شافعی دست یافته است.

تلاش بیهقی و اهمیت کاری که در این خصوص انجام داده به حدی است که امام الحرمین در مورد او گفته است: "امام شافعی بر ذمّه تمام پیروانش حق منت دارد جز بیهقی که او بر ذمه شافعی منت دارد زیرا بیش از هر مورخ و محقق دیگری در مورد کمیت، کیفیت و نسبت کتابهای شافعی تحقیق و بررسی نموده است."

امام شافعی(ره) و نوشتن

شافعی پس از تولد در غزه فلسطین در دو سالگی به اتفاق مادر به سرزمین پدری اش مکه انتقال یافت.او پس از رسیدن به سن تمییز به مکتب خانه رفت و قرآن را فراگرفت و حتی حفظ نمود و پس از آن، از همان بدو درس حلقه های مساجد در مکه، نوشتن را آغاز کرد.

او به سبب شرایط زمان و کمبود لوح (کاغذ) و وضعیت ضعیف مالی که یتیمی تحت سرپرستی مادر بود، از استخوان و سنگ های صاف، الواح و کاغ های باطله در کنار دوایر حکومتی و قضایی، به عنوان لوح و کاغذ استفاده می نمود و حتی مجبور می شد پاره سنگ ها و استخوان های صافی را که به عنوان لوح استفاده می نمود و روی آنها حدیث و مساله می نوشت بارها بشوید و چندباره استفاده کند. خود او در تایید این مطلب فرموده است: "فکنت أنظر إلی العظم یلوح، فاکتب فیه الحدیث أو المسالة و کانت لنا جَرَّة قدیمة فأذا امتلأ العظم طَرَحتُهُ فی الجَرَّةِ استخوان را به عنوان لوح استفاده می کردم و بر روی آن حدیث و مسألة می نوشتم و وقتی پشت استخوان پر می شد آن را در حوض می شستم."

وقتی شافعی قرآن را حفظ و درس ادبیات، لغت و معانی شامل اشعار ، امثال و اخبار حوادث گذشته عرب ایام عرب، تاریخ رجال و انساب و موطای حدیث را در حلقه مساجد مکه تمام کرد تصمیم گرفت برای یک مطالعه میدانی در تاریخ و ادبیات عرب، به سوی قبایل فهمیده و اصیل اطراف مکه مانند هذیل که نزدیک به هفتاد و چند شاعر معروف داشت و دیوان اشعارشان معروف بود، برود. بدین ترتیب ذهن، زبان و قلم شافعی ورزیده تر شد و وقتی بر اثر علاقمندی به فقه دوباره به حلقه های مساجد پیوست خیلی زود به درجه مفتی در مکه رسید. و برای ادامه تحصیل طی یک سفر علمی به مدینه رفت و در آنجا در محضر امام دارالهجرة مالک ره تلّمذ و در مذهب او مجتهد شد و پس از بازگشتی بسیار کوتاه به مکه، دوباره به نزد او شتافت و با راهنمایی و حمایت او به بغداد که مقر خلافت و محل تطور علوم مختلف بود، سفر نمود و از آنجا سفرهای علمی اش را به شمال عراق، آسیای صغیر و شام ادامه داد و باز به مدینه بازگشت و تا درجه اجتهاد در مذهب مالک ارتقاء یافت اما با فوت امام مالک ره به مکه بازگشت و تصمیم گرفت برای امرار معاش و تشکیل خانواده و ازدواج، شغلی انتخاب نماید که با پیشنهاد قاضی تازه منصوب شده یمن، با او به یمن رفت و در آنجا شاغل شد و پس از مدتی به منصب قضاوت رسید. دادگری و عدالت او باعث شد تا با دسیسه دنیادوستان، به جرم نزدیکی به علویان دستگیر و به بغداد فرستاده شود او در بغداد به وساطت محمد بن حسن جانشین دوم ابوحنیفه ره که با شافعی در جریان سفر اولش به بغداد آشنایی داشت، از مرگ نجات یافت اما تحت نظر در بغداد نگه داشته شد. این دوره اقامت اجباری یا حبس خانگی در بغداد، نزد محمد بن حسن او را به سمت نوشتن کشاند ابتدا الحجة را در بغداد نوشت و این اولین کتاب رسمی شافعی بود اگر چه او جزوه های زیادی را تا کنون نوشته ولی منتشر نساخته بود.

بعد از این که دوره اقامت جبری شافعی در پایتخت خلافت اسلامی به پایان رسید به مکه سرزمین پدری اش بازگشت و حلقه ی تدریس را در مسجدالحرام روبروی میزاب کعبه دایر ساخت. او در مقام استاد در مکه در کنار تدریس، جزواتی را هم می نوشت و علاوه بر این مطالبی را نیز به شاگردانش املاء میفرمود. او در این زمان به اتفاق مورخین و محققین، به درجه اجتهاد مطلق نایل آمده بود و پایه های مذهبی، سوای مذهب اهل حدیث در مدینه و اهل رأی در بغداد را، بر مبنای اعتدال و اصولی که وضع نموده بود و بعد به علم اصول موسوم گشت، بنا نهاده بود. هر چند برخی استقلال مذهبی او از مذهب مالک را که تا مقام اجتهاد در مذهب او رسید و حتی در دفاع از آن الحجة یا کتاب بغدادی را نوشت، از اواخر دوره دوم حضور و اقامت جبری اش در بغداد می دانند. شافعی در مکه الرسالة نوشت و اگر چه تألیفات و یا املاهایی به شاگردانش در مکه داشته ولی منتشر نشده است.

بعد از اینکه هارون الرشید رخ در نقاب خاک کشید و پسرش مامون جانشین او شد شافعی تصمیم گرفت بعد از پنج سال تدریس و تحقیق در مکه برای بار سوم به بغداد برود. در این دوره و بویژه بعد از این که از اینجا به مصر رفت، ضرورت نگارش و تصنیف دستاوردهای علمی خویش را بیش از پیش حس کرد. کتاب هایی که او تا قبل از سفر به مصر تصنیف نمود و بعد به کتاب های مذهب قدیم شهرت یافتند عبارتند از کتاب السنن، کتاب الطهارة، الصلوة، الزکاة، الحج، العتکاف، البیوع،النکاح، الطلاق، الظهار، الایلاء، الصیام، الرهن، الاجارةف الصداق، الحدود، الّلعان، الجراحات، السیر، القضایا، قتال اهل البغی، و کتاب العتق که این مجموعه از نوشته های شافعی پس از بازنویسیی وتجدید نظر در برخی از آنها، زیربنای مجموعه بزرگ دوهزار برگی فقه شافعی در مصر گردید که به الام شهرت دارد. در مصر او اوقات بعد از ظهر و شب را برای تصنیف کتاب هایش اختصاص داد و ضمن بازنویسی برخی نوشته های خویش، کتاب های فراوانی نوشت که به آن خواهیم پرداخت.

نام کتابهای امام شافعی ره

امام شافعی ره برای مصنفات خویش نام یا نام هایی که امروز تألیفات ایشان بدانها شناخته می شوند، انتخاب نفرموده است.ایشان برای برخی کتاب های خویش از جمله الرسالة از واژه الکتاب و کتابنا و یا البغدادی یا کتاب البغدادی برای الحجة استفاده فرموده که توسط شاگردشان حسن زعفرانی به الحجة موسوم گشته و کتاب های دیگر این امام بزرگوار توسط شاگردان ایشان به نام های مختلفی که امروز شناخته می شوند، نامیده شده اند.

روش نگارش امام شافعی(ره)

کتاب های امام شافعی ره به سه روش تصنیف شده است یا خود ایشان با دستان مبارک آنها را تصنیف فرموده، یا به شاگردان املاء نموده و یا شاگردان او از مطالب مطروحه ایشان در حلقه های درس استفاده نموده و بصورت کتاب ارایه داده اند.

1- روش اول

امام شافعی ره گاهی بنا به درخواست علمای دیگر - مانند الحجة که به درخواست علمای حدیث آن را نوشت و یا الرسالة که به درخواست عبدالرحمن بن مهدی نوشته شد،- در موضوعی کتاب می نوشت و گاهی خود بنا بر ضرورتی که احساس می نمود نسبت به ثبت و ضبط علوم و معارفی که طی سالها تدریس، تحقیق، سفرهای علمی و کار اجرایی (مثلا منصب قضاوت در یمن) بدست آورده بود اقدام می نمود. در این روش او گاهی بدون نیاز به مراجعه به منابع دیگر از روی محفوظات خویش مانند نوشتن المبسوط اقدام به نوشتن می نمود و گاهی با مراجعه به منابع مختلف اقدام به نوشتن کتاب می نمود. تصنیف کتاب بصورت ویژه در مصر در دستور کار امام شافعی ره قرار گرفت ایشان تصمیم گرفت تمامی محفوظات و معلومات خویش را بر روی لوح و کاغذ بیاورد برای همین در مصر همه اوقات بعد از ظهر و ساعاتی از شب را برای تألیف کتاب های جدید و بررسی و بازنویسی نوشته های پیشین خویش صرف نمود.

دست نویس های او در مصر بالغ بر دو هزاربرگ یعنی چهار هزار صفحه که با عنوان الام منتشر شد و در جای خود به آن پرداخته خواهد شد. شافعی در نوشتن سریع بوده ابن حجر از قول یونس بن عبدالاعلی از دیگر شاگردان شافعی می آورد: شافعی کتابی را در شش ساعت تألیف می نمود.

بیهقی و ابن حجر به نفل از حرمله از شاگردان شافعی در این خصوص می آورند:امام شافعی در پای این ستون (ستونی در مسجد جامع فسطاط) بر گلیم کم کرک با حالتی خمیده می نشست و قلم در دست و دوات در پیش، دفترها و کتاب هایی را باز می نمود و با نگاهی به این و گاه به آن و درنگ و تأمل شروع به بازنویسی نوشته های قبلی و یا نوشتن یا را می نمود و در چهار سال در مصر این تألیفات را پدید آورد.

امام نووی نیز به نقل از ربیع بن سلیمان نقل کننده آثار شافعی می آورد: بسیار وقت امام شافعی را می دیدم که وقتی شبها به منزل باز می گشت عبا را دور خودش می پیچید و بر پارچه گلیم مصری پای چراغی کوچک می نشست و تکیه بر متکا قلم در دست مرتب کتاب می نوشت.

رازی ابن ابی حاتم نیز به نقل از حمیدی شاگرد دیگر امام شافعی که در سفر مصر همراه او بوده می آورد: در خانه ای سکونت داشتیم که امام شافعی در طبقه بالا و ما در طبقه وسط می نشستیم و اغلب شب ها وقتی بعد از خواب و استراحت از اطاق بیرون می رفتم چراغ اتاق شافعی را روشن می دیدم.شبی که برای کاری خدمتگزار را صدا زدم امام شافعی با شنیدن صدای من از من خواست بالا بروم وقتی وارد اتاقش شدم دیدم در این دیرهنگام پای چراغ کوچکی نشسته و قلم در دست کتاب می نویسد عرض کرذدم ای اباعبدالله تا این وقت شب چرا دست از کار نکشیده ای فرمود: معنی حدیث و حکم و جواب مسأله ای به ذهنم رسید ترسیدم که تا فردا آن را از یاد ببرم برای همین چراغ را افروخته و آن را یاداشت نمودم.

بیقهی به نقل از ربیع بن سلیمان مرادی شاگرد و نقل کننده آثار شافعی می آورد: شافعی در مصر شب را به سه قسمت تقسیم نموده بود قسمت اول کتاب می نوشت قسمت دوم سرگرم نماز و مناجات و عبادت بود و قسمت سوم می خوابید.

شافعی در مصر هرگاه کتابی را با قلم خویش به پایان می رساند، دوستش ابن هرم آنرا بازنویسی یا همان ویراستاری امروز ) نموده آنگاه بویطی - شاگرد و جانشین شافعی بعد از او – در محضر استاد آن کتاب را برای شاگردان حلقه درس می خواند و شاگردان از روی نسخه ابن هرم نسخه ای برای خویش می نوشتند الام به همین روش تصنیف شده است

شافعی علاوه بر نگارش کتاب های جدید در مصر نسبت به بازنگری آن دسته ازآثار قبلی که نیاز به تصحیح داشت اقدام و آنها را بازنویسی نمود به عنوان مثال از بیست و اندی کتاب قدیمش جز پنج کتاب زیرمجموعه الام(الصیام، الرهن الاجارة، الصداق، الحدود و کتاب الجنائز) همه از جمله الرسالة را بازنگری، اصلاح و منتشر ساخت.

2- روش دوم

روش دیگر شافعی این بود که از شاگردانش می خواست مطالب و مسایلی را که در کلاس درس ارایه می شود را یادداشت نمایند به عنوان مثال مجموع مطالب و مسایلی را که او به شاگردانش در مصر املاء نمود یکهزار و پانصد برگ یعنی سه هزار صفحه شد.(فاملی الفا و خمسمائة ورقة) که این مطالب پس از تصحیح به صورت کتاب منتشر می شد.

3- روش سوم

در روش سوم شاگردان امام شافعی ره از مطالب و مسایلی که در حلقه درس او از او می آموختند را بصورت کتاب در آورده اند مانند ابن ابی الجارود که روایات و مطالبی از استاد خویش را بصورت کتاب منتشر ساخت.

ناقل و راویان کتاب های امام شافعی ره

ناقل همه کتاب ها و آثار شافعی یکی از شاگردان برجسته او به نام ربیع بن سلیمان مرادی بود که در دوران تصدی مدیریت مدرسه شافعی توسط جانشین دوم شافعی در مصر، معاونت او را بر عهده داشته است. با این حال شاگردان دیگری مثل بویطی، مزنی، ابن ابی الجارود، زعفرانی و حرملة بن یحیی مصری از شافعی کتاب و مطلب روایت نموده اند.
........................................................................................
نویسنده: شیخ علی ماهی گیر (امام‌جمعه اهل‌سنت گهردو سیریک)
.........................................................................................
منابع و مآخذ:
- ابن کثیر، مناقب الشافعی، صص73-72 و حموی، معجم الادباء، ج17، صص285-284
- سپری، 1386، 29
- احمدیان، همان، 42-41
- احمدیان، همان،صص 57-50
- احمدیان، همان،صص 62-59
- احمدیان، همان،ص65
- سمیعی، همان، ص31-30
- رازی، مناقب الشافعی،ص 17
- الدقر، همان، صص 107-99 و احمدیان ، همان،صص76-66
-ابن حجر، توالی التاسیس، ص 76
- احمدیان، همان،ص76
- به روایت بیهقی،ج1، ص113، مدتی هم زندانی بوده است. به نقل از احمدیان ، همان، ص95
- احمدیان، همان،صص 78-76
- عبدالغنی، الامام شافعی، ص101
- احمدیان، همان،ص97-96
- همان، ص105-104
- همان، ص 107-106
- نووی، تهذیب الاسماء و اللغات، ج1، ص68
- احمدیان، همان، ص 115-114
- عبدالغنی، الامام الشلفعی صص 132-128
- فسطاط به معنای خیمه ی موئی است و به همراه کوفه، بصره، جیزه و موصل از شهرهای پنجگانه اسلامی است که بدست عمربن خطاب رض بنا شده اند.
- احمدیان، همان، ص 129-126
- سپری، همان، صص32-31
- نووی، تهذیب الاسماء و اللغات ، ج1،ص48 و المجموع،ج1،ص16 و بیهقی ،ج1،ص227
- سمیعی، همان،ص 46
-احمدیان، همان،صص 143-140
- الدقر، الامام الشّافعی فقیه السنه الاکبر،ص180
-احمدیان، همان، صص148-145
- سپری، همان، صص32
- ابن کثیر، مناقب الشافعی، ص251
- ابن کثیر، مناقب الشافعی، ص251
- نووی، توالی التاسیس، ص177
- بیهقی، مناقب الشافعی، ج 2، ص 291
- توکلی، همان، صص100-99
-ابن کثیر، مناقب الشافعی،ص 253
-مسعودی، مروج الذهب، ج5، ص437
- سمیعی، همان، ص30
-ابن کثیر، مناقب الشافعی،ص 260
-ابن کثیر، مناقب الشافعی،ص 260
-احمدیان، همان، صص272-258
-بیهقی، مناقب شافعی ، ص256
-ابن حجر، توالی التاسیس، ص79
-ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج2، ص 512
- احمدیان ، همان، ص161
- سپری، 1386 ،30و سمیعی،1386، صص53-49
-احمدیان، همان، ص236
-سمیعی، همان، ص 30
-احمدیان، همان، ص238
-احمدیان، همان، ص164-163
-بیهقی، مقدمه مناقب الشافعی، احمد صقر،ص42-41
- رازی، آداب الشافعی و مناقبه، ص24
- احمدیان، امام شافعی،صص 166- 163
- القواسمی، المدخل إلی مذهب الإمام الشافعی، ص5
- سمیعی، القدیم و الجدید من اقوال الإمام الشافعی، ص57
- بیهقی، مناقب شافعی، ج2، ص291
- ابن حجر، توالی التاسیس، ص77
- بیهقی، مناقب شافعی، ج1، ص240 و ابن حجر، توالی التأسیس، ص78
- نووی، تهذیب الأسماء، ج1، ص 66
- رازی، آداب الشافعی، ص44 و بیهقی، مناقب الشافعی، ج1،ص243
- بیهقی، مناقب شافعی، ج1، ص242
- بیهقی، همانجا و ابوزهره، الشافعی، ص159
- بیهقی، همان، ج1، صص 256-255
- بیهقی، همان، ج2، ص291
- احمدیان، همان، ص 170
بازديد:2896| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت