« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

بررسی زندگی و تألیفات امام شافعی رحمة الله علیه (قسمت اول) | مقالات 29 آبان 1393
بررسی زندگی و تألیفات امام شافعی رحمة الله علیه (قسمت اول)

مقدمه
محمد بن ادریس شافعی (204-150 ه.ق) از چهره های درخشان و ماندگار فقه جهان اسلام و امام یکی از چهار مذهب فقهی اهل سنت است که در یکی از پر رمز و رازترین مناطق جهان- فلسطین- چشم به جهان گشود و در بهترین مناطق روی زمین – مکه و مدینه - رشد و نمو یافت و با همه ی مذاهب و مکاتب زمان خویش (مکتب اهل تفسیر در مکه، اهل حدیث در مدینه و اهل رأی در بغداد ) آشنایی یافته، افتخار تلمذ و تحصیل علوم و معارف اسلامی و یا استادی و تدریس در آن مکاتب را بدست آورد و مذاهب آنان را (امام مالک، ابوحنیفه، ظاهری، اوزاعی، لیث و ثوری رحمهم الله) بررسی، نقد و تصحیح نمود و ضمن وضع اصول فقه برای بار نخست، ضمن ارایه تز و دکترین اجتهاد قانون مدار(الرساله)، مذهبی را بر مدار اعتدال بدور از نقص های عقلی و نقلی، بر مبنای اصول معین بوجود آورد و شخصیت های بزرگی از جهان اسلام چون امام بخاری، مسلم، نسائی، امام الحرمین، غزالی، رافعی، نووی و ... افتخار شاگردی مذهب او را بدست آوردند. امروز مسلمانان زیادی از نقاط مختلف جهان از جمله بخش بزرگی از اهل سنت ايران به ويژه در غرب، جنوب و قسمتی از شمال کشور، امور مذهبی خود را بر اساس فقه مذهب این امام همام انجام می دهند.

در این مقاله ضمن بررسی زندگی امام شافعی (ره) از تولد تا وفات به بررسی تطبیقی مطالب منابع فارسی و عربی پیرامون دوره ها و ابعاد مختلف زندگی ایشان پرداخته شده و در خلال آن مولد، نسب، دلیل اشتهار و انتساب این امام همام به شافعی، کنیه، لقب، زمان ورود به مکه، شرایط زندگی او در کودکی، زمان و مکان تعلیم و حفظ قرآن، و درس ادبیات، علاقه به شعر، سوارکاری، تیراندازی، صدای خوش تلاوت، علقه به طب، نجوم و فراست، دلیل گرایش به فقه، زمان، مکان و ماخذ دریافت مجوز فتوی به همراه دوره های ارتقاء از مفتی به مجتهد در مذهب و اجتهاد مطلق با بررسی دوره تلمذ و تحصیل او در دو مکتب اهل حدیث و اهل رای، سفر به یمن، حضور در منسب قضاوت، ازدواج، جلب، محاکمه و تحت نظر بودن در دارالخلافه، نسخه برداری از کتب اهل رأی، دایر نمودن حلقه ی تدریس در مکه، بغداد و فسطاط، شاگردان، تالیفات، مناظرات و ردود نوشته شده توسط او بر دو مذهب قبل از خود، و وضع علم اصول فقه و ارایه مذهب معتدل و فاقد نقص های مذاهب قبلی توسط ایشان، حضور و وفات در مصر را، از منابع و مآخذ بصورت فشرده ارایه شده است.

شخصیت بزرگواری که احکام و اعمال دینی ما از طهارت، وضو، نماز، روزه ، ازدواج، طلاق، مرگ، غسل، کفن، دفن میت، تقسیم ارثیه، احکام معاملاتی، روابط مالی و لحظه لحظه زندگی، بر مبنا و منهج تعیین شده مذهب اوانجام می گیرد، باید بیش از پیش شناخته شده و به نسل حاضر معرفی گردد بویژه که بدعت خطرناک لامذهبیة و بی مذهبی با نام های فریبنده و پرطمطراق، در جوامع اسلامی در حال شیوع است.از سوی دیگر مایه تأسف است که جوانان تحصیلکرده و یا عوام ما، با حرارت و نیروی فراوان از دلبستگی و ارادت به اسلام سخن گفته در عین حال حکم صادره در مذهب امام شافعی (ره) را بنا به دلایل متعدد، رها نموده به زعم پیروی و عمل به قرآن و سنت عمل و اقتدا به سلف صالح بیانگارد و هم چنین عده ای در پرسشنامه ی دریافت خدمات اجتماعی دنیای امروز، در مقابل نام مذهب، با بهت و حیرت، قلم را در دست فشرده به اطراف و یا سواد کاغذ خیره شده بعد از کلی مکث و تأخیر و یا سئوال، نام مذهب خویش را روبروی محل خواسته شده می نویسد.

در همین راستا این کتاب، زندگی این امام بزرگوار که نام نامی اش، بعد از شخصیت هایی چون خلفای راشدین بر تارک جهان اسلام می درخشد، بصورت فشرده مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. باشد که این اقدام کوچک ذخیره اعمال این حقیر و قدمی هر چند کوچک برای معرفی این شخصیت بزرگ جهان اسلام باشد.

در مورد ابعاد مختلف زندگی امام شافعی و فقهای مذهب او تاکنون کتاب های فراوانی نگاشته شده است نخستین کتابی که در شرح حال امام شافعی نوشته شده و شرح یاران و شاگردان وی در بخش پایانی کتاب قرار دارد و امروز در دست است و طعمه حوادث روزگار نشده، کتاب ابوسلیمان داود بن علی اصفهانی(و270ق) است. بعد از این تا اواسط قرن پنجم نیز کتابی اگر نوشته شده باز باقی نمانده است. اما از نیمه اول قرن پنجم بتدریج نوشتن کتاب طبقات، رشد خیره کننده ای یافته است. ابوحفص مطوعی، ابوالطیب صعلوکی، ابوعاصم عبادی، ابواسحاق شیرازی از نگارندگان قرن پنجم هستند که در این زمینه کتاب نوشتند. بعد از این نیز ابونجیب سهرودی، ابوالحسن بیهقی، عمر جعدی، ابن صلاح شهروزی، امام ابوزکریا محیی الدین نووی، ابوحجاج مزّی، سلیمان اسنوی مصری، تاج الدین سبکی، ابن ملقن، شهاب الدین نابلسی، مجدالدین محمد شیرازی و تقی الدین ابوبکر بن احمد معروف به ابن قاضی شهبه از طبقات نگاران بوده اند و این روش نگارش تا امروز ادامه دارد.

در منابع فارسی نیز می توان به کتاب محمدرئوف توکلی و فریدون سپری که در باب چهار ائمه بزرگوار اهل سنت به رشته تحریر درآمده، و بویژه کتاب دانشمند فاضل ملاعبدالله احمدیان که کتابی با نام تجزیه و تحلیل زندگانی امام شافعی تألیف نموده است، می توان اشاره کرد.

نام و کنیه امام شافعی(ره)

نام او محمد و کنیه اش ابو عبدالله است. نام محمد در خانواده شافعی بسیار استفاده شده است او خود نام محمد را بسیار دوست می داشته و فرزندش از حمیده از نوادگان عثمان بن عفان رضی الله عنه را نیز محمد نام نهاده که به محمد اکبر با کنیه ابوعثمان مشهور است. هنگامی از امام شافعی (ره) در این خصوص سئوال شد که چرا با آنکه نام خودتان محمد است، نام فرزندتان را نیز محمد نهاده اید فرمود : «چون محبوبترین نامها نزد من محمّد است.» شافعی بعدها از همسر دیگری به نام(دنانیر) پسری به دنیا آورد که نام او را نیز محمّد نهاد که به کنیه ابوالحسن مشهور است.

نسب پدری امام شافعی:

حافظ ابن حجر در مورد نام، کنیه و نسب امام شافعی (ره) به نقل از احمد العدوی الجهمی نسب شناس چنین آورده است: "الشافعی هو أبوعبدالله محمد بن إدریس بن العبّاس بن عثمان بن شافع بن السّائب بن عبید بن یزید بن هاشم بن المطلب بن عبد مناف بن قُصَیّ یجتمع مع رسول الله فی عبدمناف".

ملاحظه می شود که نسب امام شافعی (ره) در جد نهم او یعنی مطّلب بن عبدمناف و جد سوم پیامبر(ص)، یعنی هاشم بن عبدمناف به هم می رسند بنابراین امام شافعی ابن عمّ پیامبر (ص) است.

در این مورد یعنی مطلبی بودن امام شافعی در بین علماء خلافی نیست همه از جمله بخاری آن را تایید نموده اند (سمیعی، 1386، 26 ) امام نووی نیز در تهذیب الاسماء و اللغات اجماع اهل نقل را در مورد مطلبی بودن نسب امام شافعی ره آورده است با این حال برخی نیز مطلبی بودن شافعی را انکار نموده است ولی قولی شاذ و بدون دلیل است که به آن اعتماد نشده است.

نسب امام شافعی از جانب مادر:

در مورد نسب امام شافعی از جانب مادر دو قول وجود دارد یک قول، نسب مادری اش را ازدی و دیگری هاشمی می داند. مشهورترین قول ازدی بودن نسب مادری ایشان، فاطمه با کنیه ام حبیبه ازدی است و حافظ ابن حجر نیز این قول را صحیح دانسته است .

خود امام شافعی نیز بنا به قولی که سبکی از ابن عبد الحکم از ایشان آورده ازدی بودن نسب مادری خویش را تایید فرموده است: " کانت امی من الازد" مادرم از ازد بود. امام نووی( نیز در تهذیب الاسماء و الغات، اجماع اهل نقل از همه طوایف را بر ازدی بودن نسب مادری شافعی نقل نموده است

ابن حجر عسقلانی نیز در توالی التاسیس در نقل سفر امام شافعی به مصر، غیرمستقیم به این موضوع اشاره دارد آنجا که می آورد هنگامی که او در بدو ورود به مصر با دعوت استاندار و چند نفر از اعیان فسطاط مواجه شد دعوت آنان را قبول نکرد و مهمان دائی هایش از قبیله ازد گردید.

قول دومی در این خصوص نیز مبنی بر هاشمی بودن نسب مادر ایشان وجود دارد که مادر او را فاطمه بنت عبدالله بن الحسن بن الحسین بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم است. در مقدمه کتاب الام، الحسن فرزند حسین بن علی رضی الله عنهم معرفی شده است. این در حالی است که عبدالله بن الحسن یا عبدالله محض پسر حسن مثنی است و حسن مثنی فرزند حسن بن علی رضی الله عنهم است نه حسین بن علی رضی الله عنهم. و در منابع در دسترس برای حسین بن علی فرزندی به نام حسن ذکر نشده است.

هم چنین در جریان گزارش شده در خصوص جنبش علویان به فرماندهی عبدالله محض که در برخی منابع یحیی بن عبدالله زیدی ذکر شده، در یمن در دوره ای که شافعی در آن جا بوده و حتی شافعی به دستور هارون الرشید توسط استاندار یمن دستگیر و به بغداد فرستاده می شود، هیچ منبعی به این قرابت نسبی بین او و عبدالله محض اشاره نکرده است.

امام تاج الدین سبکی در طبقات الشافعیة الکبری قول هاشمی بودن نسب مادری امام شافعی را برتر دانسته اما بیهقی در کتاب مناقب شافعی آن را رد نموده اضافه می کندکه این روایت جز از طریق ابی نصر وارد نیست و روایات دیگر مخالف آن است

البته باید خاطر نشان ساخت که هاشمی بودن امام شافعی از ناحیه امهات پدری اش مطرح و مسجل است. به عبارت دیگر امام شافعی از طریق مادران نیاکان پدری اش هاشمی است.در تاریخ السیر فی اخبار افراد البشر به نقل از جمع کثیری از مؤرخان آمده است که مادر سائب جد چهارم شافعی، شفا بنت ارقم بن هاشم بن مطلب بن عبدمناف است و مادر مادر سائب یعنی مادر شفا، خلیده بنت اسد بن هاشم بن عبدمناف است یعنی همان هاشم جد دوم پیامبر اسلام(ص) که در سفر شام رحلت نموده و در غزه مدفون است. هم چنین مادر یزید بن هاشم بن مطّلب بن عبدمناف یعنی جد ششم شافعی نیز شفا بنت هاشم بن عبدمناف است با این حساب شفا خواهر عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف است یعنی شفا عمه عبدالله پدر رسول الله(ص) است و بدین ترتیب امام شافعی ابن عمه رسول الله (ص) نیز می شود.

دلیل انتساب و اشتهار به شافعی

دلیل انتساب امام شافعی به شافعی به علت انتساب او به جد سومش شافع است که هم به شرف حضور پیامیر(ص)رسیده و صحابی کوچولوی آنحضرت به شمار می آید و هم به حضرت ختمی مرتبت شباهت داشته است.

در ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیة او اللقب، دلیل اشتهار امام شافعی (ره) به شافعی به جهت انتساب به شافع جد عالیش شافع، که به شرف حضور حضرت ختمی مرتبت نائل آمده، ذکر شده است.
جد سوم امام شافعی یعنی شافع بن سایب همراه پدر در کودکی در زیر چادری بخدمت پیامبر(ص)رسیده و پیامبر به سبب شباهت شافع به پدرش سایب چنین فرموده است: من سعادة المرء ان یشبه اباه. چه سعادتی که فرد که شبیه پدرش باشد.

از سوی دیگر پدر شافع یعنی سایب در غزوه بدر پرچمدار بنی هاشم در لشکر قریش بوده و پس از اسارت با دادن فدیه آزاد شده و وقتی همراه عباس بن عبدالمطلب بخدمت پیامبر(ص) می رسند آن حضرت (ص) با اشاره به او می فرماید: "هذا اخی و انا اخوه" این سایب برادر من است و من برادر او هستم هم چنین مردم در مورد سایب می گفته اند: چهره سایب به چهره پیامبر(ص) شبیه است با توجه به این مطالب شافع که فرزند سایب و به او شبیه و سایب خود به پیامبر(ص) شبیه بوده است، بنابراین چون شافع جد سوم شافعی از یک سو به سبب دیدار و ملاقات با پیامبر اسلام(ص)، صحابی پیامبر(ص) و از سوی دیگر با واسطه به پیامبر شبیه بوده است به همین جهت امام شافعی در بین آباء و اجدادش، خود را به شافع منسوب نموده است.

لقب امام شافعی(ره)

القاب امام شافعی را "ناصرالحدیث" و "مجددالقرن الثالث" آورده اند. حافظ ابن حجر به روایتی که به حرملة بن یحیی ختم می شود از قول او می آورد که گفت: سمعت الشافعی یقول "سمیت بمکة ناصرالحدیث". شنیدم که شافعی می گفت: "در مکه ناصر الحدیث نامیده شدم" .

ملا عبدالله احمدیان، نویسنده کتاب تجزیه و تحلیل زندگانی امام شافعی، در این خصوص می نویسد: امام شافعی بارها با علما، فضلا و دانشمندان مکتب اهل رأی بحث و مناظره کرده و در اثبات حقّانیت مکتب اهل حدیث تا آنجا استدلال خود را نشان داده که خود عراقیها لقب ناصرالحدیث را به او داده اند.

او از بزرگ ترین محدثان حرمین یعنی سفیان بن عیینه در مکه و امام مالک در مدینه، که مرکز اصلی احادیث پیامبر(ص) بودند، احادیث دریافت کرده بود و چنان شیفته دریافت حدیث بود که گاه برای دست یافتن به یک حدیث چند شبانه روز راه می رفت و در این بین تنها حدیثی را دریافت می نمود که طبق قواعد علم الحدیث صحیح شمرده می شد. علاوه بر این او در کنار اصول فقه، اصول حدیث را نیز ابداع و افزون بر قواعد مصطلحات الحدیث، مطالب مهمی را در باره علل احادیث، خبر واحد و حجّت بودن آن در کتاب الرساله بیان فرمود و رد و قبول احادیث را قانونمند ساخت و روایت او از مالک و مالک از نافع و نافع از ابن عمر، سلسلةالذهب بشمار رفت . در کنار این، تسلط کامل و اطلاعات گسترده او از زبان و ادبیات عرب، به هنگام بیان معانی احادیث همگان را در شگفتی می نشاند و حلقه درس حدیث او روز به روز گسترده تر و داغ تر گردید بطوریکه کمبود کمی و کیفی حدیث که باعث رواج بیش از حد قیاس شده بود مرتفع شد و استفاده از احادیث برای استنباط احکام رونق یافت و او به ناصر الحدیث ملقب گردید.

زمان تولد امام شافعی ره (مولده)

همه راویان سال تولد امام شافعی را 150 هجری همان سالی که امام اعظم ابوحنیفه(ره) رحلت فرمودند، ذکر کرده اند و در این خصوص اتفاق نظر دارند حتی یاقوت حموی و ابن کثیر روز تولد او را نیز مشخص نموده و آن را روزی که امام ابوحنیفه رحلت فرموده ذکر کرده اند . برخی این روز را مصادف با جمعه آخر ماه رجب سال 150 هجری برابر 767 میلادی نقل نموده اند. خاقاني شرواني شاعر نامدار قرن ششم که خود از مقلدین امام شافعی بوده، این موضوع را در قطعه ای به شعر آورده، که در یک بیت آن چنین ميگويد:

اول شب بوحنيفه درگذشت ******* شافعي، آخر شب از مادر بزاد

محل تولد امام شافعی (ره)

محل تولد امام شافعی ره را نیز در سه موضع غزه، عسقلان و یمن ذکر کرده اند. حافظ ابن حجر دو قول اول را قابل جمع دانسته و بین آن دو مخالفتی ندیده است زیرا عسقلان و غزه به هم نزدیک بوده و در گذشته غزه دهکده ای تابع شهر عسقلان بوده است. این قول یعنی غزه بودن مولد امام شافعی(ره)به صواب نزدیک است زیرا غزه محل نزول بنی هاشم و بنی مطلب در سفرهایشان بوده است و مزار هاشم نیای پیامبر اسلام (ص) نیز در این شهر است و او در حین یکی از سفرهایش در غزه از دنیا رفته و در آنجا به خاک سپرده شده است. پدر امام شافعی(ره) بنا به اوضاع سخت معیشتی که در حجاز با آن روبرو بوده با عنایت به سبقه قبیله ای که در غزه داشته، این شهر را برای سکونت و کار انتخاب نموده است.

در این میان قول سومی نیز محل تولد امام شافعی (ره) را یمن ذکر کرده اند. ابن کثیر و رازی از قول شافعی آورده اند که چنین فرمود: "ولدت بالیمن فخافت أمی علیَّ الضّیعَةَ فقالت إلحق بأهلک فتکون مِثلَهم، فإنی أخاف أن تُغلب علی نسبک." در یمن متولد شدم پس مادرم ترسید نسبم از بین برود و گفت که به اهل خویش بپیوند تا مانند آنها شوی چرا که من می ترسم نسبت فراموش شود.

یاقوت حموی در مورد این روایت چنین تاویل نموده که مراد شافعی از یمن، سرزمین اهل یمن و محل سکونت ساکنان قبایل یمنی است چون در آن برهه زمانی، اغلب ساکنان غزه و عسقلان یمنی تبار بوده اند این موضع به غزه و عسقلان انطباق پیدا می کند.

با عنایت به تمام موارد فوق صحیح ترین قول در خصوص محل تولد امام شافعی (ره)، غزه در سرزمین فعلی فلسطین اشغالی است.

کودکی امام شافعی(ره)

امام شافعی در خانواده ای فقیر متولد و بزرگ شد پدر و مادر او قبل از تولدش برای کار از مکه به شام آمده و در غزه در فلسطین سکنی گزیده بودند او کودکی خردسال بود که پدرش را از دست داد. مادرش برای صیانت از نسب و حسب تنها یادگار همسرش، تصمیم گرفت او را به حجاز سرزمین پدری اش ببرد. سن شافعی را در هنگام سفر او و مادرش از غزه به مکه را دو ساله گزارش نموده اند.

در قولی دیگر، ابن کثیر و رازی از قول خود شافعی سن او را هنگام سفر به مکه، ده ساله یا نزدیک به آن آورده اند."فَجَهَزّتنی إلی مکة فقدمتها، و أنا یومئذ ابن عشر أو شبیها بذلک" پس مادرم مرا برای رفتن به سوی مکه آماده ساخت و من جلوش افتادم و در آن موقع من دهساله و یا در همین حول و هوش بودم.

فریدون سپری در پژوهشی در باره امامان اهل سنت به نقل از ملّا ابوبکر مصنف کتاب طبقات الّشافعی این تاریخ را دو سالگی شافعی و توکلی در جهار امام اهل سنت و جماعت ده سالگی او بیان کرده اند.
با عنایت به شواهد و قرائن موجود و رویدادهای حیات امام شافعی(ره) از جمله حفظ قرآن در هفت یا نه سالگی و اجازه فتوی یافتن در 15 یا 20 سالگی، به نظر می رسد دو ساله بودن شافعی تاریخ درست تری باشد. علاوه بر این پس از وفات پدر شافعی در غزه که مورد اختلاف نیست، ماندن زنی بی سرپرست با کودکی یتیم در طول مدت ده سال امری صعب و مشکل به نظر می رسد، بعید نیست مادر او صبر نموده تا کودک خردسالش توان مسافرت را بیابد، لذا پس از دوسالگی فرزندش، بنا به دلایلی از جمله آنچه که خود شافعی ترس و واهمه مادرش در از بین رفتن حسب و نسب او بیان کرده، غزه را به قصد مکه ترک نموده است.

مکتب خانه و آموزش قرآن

امام شافعی(ره) پس از این به اتفاق مادرش در مکه و در کنار خویشان و بستگان پدری اش در محله بنیه در جوار شعب خیف سکنی گزید و همین که به سن تمییز رسید توسط مادر به مکتب خانه سپرده شد. او در مکتب خانه به دلیل وضعیت نامناسب اقتصادی امکان پرداخت شهریه نداشت اما هوش، حافظه و تیزفهمی او، باعث شد او را اداره کلاس درس کمک حال ملای مکتب خانه شود و در غیاب او قائم مقام او گردد و همین به عنوان شهریه او لحاظ گردد.

رازی در "آداب الشافعی و مناقبه" این مطلب را تایید و از قول شافعی می آورد: "کنت یتیماً فی حجر امی و لم یکن معها ما تعطی المعلم و کان المعلم قد رضی منی أن أخلفه أذا قام." یتیمی در خانه مادر بودم و مادر چیزی برای پرداخت آنچه به معلم می دهند نداشت و معلم به اینکه هنگامی که او نیست جانشینش شوم راضی بود.

بنابراین شافعی از کودکی، حیات علمی اش را با بهترین کتاب(قرآن) در بهترین بقعه روی زمین (مکه) نزد شیخ مکه در آن زمان، اسماعیل بن عبدالله ابن قسطنتین آغاز کرد و در حالی که بیش از هفت سال از عمر مبارکش نمی گذشت حافظ قرآن شد البته برخی نیز حفظ قرآن توسط شافعی را در سن 7 يا 9 سالگي او عنوان نموده اند.


شافعی(ره) در حلقه درس مسجد

شافعی پس از آن به حلقه درس علما و درس حدیث پیوست. وضع نامناسب اقتصادی شافعی دردوره تلمذ در حلقه درس علما نیز ادامه داشت و او درتهیه لوح و کاغذ برای نوشتن با مشکل مواجه بود. او مشکل کاغذ را با جمع آوری کاغذ پاره و اوراق دوایر دولتی که فقط یک روی آن نوشته شده بود و یا پاره سنگ های صاف و هموار و قطعات سفالین حل می کرد. علاوه بر این او از استخوان مانند آن نیز برای نوشتن درس اساتید استفاده می برد. و همین که روی انها پر می شد و جای برای نوشتن نداشت با حفظ نمودن احادیث و مسایل، آنها را می شست و دوباره از آنها استفاده می نمود.امام شافعی(ره) خود در این خصوص می فرماید: "کنت یتیماً فی حجر أمی، فلما ختمت القرآن ، و دخلت المسجد ، فکنت أجالس العلماء، و کنت أحفظ الحدیث و المسألة فأحفظها و کان منزلنا بمکة فی شعب الخیف، و کنت أنظر إلی العظم یَلُوحُ، فأکتب فیه الحدیث أو المسألة، و کانت لنا جَرّة قدیمة فإذا امتلأ العظم طَرَحتُهُ فی الجَرّةِ." یتیمی در حجره مادرم بودم و هنگامی که قرآن را ختم نمودم و وارد حلقه درس مسجد شدم و در حلقه درس علما می نشستم و احادیث و مسئله ها را حفظ می نمودم. منزلمان در مکه در شعب خیف بود و از استخوان به عنوان لوح نگارش استفاده می بردم و حدیث و مسئله در آن می نوشتم و در خانه ما حوضی قدیمی بود و هنگامی که استخوان ها از نگارش پر می شد آنها را در آن می انداختم تا پاک شوند.

بالاخره او با آن تیزهوشی ، فراست و هوش سرشاری که داشت در مدت 3 سال، تمام دروس حلقه های مسجد را که شامل ادبیات و اشعار، امثال و اخبار حوادث گذشته عرب (ایام العرب)، تاریخ رجال و انساب بعلاوه موطای حدیث بود، فراگرفت و حلقه درس مساجد تا این مرحله را با موفقیت به پایان رساند.

امام شافعی(ره) در بادیه

امام شافعی(ره) پس از پایان درس علما در حلقه مساجد، برای و برای تقویت و ارتقای سطح آگاهی خویش و فراگرفتن فرهنگ و زبان اصیل عرب به میان قبایل صحرانشین و بویژه قبیله هذیل رفت.
ایلات و عشایر قبیله هذیل از مکه زیاد دور نبودند دیوان اشعار شاعران این قبیله و شهرت سخنوران نامی آن که فصیح ترین و بلیغ ترین ترکیب های عربی را بکار می برند در ادبیات عرب مشهور است. آنان هفتاد و چند شاعر معروف داشتند و در پایبندی به حفظ اصالتهای قومی و ویژگی های ملی عرب شهرت داشتند. حضور و دفاع افراد این قبیله در حمله سپاه فیل به مکه و کعبه در عام الفیل ثبت و ضبط شده است.
امام شافعی با این قبیله که در فصاحت عربی دارای جایگاه ویژه ای بوده است، مدت بیست سال با آن قبیله ملازمت و نشست و برخورد داشته است او فراگرفتن فرهنگ، شعر و ادبیات عرب (أیام العرب) و فصاحت در کلام عربی را پیش نیاز پرداختن به فقه قلمداد نموده، دلیل این مراوده را کمک گرفتن برای فقه عنوان نموده است: "ما اردتُ منه إلاّ الاستعانة علی الفقه" از آن جز طلب کمک و یاری برای فقه نمی خواستم

قرائت و تلاوت دلنشین قرآن

شافعی علاوه بر اینکه حافظ قرآن بود، در قرائت و تلاوت آن با صوت دلنشین و رعایت قواعد تجوید، چنان حاذق و ماهر بود که هر جا قرآن می خواند مورد استقبال قرار می گرفت و مردم به آنجا هجوم می آوردند و برای نزدیک شدن به او بر یکدیگر فشار می آوردند و با حالت تأثر و گریه سراپا گوش می شدند و شافعی برای پراکنده نمودن جمعیت آنان ناچار سکوت می فرمود برخی نیز با شگفتی در این خصوص می گفتند: گویی سنج و جرسهایی در حنجره این جوان قریشی تعبیه شده است. اهل قرائت نیز از حسن قرائت و تجوید او تعریف نموده در این مورد گفته اند: قرائت ابن کثیر را از استاد مکی خویش اسماعیل بن عبدالله بن قسطنطین یاد گرفته است.

علم الانساب، شعرو ادبیات عرب

شافعی(ره) در علم الانساب، ایام العرب و شعر نیز تبحر داشته است. در داغ ترین محافل ادبی صحبت از وسعت اطلاعات او و معانی گوناگون کلمات، ترکیب ها، امثال و اشعار مختلف عرب بویژه سروده های خود او بود.

شافعی در شعر صاحب شهرت بوده و دارای اشعاری است. به روایت محمد بن الحکم از سیصد شاعر شعر حفظ بود و در شعر به درجه ای از توان و دانش رسید که ادیب برجسته و معروفی چون اصعمی (و216ق) قصیده شنفری را نزد او خوانده بود و او را در زبان عربی حجّت می شمرد و به تلمذ و شاگردی او مباهات می کرد.

این دانشمند لغت، نحو، ادبیات و فولکلور عرب، اشعار شاعران قیایل هذیل را که بالغ بر هفتاد شاعر معروف می شدند را، نیز نزد شافعی(ره) تصحیح نموده بود. خود او در این خصوص گفته است: "صحّحت اشعار الهذلیین علی شاب من قریش بمکة یقال له محمد بن ادریس".یعنی شعر شاعران هذلی را در محضر جوانی قریشی در مکه بنام محمد بن ادریس تصیحیح نموده ام.

سوارکاری و تیراندازی

امام شافعی(ره) در دوران جوانی به سوارکاری و تیراندازی علاقه فراوان داشت و قبل از اینکه فقیهی مجرب گردد سوارکاری زبردست و تیراندازی ماهر گردید. از او روایت است که فرمود: "تَمَنَیّتُ فی الدنیا، شیئین العلم و الرمی، فأما الرمیُ فإنی أُصیبُ من عشرةٍ عشرةً ، والعلم فما ترونَ" در دنیا دو علاقه و آرزو داشتم علم و تیراندازی و اما در تیراندازی از ده تیر هر ده تا را به هدف و نشانه می زدم و در علم آموزی آنچه می بینید.

تبحر و مهارت شافعی(ره) در تیراندازی و سوارکاری بحدی بوده که جوانان مکه در مورد او چنین گفته اند: "محمد بن ادریس به هنگام تیراندازی، از ده تیر همه اش به هدف اصابت می کند و به هنگام اسب دوانی، در حالیکه با دو انگشت گوش های اسبش را – و گاهی لاله گوش خود را – می گیرد ، مانند باد صرصر و صخره هایی که از کوهی سرازیر می شوند، اسب می راند.
مهارت و توانایی شافعی در سوارکاری و تیراندازی طوری بوده که حتی زمانی در اسکندریه به صف رزمندگان نیز پیوسته است

طب، نجوم و قیافه شناسی

شافعی در دوران جوانی و زمانی که در یمن بود ضمن تقویت آگاهی خویش در فقه، تفسیر و حدیث، جهت فراگیری علوم دیگر مانند طب، نجوم و قیافه شناسی نیز سعی لازم را مبذول داشت.
شافعی(ره) ضمن آشنایی با اصول طب در زمان خویش، مسلمانان را به آموختن علم پزشکی تشویق می ساخت و آن را بعد از فقه علمی مفید و لازم می دانست. او در این خصوص فرموده است:
"لا اَعلمُ عِلما بعد الحَلالِ و الحرام اَنبَلَ مِنَ الطبّ اِلّا اَنّ اهلَ الکتاب قَد غَلبُونا عَلَیه بعد از علم به حلال و حرام، هیچ علمی را از علم طب بهتر و لازم تر نمی دانم و یهودیان و مسیحیان در این زمینه نسبت به ما مسلمانان به موفقیت رسیده اند.

در مورد علم نجوم و ستاره شناسی نیز امام شافعی(ره) نسبت به جمع آوری اطلاعات موجود در این خصوص و تفکیک افسانه و خرافات از علوم مفید در این زمینه پرداخت و برخی مطالب مربوط به تأثیر ستارگان و پیش بینی حوادث آینده را در زیر زمین دفن نمود و استفاده از سایر مطالب را که مربوط به علم نجوم و حقایق ستاره شناسی بود بر اساس تعالیم قرآن و آیه " و بالنجم هم یهتدون" (نحل،16) جایز شمرد.
از علوم دیگری که امام شافعی در مورد آن مطالعات و تحقیقاتی را انجام داد، علم فراست یا همان قیافه شناسی است. ایشان بعد از جمع آوری اطلاعات و تجربه و آزمایش آن قواعد بر روی افراد، گاهی به این علم علاقمند و گاهی نسبت به آن و یا برخی از قواعد آن بکلی بی علاقه می شد.

ورود شافعی به عرصه فقاهت

علاقه شافعی جوان به علم فقه و دنیای فقاهت را بر اثر روایات و رویدادهای متعددی ذکر کرده اند.امام نووی(ره) در ابتدای المجموع رویدادی را در این خصوص به این شکل بیان کرده است:
روزی شافعی سوار بر اسب، همراه منشی عبدالله زبیری بر حسب علاقه اش به شعر و ادبیات، چند بیت شعر را زمرمه می نماید، که منشی مزبور با لحن توبیخ آمیزی به او می گوید که چرا شخصیت خود را در این راه نابود می سازی : و این انت من الفقه و با توضیح اینکه سرانجام در شعر به کجا خواهی رسید و چه خدمتی خواهی کرد؟ این رویداد، تلنگری را در ذهن شافعی جوان برای فراگیری علم فقه ایجاد می کند.
ابن جوزی در صفة الصفوة نیزدر داستان دیگری ورود شافعی به عرصه فقه را چنین بیان می کند: هنگامی که شافعی درحال تحقیق در مورد چند پند و مثل با چند عرب بادیه نشین هم صحبت بود با سئوال تکلیف نماز و روزه زنی که یک روز در میان قاعده می شود مواجه شد و با همه علم و هنرش در پاسخ ماند و با اعتراض عرب بادیه نشین مواجه شد که واجب را رها و به سنت تقدم داده ای آیا بهتر نیست علم فقه بیاموزی؟ علاوه بر این ابن جوزی واقعه ی دیگری را تشریح می کند مبنی بر اینکه روزی که افکار شافعی جوان در عالم شعر و ادبیات غوطه ور بود و شعر لبید را زمزمه می کرد و با تازیانه بر کنار کفشهایش می کوفت، با سیلی یکی از کلیدداران کعبه که او را بخوبی می شناخت از پشت مواجه شد که به او گفت: عجب است از جوان قریشی مطلبی که دین و دنیا را رها نماید و معلم شعر شود. این واقعه نیز، شافعی را به آموختن فقه تشویق می سازد.

این رویدادها یعنی توبیخ منشی عبدالله زبیری وعرب بادیه نشین و حالا کلیددار کعبه در حالی در ذهن محمد بن ادریس جولان می نمایند که خاطره ای او را به دنیای کودکی می برد او روزی در دوران کودکی هنگامی که از مکتب خانه بر می گشت نزدیک مسجدالحرام مشاهده نمود گروهی نزدیک باب صفا تجمع نموده و مردم با شوق به آن سوی می روند ناگهان دید پیرمردی با پیراهن ساده و عمامه سفید و کفش و کمر شامی بر شتری سوار است و دو شخصیت بزرگوار از مشاهیر علما یکی امام مالک که شتر را سوق می داد و دیگری سفیان ثوری که زمام شتر را می کشید و فریاد می زدند راه را برای شتر استاد بازکنید و بالاخره در دروازه مسجدالحرام، او از شتر پیاده و با احترام کامل بر پهلوی کعبه نشانده می شود و همه در محضرش زانو می زنند و از فقه و مسایل دین از او می پرسند و جواب می گیرند و او در پج پج جمعیت متوجه می شود که آن پیرمرد محترم با چهره نورانی و پرابهت امام اوزاعی مجتهد بزرگ و نامور شام است که در علم فقه تبحر یافته است طوری که امام مالک و سفیان ثوری ملازم رکاب او شده و در محضرش زانو زده اند و مردم به پاس خدمتش به دین با نهایت ادب اخلاص و اردات به سویش می شتابند یادآوری این خاطره اندیشه محمد را از بادیه، ادبیات و شعر بار دیگر به مسجد و حلقه های درس تفسیر، فقه، حدیث و معارف اسلامی کشاند .

او بر فراگیری تفسیر و حدیث به محضر سفیان بن عیینه، استاد پنجاه و هفت ساله تفسیر و حدیث مکه که هفت هزار حدیث در سینه داشت و برای فراگیری فقه و احکام دین به محضر مسلم بن خالد زنجی، فقیه و مفتی هفتاد و چند ساله، متقی و همیشه روزه دار مکه شتافت و علاوه بر این از حضور استادان دیگری چون سعید بن سالم القدّاح، داود بن عبدالرحمن العطار، و عبدالحمید بن عبدالعزیز ابن ابی روّاد نیز برای تحصسل فقه، تفسیر، حدیث و سایر معارف اسلامی در مکه استفاده برد.

هوش سرشار و فراست کم نظیر شافعی و شور و اشتیاقی که برای فراگیری فقه و حدیث یافته بود وی را در تفسیر به درجه ای رسانیدکه بزرگ ترین استاد تفسبر مکه سفیان بن عیینه هرگاه تفسیر آیه ای پیش می آمد به سوی او می اشاره کرد و می گفت: سلوا هذا الغلام از این نوجوان بپرسید

در فقه و احکام دین نیز به درجه ای از تخصص و آگاهی رسید که مسلم بن زنجی بزرگ ترین استاد فقه در بیسست سالگی وی را به فتوا دادن مجاز نمود و با لقب یا ابا عبدالله به او می گفت: انت یا ابا عبدالله فقد والله آن ان تفتی. ای اباعبدالله بدرستیکه والله وقت آن رسیده است که وظیفه افتا را انجام دهی البته در مورد زمان و شخصی که به او اجازه فتوا داد، در منابع اختلاف است.البدایه و نهایه، پانزده یا هیجده سالگی، ابن خلکان پانزده سالگی و کمتر از بیست سال و اعلام زرکلی بیست سالگی را نوشته اند.

امام نووی، پانزده سالگی و کسی که اجازه داد را استادش ابوخالد مسلم بن خالد زنگی ذکر کرده است، ابن کثیر هم 18 سالگی توسط مسلم بن خالد زنگی ، را ذکر کرده است. برخی نیز 15 سالگی او و کسی که اجازه را داد امام مالک ره ذکر کرده اند .

سپری در پژوهشی در باره امامان اهل سنت، این سن را 15سالگی او و توسط مسلم بن خالد زنگی و توکلی در چهار امام اهل سنت و جماعت بدون ذکر سن و سال، توسط همین شخصیت ذکر کرده اند
در هر صورت شافعی، فقه را نزد برجسته ترین استاد فقه و مفتی مکه، مسلم بن خالد زنگی آموخت و در این مکتب تبحر لازم را کسب کرد . مکتب فقهی حاکم بر مکه به پیروی از ابن عباس، قرآنی بود، زیرا او به تفسیر قرآن و شناخت اسباب نزول و فهم لغوی آیات قرآن اهمیت می داد.

.............................................................................
نویسنده: شیخ علی ماهی گیر (امام‌جمعه اهل‌سنت گهردو سیریک)
.............................................................................
منابع و مآخذ:
- ابن قاضی شهبه(ابوبکر بن احمد)، طبقات شافعیه، ترجمه مدرسی، فاطمه، عبیدی نیا، محمدامیر ،1389، دو جلد، تهران، احسان،صص بیست و سه تا بیست و پنج
- احمدیان، عبدالله، امام شافعی، چاپ دوم، تهران، احسان، 1375،ص 209
- ابن حجر، توالی التاسیس لمعالی محمد بن ادریس، تحقیق عبدالله القاضی، چاپ اول، بیروت، 1406 ، دارالکتب العلمیة ص34
- سمیعی، محمد، القدیم و الجدید من اقوال الامام الشافعی(من خلال کتاب منهاج الطالبین)دراسة مقارنة باشهر المذاهب الفقهیه، 1386،تهران، احسان، ص26
- نووی، محیی الدین(ابوزکریا)، تهذیب الاسماء و اللغات، ج1، لبنان(بیروت)، ادارة الطباعة المنیریة، ص 44
- نحراوی،احمد، الامام الشافعی فی مذهبیه القدیم و الجحدید، چاپ اول،1408هق،لبنان(بیروت)، دارالبشائر الإسلامیة، ص 18 و رازی،محمد بن عمر فخرالدین(ابوعبدالله)، مناقب الشافعی،مکتبة العلامیة،1406ه.ق،ص3
- ازد از قبایل مشهور عرب است که به ازد بن عوث از اعراب قحطانی منسوب است
- ابن حجر، همان ص40
- سبکی، تاج الدین(ابونصر عبدالوهاب بن علی)، طبقات الشافعیة الکبری، تحقیق دکتور طناحی و حلو، محمد و عبدالفتاح، چاپ دوم،1413، جیزة ، دارالهجرة للطباعة و النشر،ج1، ص195
- نووی، همان، ص44
- ابن حجر، توالی التاسیس،ص 77
- احمدیان، همان، ص 68
- سبکی، همان، ص193
- بیهقی، حافظ، مناقب الإمام الشافعی ، احمد صقر، چاپ اول،1395ق،قاهره،مکتبة دارالتراث ج 2، صص86-85
- حسینی، غیاث الدین، تاریخ السیر فی اخبار افراد البشر، 1332ه.ش، تهران، خیام، ص 258
- مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیة او اللقب(کنی و القاب)، جلد سوم، چاپ دوم، کتابفروشی خیام، س-ص
-ابن حجر، الاصابة ج2 ص11
- ابن حجر، توالی التاسیس، ص 45
-جمهرةالانساب العرب،ص73
- شرباسی، احمد، الأئمةالاربعة، بی تا، بیروت، دارالجهل،ص120
- ابن حجر، توالی التاسیس لمعالی محمد بن ادریس، تحقیق عبدالله القاضی، چاپ اول، بیروت، 1406 ، دارالکتب العلمیة ص40
- احمدیان، همان، ص 76
- ابن حجر، همان، ص 52
- الامام الشافعی، الرسالة، صص 210و369و401
- ابن حجر، همان، ص21
- احمدیان، همان، ص 117
- نووی، همان، ص45 و حموی، یاقوت، معجم الاباء،ج17، تحقیق وزارت معارف عمومی، مصر،دارالمأمون،ص282
-حموی، همانجا، و ابن کثیر، مناقب الامام الشافعی،1412ه، ریاض، مکتبه الامام الشافعی، صص66-65
-احمدیان، همان، ص9
- خاقانی شروانی، افضل الدین بدیل بن علی نجّار دیوان خاقانی ، به کوشش دکتر ضیاءالدین سجادی، 1357، ، تهران، زوار، ص 859
- ابن حجر، همان، ص 51
- رازی،ابومحمدعبدالرحمن بن ابی حاتم، آداب الإمام الشافعی و مناقبه، تحقیق شیخ عبدالغنی عبدالخالق،بیرئت،دارالکتب العلمیة،صص22-21 و ابن کثیر، مناقب الامام الشافعی،1412ه، ریاض، مکتبه الامام الشافعی،67
-حموی، همان، صص 283-282
- سمیعی، همان، ص 29 و احمدیان، همان، ص 10
- رازی، آداب الامام الشافعی و مناقبه، صص22-21 و ابن کثیر،مناقب الشافعی، ص 67
- سپری، فریدون، امامان اهل سنت ، 1386، سنندج، انتشارات کردستان، ص62
- توکلی ، محمدرئوف،چهارامام اهل سنت و جماعت،1361، تهران، ص82
- احمدیان، همان، 10
- ابن جوزی، صفة الصفوة، ج2،ص141 و حموی، معجم الاباء، ج 17،ص284
- رازی، همان، ص24
- رازی، فخرالدین، مناقب الشافعی،مکتبة العلامیة،1406ق، صص88-70 و ابن حجر، توالی التاسیس ،ص63 وحموی، معجم الاباء، ج17، ص284 و نحراوی، الامام الشافعی فی المذهبیه القدیم و الجدید، ص 32 و شذرات الذهب ج 2 ص 9
- سپری، همان، ص29
- حموی، معجم الاباء، ج17 ص284 و تاریخ بغداد ج2 ص 59
-مدرس، ریحانة الادب ج 3 سس161-160
- رازی، آداب الشافعی و مناقبه، ص 24
- ابن حجر، توالی التاسیس،ص50
- جمهرة الانساب العرب ص 198
- حموی، معجم الادباء، ج 17 ص 284
- ابن کثیر، مناقب شافعی، ص73-72 و حموی، معجم الاباء ، ج 17، ص285-284 و نحراوی، الامام الشافعی فی مذهبیه القدیم و الجحدید، ص 33
- احمدیان، همان، ص16
-نووی، تهذیب الاسماء و اللغات، ص50 و حموی، معجم الاباء،ج17،ص299 و ابن خلکان،وفیات الاعیان، ج1،ص565
- رازی، آداب الإمام الشافعی و مناقبه، ص 30
-نووی، تهذیب الاسماء و اللغات ج 1 ص 65 وابن حجر، توالی التاسیس ص 67و شرباسی، الائمة الاربعة شرباسی ص 152
- الدقر، عبدالغنی، الامام الشّافعی فقیه السنه الاکبر، چاپ سوم، 1407 ،دمشق؛ دارالقلم، ص 180
- نووی ، همان، ج1،ص 65 و ابن حجر، همان،ص65
- الرازی،بن ابی حاتم آداب الشافعی، ص 321
- ابن حجر، توالی التاسیس، ص 65
- احمدیان، همان ص 63
- نووی، المجموع، ج1، ص8
- ابن جوزی، صفة الصفوة ، ج 2،ص140
- ابوالفدا، بدایة و نهایة ء، ج، 10، ص 119
- احمدیان، همان، ص25
- ابن حجر، توالی التاسیس، صص 70-67-64 و شرباسی، الائمة الاربعة، ص127و ابوزهرة، الشافعی ص 39
- ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 4، ص 164
- احمدیان، همان، ص26
- ابوالفداء، البدایه و نهایه ج 10 ص 263 - ابن خلکان ج 4، ص 164- تاریخ بغدادی ، ج 23، ص64
- نووی، تهذیب الاسماء و اللغات، ج1، سس51-50
- ابن کثیر، مناقب الشافعی، صص75-74
- البجیرمی، البجیرمی علی الخطیب، 1417، لبنان
- سپری ، 1386، 29 و توکلی،1361،84
- ابوزهره، محمد ، الشّافعی، الطبعه الثانیه، بی جا، دارالفکر العربی، 1948-1367، ص 62-49.
بازديد:10059| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت